جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۷ مرداد ۲۶, جمعه

بازخوانی مواضع هسته ای رهبر؛ کی بود، کی بود، من نبودم

برای اینکه در "رودست" خوردن نظام از امریکا، مسئولیت از دوش رهبر (برخلاف مسئولیت پذیری خمینی در جنگ) برداشته شود. در این فضاحت که هم نظام به مذاکره با شیطان تن داد و هم تحریم ها باقی مانده، آنچه مهم است آبروی رهبر است نه اعتماد مردم. این یعنی "کی بود کی بود من نبودم".

 


بازخوانی مواضع هسته ای رهبر؛ کی بود، کی بود، من نبودم


"در جلسه سران قوا به این نتیجه رسیدیم که باید قطعنامه (۵۹۸) را بپذیریم... امام گفتند: ما بارها گفتیم که اگر جنگ بیست سال طول بکشد، می‌ایستیم...این حرف‌های ما در گوش مردم هست. نمی‌خواهیم مردم به ما بی‌اعتماد شوند... من گفتم: اگر مسئله این است، من الان از طرف شما اختیار دارم... من اعلام پذیرش می‌کنم...وقتی کار پیش رفت و عملی شد، شما مرا محاکمه کنید و اعدام کنید تا مسئولیت آن به گردن من بیفتد."
 خاطره بالا از جمله خاطراتی است که هاشمی رفسنجانی درباره پذیرش قطعنامه 598 مطرح کرده بود. نقطه کانونی این خاطره رفسنجانی از آیت الله خمینی این است که برای او از دست نرفتن اعتماد مردم مهم بود. او گفت "نمی خواهیم مردم به ما بی اعتماد شوند."
او ترجیح داد شخصاً مسئولیت را برعهده بگیرد. "جام زهر" را بنوشد و پایان جنگ را با صدام بنا به زور قدرت های جهانی گردن نهد ولی اعتماد مردم به او از دست نرود. او می دانست مردم "صحنه سازی" که رفسنجانی حتی به هزینه اعدامش پیشنهاد داده بود، باور نخواهند کرد.
با این مقدمه آیا جانشین او، مسئولیت پذیر در برابر "برجام بی فرجام" است؟

 بازخوانی مواضع هسته ای رهبر؛ "کی بود، کی بود، من نبودم"
بی تردید پرونده هسته ای بزرگ ترین، مهم ترین و چالش برانگیزترین پرونده عمر جمهوری اسلامی است. پرونده ای به مراتب دشوارتر و پیچیده تر از جنگ هشت ساله. در جنگ هشت ساله تحریم بر اعمال نشد، اما، در پرونده هسته ای سخت ترین تحریم ها در تاریخ دیپلماسی بر ایران تحمیل شده است و با روی کار آمدن ترامپ و نقض برجام تحریم ها بازگشته اند.
در تمام این سال ها دولت های یک به یک آمدند و رفتند ولی آیت الله خامنه ای در رأس تصمیم گیری قرار داشت. از کلید خوردن پروژه هسته ای ایران تا امتناع ایران برای مذاکره در این پرونده، از نعمت دانستن تحریم ها تا مدعی دور زدن آن ها، از موافقت برای مذاکره با امریکا (نرمش قهرمانانه) تا "خسارت محض" دانستن برجام توسط رهبر، از نظارت رهبر بر لحظه لحظه مذاکرات تا روز امضای آن، از تصویب برجام در مجلس در 20 دقیقه به اشاره رهبری تا ناقض برجام توصیف کردن امریکا و... لحظه ای نگذشت و توافقی صورت نگرفت که رأس نظام از آن بی اطلاع بوده باشد.
آیت الله خامنه ای در سه مرحله یعنی پیش از مذاکرات و در روند مذاکرات و در تصویب مذاکرات "نقش محوری" ایفا کرده است. برجام چه خوب باشد و چه بد، برآیند هدایت و نظارت شخص آیت الله خامنه ای است. برجام هرچه باشد دستپخت نظارت شخص ایت الله خامنه ای است.
برای مثال صالحی گفته بود که هنگامی که پس از پيروزی حسن روحانی در انتخابات رياست جمهوری با وی ديدار کرده و او را در جريان مذاکرات محرمانه بين ايران و امريکا در عمان قرار داده، ميزان پيشرفت مذاکرات برای آقای روحانی « باور پذير نبود».
در واکنش به خواسته اوباما، این آیت الله خامنه ای بود که مجوز مذاکرات محرمانه با امریکا را در اواخر دولت احمدی نژاد اما، بطور "محرمانه" صادر کرد. آیا در هنگام اتخاذ آن تصمیم آیت الله خامنه ای، امریکا را بدعهد می دانست یا نه؟ اگر آری، اینک این همه نکوهش در بدعهدی امریکا چرا؟ آیا چنین نکوهشی، محکوم کردن خودش نیست؟
پس از انتخاب حسن روحانی، این آیت الله خامنه ای بود که از تغییر رویکرد خود برای مذاکره با امریکا در پرونده هسته ای آشکارا پرده برداشت. وی این رویکرد جدید را «نرمش قهرمانانه» نامید و آن را به انعطاف یک کشتی گیر تشبیه کرد تا «به موقع پشت حریف را به خاک» بنشاند.
بنا بر این شواهدی در دست نیست که بتوان مدعی شد وی از سوی تیم مذاکره کننده فریب خورده است. نه تنها چنین شواهدی دردست نیست بلکه عباس عراقچی، دومین مقام ارشد مذاکره کننده هسته ای، علنا اعلام داشته برخی از خطوط قرمز با موافقت آیت الله خامنه ای جابه‌جا شد. برای مثال عراقچی گفت: یکی از خط قرمزها لغو همه تحریم‌ها علیه ایران بود، اما مقام‌های آمریکا اعلام کردند که دولت این کشور نمی‌تواند تحریم‌های مصوب کنگره را لغو کند و اگر تیم مذاکره ایران اصرار می‌کرد «به معنای عدم توافق بود». او تصریح کرد که دستور [آیت الله خامنه ای] این بود عیبی ندارد تحریم‌های اتحادیه اروپا، دستورات اجرایی رئیس‌جمهور و قطعنامه شورای امنیت لغو شود ولی تحریم‌های کنگره متوقف شود و رئیس‌جمهور آمریکا "متعهد" شود این توقف را ادامه دهد».
اینک که رییس جمهور جدیدی (ترامپ) در امریکا به قدرت رسیده و خود را "متعهد" به توقف تحریم های کنگره ندانسته و تحریم های جدید نیز اعمال کرده، آیا مسئولیت این "بدعهدی شیطان بزرگ" را باید به گرده تیم مذاکره کننده انداخت یا شخص رهبر که سه دهه درس دشمن شناسی و امریکا شناسی داده بود ولی در نهایت حاضر شد "اسلام ناب محمدی" با "شیطان بزرگ" مذاکره کند و اینک "رودست" بخورد.
برای مثال، شتاب مضحکی که در تصویب برجام آن هم در 20 دقیقه به دلیل حضور اصغر حجازی از بیت رهبری در مجلس رخ داد، جز نشانه رضایت رهبر از روند منتهی به برجام بود؟ مگر کسی از یاد برده که شورای نگهبان تنها در فاصله "یک روز" برجام را از تصویب گذراند.
با این ملاحظات و نیازی که آیت الله خامنه ای در تسریع تصویب برجام می دید آیا اینک این همه مخالف خوانی علیه برجام و بدعهدی امریکا بیش از آنکه محکوم کردن امریکا باشد محکوم کردن خودش نیست؟

«من اشتباه کردم»
با بازگشت تحریم توسط ترامپ از یک سو و ناگزیری جمهوری اسلامی به تعهدات برجام بدون اینکه گشایشی در اقتصاد ایران حاصل شود، اینک همه و از همه بالاتر شخص رهبر می داند که جمهوری اسلامی رو دست خورده است. او اخیراً اعتراف کرد که «در موضوع مذاکرات بنده اشتباه کردم و به اصرار آقایان اجازه تجربه را دادم که البته از خطوط قرمز معین‌شده هم عبور کردند».
اما، از آنجایی که خامنه ای خمینی نیست که مسئولیت یک خسارت محض [توصیف خامنه ای از برجام] را بپذیرد، چنین اعترافی ناگزیر باید از تاریخ پاک گردد. در نتیجه، دفتر رهبری طی اطلاعیه ای جمله رهبر را چنین تغییر داد که گفته: «در قضیه برجام، بنده اشتباه کردم اجازه دادم که وزیر خارجه‌‌ ما با آنها صحبت کند، ضرر کردیم».
خلاصه آن که این تلاشی است برای اینکه در "رودست" خوردن نظام از امریکا، مسئولیت از دوش رهبر (برخلاف مسئولیت پذیری خمینی در جنگ) برداشته شود. در این فضاحت که هم نظام به مذاکره با شیطان تن داد و هم تحریم ها باقی مانده، آنچه مهم است آبروی رهبر است نه اعتماد مردم. این یعنی "کی بود کی بود من نبودم".

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر