جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ شهریور ۲۸, یکشنبه

پایان ریاست ایران بر «عدم تعهد»؛ دستآورد چه بود؟

یادآوری آنچه در اجلاس شانزدهم عدم تعهد در تهران در سال 91 گذشت، به ما کمک می کند دریابیم که ریاست ایران بر این سازمان از لحظه آغازین، نه با مشکل بلکه با رسوایی آغاز شد.
Image result for NAM tehran


پایان ریاست ایران بر «عدم تعهد»؛ دستآورد چه بود؟
چهار سال از ریاست ایران بر جنبش عدم تعهد گذشت و اینک ریاست آن به ونزوئلا رسیده است. در این میان پرسش این است که دستآورد ایران از ریاست بر بزرگترین سازمان بین المللی بعد از سازمان ملل چه بوده است؟
گو اینکه نفس سپردن ریاست چنین سازمان در اندازه جنبش عدم تعهد به یک کشور خود یک موفقیت به شمار می رود، اما، چنین موفقیتی، بیش از یک موفقیت تشریفاتی نیست. پرسش این است که ایران به عنوان ریاست جنبش چقدر در جهت پیشبرد اهداف آن و چقدر در جهت بهره بردن از ظرفیت های آن در پیشبرد اهداف ملی موفق بوده است؟
مدعای این یادداشت این است که جمهوری اسلامی از ریاست خود بر عدم تعهد بهره کافی و وافی نبرده است. این مدعا معلول دو علت اصلی است: سیاست خارجی پر تنش جمهوری اسلامی و مشکلات ساختاری جنبش عدم تعهد.

ریاستی که با رسوایی آغاز شد؟
در اثبات مدعای بالا یادآوری آنچه در اجلاس شانزدهم عدم تعهد در تهران در سال 91 گذشت، به ما کمک می کند دریابیم که ریاست ایران بر این سازمان از لحظه آغازین، نه با مشکل بلکه با رسوایی آغاز شد.
یکم؛ در حالی که احمدی نژاد رییس دولت ایران و محمد مرسی رییس دولت مصر (رییس وقت عدم تعهد) بود و سخنان افتتاحیه با آیت خامنه ای بود که از مظلومیت فلسطین داد سخن داده بود، مرسی در واکنش به خامنه ای، حکومت سوریه (متحد جمهوری اسلامی) را "ستمکار" ، "سرکوبگر" و "فاقد مشروعیت" توصیف کرد.
اگر این آغاز ریاست ایران بر عدم تعهد بود، پر واضح است هرگز ایران نمی توانست از ظرفیت های موجود در عدم تعهد برای پایان دادن یا کاستن آلام فلسطین گام بردارد وقتی که از همان آغاز رییس قبلی (مصر) با رییس بعدی (ایران) در تنش لفظی  حتی در روز افتتاحیه بودند.
دوم؛ رسوایی تا آنجا بود که هرجا محمد مرسی سخن از ظلم نظام سوریه می گفت مترجم آن را به ظلم نظام بحرین تغییر می داد. (مراجعه شود به مقاله: «ترجمه جمهوری اسلامی پسند» چیست؟)
افزون بر این رسوایی، کار به آنجا رسید که مرسی در رفتاری پر معنی فقط برای 5 ساعت در ایران توقف داشت و حتی حاضر نشد برای یک سلام وعلیک با آیت الله خامنه ای در محل اجلاس هم صحبت شود.
جالب اینکه عیناً مشابه رفتار مرسی را محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین، از خود نشان داد که نه تنها به دیدار خصوصی آیت الله خامنه ای نرفت بلکه در همان سالن اجلاس نیز حاضر نشد برای دقیقه ای به سلام و علیک با رهبر جمهوری اسلامی بپردازد. روشن است که در شرائطی این چنینی، محمود عباس هرگز اجازه نمی داد تا جمهوری اسلامی با بهره بردن از ریاست خود بر عدم تعهد، اقدامی را کلید بزند تا بهره حیثیتی از بابت فلسطین ببرد. از این روست که شاهد بودیم در تمام چهار سال ریاست ایران بر جنبش هرگز شاهد اقدام موثری از ناحیه ایران در مساله مساله فلسطین از سوی جنبش نبودیم.
سوم؛ رسوایی بزرگ تر، اما، هنگامی رخ داد که دبیرکل سازمان ملل در سخنان خود بی پرده و در شفافیت تمام، انکار هولوکاست و مساله تهدید اسرائیل به نابودی را که عموما از مواضع سیاست خارجی جمهوری اسلامی بودند، محکوم کرد.
وی در سخنان خود در تهران گفت «من قویاً با تهدید هر کشور عضو برای از بین بردن کشوری دیگر و یا تلاش های زشت و زننده برای انکار واقعیت های تاریخی همچون هولوکاست به شدت مخالفم. گفتن این که اسرائیل که عضو سازمان ملل است حق موجودیت ندارد یا توصیف آن با الفاظ نژادپرستانه نه تنها کاملا غلط است بلکه با اصولی که تعهد کرده ایم پایبندشان باشیم در تضاد است.»
این سخنان در حالی بر زبان دبیرکل جاری می شد که احمدی نژاد در کنار او نشسته بود تا بیاموزد اگر هفت سال پی در پی او در صحن علنی مجمع عمومی فرصت لفاظی یافت، اینک در تهران متهم به تلاش های زشت و زننده از زبان دبیرکل سازمان ملل شده است.
چهارم؛ گویند «سالی که نکوست از بهارش پیداست»، بر همین مصداق نباید از یاد برد که         از مجموع 120 کشور عضو جنبش عدم تعهد، افتتاحیه اجلاس به ریاست ایران و میزبانی تهران در حالی آغاز شد که تنها  30 تن از رهبران جهان و آن هم عمدتاً کشورهای نه چندان مهم در اجلاس تهران شرکت نمودند. این یعنی سه چهارم رهبران جهان عملا از حضور در اجلاس تهران امتناع ورزیده بودند.
به این شرح و هزینه های هنگفتی که جمهوری اسلامی مصروف کرده بود تا با میزبانی یکی از بزرگ ترین سازمان های بین المللی بتواند برای خود آبرویی بخرد، عملاً با بایکوت سه چهارم رهبران جهان مواجه شد.
ریاست بر عدم تعهد در دوره روحانی
فضای ملتهب سیاست خارجی ایران در دوران احمدی نژاد با روی کار آمدن روحانی و برگزیدن سیاست خارجی «تعامل سازنده» شاهد تغییراتی بود. اگر این تنش ها را به دو دسته کلی یعنی تنش با جهان غرب و جهان عرب تقسیم کنیم، تنش با جهان عرب همچنان به قوت خود باقی است و تنش با غرب منحصراً در مساله هسته ای فروکش کرده اگرچه پایان نیافته است.
آنچه در ارزیابی دستآورد ایران از ریاست بر جنبش عدم تعهد می توان مثال زد چیزی بیش از این نیست که جنبش هر از چندگاه و در مناسبت های مختلف به پشتیبانی برنامه صلح آمیز ایران درآمده بود. اما، صرف نظر از این دستاورد که خود در فواصلی از بحران هسته ای ایران کمک شایانی تلقی می شد، در زمینه تنش با جهان عرب تقریباً هیچ دستآوردی نداشت.
جای پرسشی مهم است که چرا جمهوری اسلامی نتوانست از ظرفیت های موجود در جنبش عدم تعهد برای کاستن از تنش میان خود و کشورهای عرب استفاده کند؟ این پرسش هنگامی مهم می نماید که به یادآوریم عربستان سعودی در راستای سیاست به انزوا کشاندن ایران از تمامی ابزارهای خود از جمله نفوذش در شورای همکاری خلیج فارس، در اتحادیه عرب و به ویژه در سازمان همکاری اسلامی استفاده بهینه را کرده است. (مراجعه شود به مقاله: جمهوری اسلامی و شکست دیپلماتیک در سازمان همکاری اسلامی)

جنبش عدم تعهد و ریاست ونزوئلا
فلسفه وجودی جنبش عدم تعهد به دوران نظام دو قطبی باز می گردد که جمعی از رهبران جهان ( تیتو رئیس‌جمهور یوگسلاوی، قوام نکرومه رئیس‌جمهور غنا، جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر، جواهر لعل نهرو نخست وزیر هند و احمد سوکارنو رییس جمهور اندونزی) برای امتناع از قرار گرفتن در کنار یک قطب علیه قطب دیگر، دست به تشکیل سازمانی زدند که آن را «عدم تعهد» یعنی عدم پیروی از نظام دو قطبی نام نهادند.
با فروپاشی نظام دو قطبی این ایده قوت گرفت که جنبش عدم تعهد فلسفه وجودی خود را از دست داده و پیشنهاد انحلال آن نیز مطرح شد. با وجود این، کشورهای عضو تصمیم گرفتند که آن را نگهدار دارند تا لااقل بلندگویی باشد برای اعلام مواضع مشترکشان در تحولات نظام بین الملل.
از این رو، گزاف نیست که اساساً انتظار تأثیرگذاری جنبش در نظام بین الملل کنونی، انتظار بجایی نیست. چنانچه گفته شد در دوره ریاست ایران شاهد نقش آفرینی چندانی از جنبش عدم تعهد نبودیم ولی واقعیت این است که این وضعیت در دوران ریاست مصر نیز عیناً همین گونه بود. همچنان که گمان بر این است که در دوران ریاست ونزوئلا نیز عیناً همین باشد به ویژه اینکه رییس جدید جنبش یعنی ونزوئلا خود نیز از مشکلات ساختاری اقتصادی و سیاسی بزرگی  رنج می برد.
با این حساب وقتی بحران فلسفه وجودی جنبش با بحران داخلی رییس آن، هر دو در یک جا جمع شوند عملا می توان پیش بینی کرد که جنبش عدم تعهد دوران میرایی خود را آغاز کرده است.



http://www.radiofarda.com/a/f35_iran_nam_alizadeh/27997926.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر