جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۶ بهمن ۱۳, جمعه

ارزیابی ادعای سخنگو مبنی بر اولویت "اصل عدم مداخله" در سیاست خارجی جمهوری اسلامی

واقعیت محض این است که در یک نظام سیاسی مادامی که "انقلابی گری" از یک سو و "ایدئولوژِی گرایی" (شیعه گرایی) از سوی دیگر حاکم است، سخن گفتن از اصل عدم مداخله، صرفاً یک "لفاظی" است.


ارزیابی ادعای سخنگو مبنی بر اولویت "اصل عدم مداخله" در سیاست خارجی جمهوری اسلامی


بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه گفته که دکترین سیاست خارجی جمهوری اسلامی مبتنی بر "اصل عدم مداخله" در امور داخلی دیگر کشورهاست. او این سخن را در واکنش به اظهارات «مایک پومپئو» رئیس سازمان سیا بیان داشت که با مرتبط دانستن حمایت تهران از موشک‌ پرانی های گروه حوثی،  شلیک این موشک‌ها به سوی عربستان را «غیر قابل پذیرش» و به مثابه «اقدامی جنگی» توصیف کرده است.
سخنگوی وزارت امور خارجه با سخیف شمردن این اظهارات، سخنان رییس سازمان سیا را "ایجاد تفرقه بین کشورها و ملت های مسلمان دانست و تاکید کرد که جمهوری اسلامی: "بر اساس اصل عدم مداخله در امور داخلی دیگر کشورها، به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی تمامی همسایگان خود احترام گذاشته و با تکیه بر این اصل اساسی که امنیت همسایگان، امنیت منطقه و امنیت ماست، برای همکاری بیشتر، درک متقابل، تعمیق روابط و همزیستی مسالمت آمیز و تامین امنیت دسته جمعی تمامی کشورهای همسایه و پیرامونی خود آمادگی خود را اعلام و در این مسیر گام های بلندی برداشته است."
با توجه به این اظهارات، پرسش این است که اصل عدم مداخله چه جایگاهی را در دکترین سیاست خارجی جمهوری اسلامی دارد؟ اظهارات سحنگوی وزارت خارجه چقدر با واقعیت منطبق است؟

جمهوری اسلامی و اصل عدم مداخله
اصل عدم مداخله (Non-interventionism) یکی از اصول بنیادین در حقوق بین الملل است که نظر به اهمیت فراوان آن، از اصول مندرج در منشورملل متحد نیز هست. این اصل بر برابری حاکمیت (Sovereignty) کشورها تاکید دارد. تاکید منشور ملل متحد بر این اصل به دلیل نقشی است که مراعات این اصل توسط کشورها می تواند در کاهش منازعات میان کشورها و تأمین صلح و امنیت بین‌المللی داشته باشد. به عبارت دیگر یکی از علل بروز منازعات و جنگ ها، نقض اصل عدم مداخله است چرا که نظام بین الملل نظامی مبتنی بر "قدرت" است. هر اندازه شاخص قدرت در یک کشور مثلا امریکا بیشتر، امکان دست اندازی او (مداخله او) به دیگر کشورها بیشتر می شود.
مطالعه رفتار جمهوری اسلامی در طول چهار دهه عمر آن که تا چه اندازه پایبند به اصل عدم مداخله در امور دیگر کشورها بوده، پژوهشی مستوفا می طلبد که در این مختصر نمی گنجد. اما، ارزیابی ادعای عدم مداخله جمهوری اسلامی در امور دیگر کشورها، از حرف تا عمل چیز دیگری را نشان می دهد.
اصل یکصد و پنجاه و چهارم قانون اساسی با تاکید بر استقلال و آزادی همه ملت ها تصریح دارد که: ‌”جمهوری اسلامی ایران در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملت های دیگر از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می‌‌کند."
چنانچه روشن است مصرح این اصل، عدم دخالت در امور "ملت ها" است و نه اصل عدم مداخله در "حاکمیت دولت ها". حمایت جمهوری اسلامی از جنبش های اسلامی، مردمی و یا آزادیبخش که بنا به حال و هوای دوران پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره مشاهده شده، ناظر به همین اصل قانون اساسی است که عدم دخالت را در امور داخلی ملت ها و نه لزوماً دولت ها تفسیر کرده و می کند.
اما، صرف نظر از بحث حقوقی در این اصل از قانون اساسی جمهوری اسلامی که می تواند توجیه بردار باشد، رویه عملی جمهوری اسلامی چگونه بوده و هست؟ آیا همان گونه که سخنگوی وزارت خارجه می گوید جمهوری اسلامی بر اساس اصل عدم مداخله در امور داخلی دیگر کشورها، به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی "تمامی" همسایگان خود احترام گذاشته است؟ اگر چنین است پس این همه تنش در مناسبات دیپلماتیک با دیگر کشورها به ویژه کشورهای همسایه برای چیست؟
مدعای این یادداشت این نیست که دامان دیگر کشورها را از مداخله در امور داخلی ایران مبرا کند که اصلا چنین نیست ولی آیا مدعای سخنگوی وزارت خارجه سخن درستی است؟
به نظر می رسد اگر قرار بر شمارش نقض این مدعا باشد، فهرست بلندی از مداخله جمهوری اسلامی در امور داخلی دیگر کشورها می توان برشمرد. مثلا اعتراض تند تهران به اعدام شیخ نمر تبعه شیعه سعودی (که منتهی به یورش به سفارت این کشور در تهران و کنسولگری اش در مشهد و متعاقب آن قطع رابطه دو کشور شد)  آیا مداخله در امور داخلی یک کشور نیست؟ گرچه حکم اعدام برای نمر می تواند حکمی خشن تلقی شود، اما، در نهایت ریاض در محدوده ارضی خود اعمال حاکمیت ملی نموده همچنان که جمهوری اسلامی در محدوده ارضی خود مدعی اعمال حاکمتی ملی است و بر اساس آن سالانه ده ها نفر را اعدام می کند.
مشابه این حمایت جمهوری اسلامی از جنبش های شیعی منطقه را عیناً در بحرین و کویت می توان مثال آورد. برای مثال پاسخ سخنگوی وزارت خارجه به بیانیه تند قاسم سلیمانی چیست که در کسوت یک نظامی و و فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، دولت بحرین را به دلیل حبس دو روحانی شیعه (شیخ علی سلمان و آیت الله عیسی قاسم) به عبور از "شعله های اتش" و "مقاومت مسلحانه" تهدید کرد. کافی است که بیانیه قاسم سلیمانی را با بیانیه وزارت خارجه ایران در محکومیت اقدام بحرین علیه شیخ عیسی قاسم مقایسه کنیم تا بدانیم این فرمانده سپاه قدس تا کجا حاکمیت یک دولت را دریده است.
حتی اگر در این مثال هم امکان مناقشه وجود داشته باشد مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی وظیفه خود می داند که از شیعیان حمایت کند (که دلیل پسندیده ای برای مداخله نیست) پاسخ سخنگو به اظهارات سردار جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، چیست که گفته "کمک های ما به جبهه مقاومت بنا به در خواست مردم و دولت‌های آنان صورت گرفته و یمن هم یک نمونه از آن است".
سردار جعفری در مقام یک نظامی چگونه به خود حق می دهد به صرف تصرف صنعا توسط  گروه حوثی (انصار الله) مدعی شود که جمهوری اسلامی به آن ها کمک مستشاری [بخوانید موشک] می دهد؟ (مراجعه شود به یادداشت "سناریوی تازه؛ حضور مستشاری سپاه در یمن")

ادعایی صرفا در حد لفاظی
صرف نظر از اینکه همه می دانیم دولت ترامپ بازی موش و گربه را با جمهوری اسلامی آغاز کرده که از جمله در اظهارات رییس سازمان سیا مشهود است، اما، جمهوری اسلامی نمی تواند دامان خود را از مداخله های عدیده در دیگر کشورها در طول چهار دهه عمرش مبرا سازد. واقعیت محض این است که در یک نظام سیاسی مادامی که "انقلابی گری" از یک سو و "ایدئولوژِی گرایی" (شیعه گرایی) از سوی دیگر حاکم است، سخن گفتن از اصل عدم مداخله، صرفاً یک "لفاظی" است.
در خصوص اندیشه شیعه گرایی، توجه به اظهارات حجت الاسلام علی سعیدی، نماینده رهبر در سپاه پاسداران خود روشن می سازد ایدئولوژی گرایی چه نقش پر رنگی در این نهاد پر نفوذ جمهوری اسلامی دارد. او گفته است که: "منطقه خاورمیانه مرکز پشتیبانی ظهور امام زمان است… بار اصلی زمینه‌سازی ظهور امام زمان بر دوش رهبری و ملت ایران است… سپاه یکی از ابزارهای زمینه ساز ظهور امام زمان است و  در عرصه بیداری منطقه‌ای و بین المللی نیروی قدس نقش اول را ایفا می‌کند و هم چنین در زمینه آماده سازی نیروی انسانی، بسیج قهرمان تلاش می‌کند، نیاز به صدمیلیون پاسدار و بسیجی داریم تا زمینه ظهور فراهم شود."
آیا با این همه شواهد، جمهوری اسلامی می تواند مدعی رعایت اصل عدم مداخله در امور "تمامی" کشورها از جمله همسایگان باشد؟

https://iranwire.com/fa/features/24675

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر