از تصریح نام ترکیه در قطعنامه شورای امنیت گرفته تا مواضع این کشور مبنی بر
برکناری اسد و خروج حزب الله از سوریه جز این مستفاد نمی شود که اگر آتش بسی با
این مضامین شکل بگیرد، سر جمهوری اسلامی بی کلاه مانده است.
نقش ایران در مذاکرات آتش بس
سوریه: در متن یا در حاشیه؟
از 30 دسامبر 2016 توافق آتش بسی در سوریه بین دولت مرکزی و گروه های مسلح (به
استثنای داعش و فتح شام) به اجرا گذاشته شده که نقش اصلی در برقراری آن را روسیه
برعهده داشته است. این توافق در عین شکننده بودن، توانست حمایت شورای امنیت را از
آن خود کند. یک روز پس از اعلام آتش بس، شورا امنیت به اتفاق آراِء موافقت خود را
با قطعنامه پیشنهادی روسیه (به شماره 2336) اعلام
کرد تا نشانی باشد بر توافق قدرت های بزرگ (صاحب حق وتو) بر مسیری که نقش آفرینی
اصلی آن را تاکنون روسیه (نه امریکا و یا دیگر کشورهای صاحب حق وتو) ایفا نموده
است.
صرف نظر از نقش برجسته مسکو به عنوان یکی از حامیان دولت سوریه در گشودن این
راه حل دیپلماتیک در جنگ شش ساله سوریه، پرسش به جایی است که بدانیم نقش ایران در
این دور از مذاکرات آتش بس سوریه چیست؟ آیا ایران در متن مذاکرات است یا در حاشیه؟ به عبارت دیگر آیا جمهوری اسلامی در این فرآیند سیاسی نقشی تاثیرگذار ایفا
کرده یا نقشی تاثیرپذیر؟
اهمیت این پرسش بر کسی پوشیده نیست وقتی در نظر آوریم که جمهوری اسلامی تمامی
ثقل سیاسی- نظامی خود را در سوریه و به نفع دولت بشار اسد به کاربسته بود تا از
سقوط بشار اسد جلوگیری به عمل آورد. افزون بر کمک های میلیاردی به دولت سوریه، جمهوری
اسلامی حتی در سطح مقامات ارشد نظامی خود متحمل خسارت های جانی بسیاری شده است. این
به استثنای تلفات انسانی است که حزب الله یا یگان ها رزمی افغانی و پاکستانی و
عراقی شیعه وابسته به ایران در جنگ داخلی سوریه متحمل شده اند.
از این رو، با توجه به پشتیبانی مالی- نظامی- لجستیکی-سیاسی جمهوری اسلامی از
دولت بشار اسد پرسش بالا پرسش مهمی است که آیا حضور جمهوری اسلامی در روند مذاکرات
آتش بس، حضوری در متن فرایند شکل گیری آتش بس است یا در حاشیه آن؟
روسیه و ترکیه در متن، ایران و سوریه در حاشیه
اینکه نقش مسکو در فرایند این مذاکرات چنان نقش پررنگی است که حتی نامی از
امریکا و دیگر قدرت های جهانی در فرایند شکل گیری آتش بس نیست، چندان جای شگفتی ندارد.
در غیاب امریکا، روسیه توانسته با حضور نظامی خود و اینک با حضور دیپلماتیک خود
نقش اول را در تحولات سوریه ایفا کند. مسکو تاکنون میزبان چندین دور مذاکرات میان
طرف های درگیر (به استثنای داعش و فتح شام) بود. این بدان معناست که روسیه بطور
موفقیت آمیز توانسته کانال مذاکراتی را با طرف های درگیر گشوده نگه دارد.
اما، در مقایسه با همین حضور پر رنگ نظامی و سپس سیاسی مسکو در تحولات سوریه
آیا جمهوری اسلامی نیز پس از حضور پر رنگ نظامی خود در سوریه، اینک در مسیر
مذاکرات سیاسی حضور پر رنگ دارد؟
مدعای این یادداشت این است که قرائن و شواهد گواهی می دهد که نه تنها حضور
ایران، حضوری در حاشیه مذاکرات است بلکه حضور ترکیه حضوری در متن است. این مدعا از
آن روست که در خبر امضای آتش بس در سوریه تنها نام دو کشور روسیه و ترکیه برده شده
و نه ایران. همچنین در متن قطعنامه شورای امنیت در حالی نام از روسیه و ترکیه برده
شده که به کل نامی از ایران برده نشده است. در بخشی از قطعنامه آمده "کمیته مشترک روسیه ای - ترکیه ای تشکیل می
شود تا به طرف های آتش بس درباره مسئولیت نقض آن پیشنهادهای لازم را بدهند و نیز
درباره مجازات خاطیان از آتش بس هماهنگ شوند. نمایندگان این کمیته مشترک در مسکو و
آنکارا مستقر می شوند و میان آنها تماس مستقیم خواهد بود."
به بیان ساده، این قطعنامه می گوید که ترکیه ضامن پایبندی مخالفان اسد به مفاد
این آتش بس و روسیه ضامن طرف دیگر (حکومت سوریه و همپیمانان او از جمله ایران)
است. تنظیم متن قطعنامه به شرحی که گفته شد جز بر این دلالت ندارد که ترکیه نقش
تاثیرگذار در متن مذاکرات دارد و ایران نقشی در حاشیه آن.
در نقش موثری که ترکیه بازی می کند همین بس که مولود چاووش اوغلو، در اعلام
توافق آتشبس تاکید کرد که دولت او هرگز با ادامه زمامداری بشار اسد در سوریه
موافقت نخواهد کرد. این موضع ترکیه واکنش ولید معلم، وزیر خارجه سوریه را در پی
داشت که گفت "پرزیدنت اسد رئیس جمهوری منتخب جمهوری عربی سوریه است و وزیر
خارجه ترکیه باید به این واقعیت احترام بگذارد."
در همین راستا قابل فهم است که چرا دستاورد دور آخر مذاکرات تلفنی روحانی با
پوتین نتیجه ای جز این نداشت که خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) به نقل از پوتین
نوشت که او گفته "روسیه، ترکیه و ایران سه کشور تضمین کننده [نه برقرار
کننده] آتش بس هستند."
مفاد چنین سخنی بیش از این نیست که تهران موظف به اجرای مفاد توافقی است که
شالوده آن را روسیه و ترکیه بنا نهاده اند. بی دلیل نبود که مولود چاووش اوغلو وزیر
امور خارجه ترکیه روز چهارشنبه 4 ژانویه از ایران خواست تا بر شبهنظامیان شیعه و
حکومت سوریه فشار بیاورد تا نقض آتشبس در این کشور را متوقف کنند. در حالی که
فحوای چنین سخنی نقض آتش بس سوریه توسط گروه های وابسته به ایران است، وزیر خارجه
ترکیه با به کار گیری زبان تهدید گفت «ترکیه در حال همکاری با روسیه درباره موضوع
اعمال تحریمها بر کسانی است که توافق آتشبس در سوریه را نقض میکنند.»
از چنین موضع گیری مستفاد می شود که در کنار نقش پررنگ روسیه، این ترکیه است
که نقش دوم را در تحولات سوریه از جمله در اعمال تحریم بر ناقضان آتش بس (حتی اگر
حزب الله باشد) ایفا می کند.
مهم تر از این موضع گیری ترکیه، موضع گیری دیگر این کشور است که تضمین آتش بس
سوریه را خروج کلیه شبه نظامیان مسلح (از جمله حزب الله) از سوریه دانسته است.
با توجه به نقش مرکزی حزب الله در محاسبات جمهوری اسلامی روشن است که تعیین چنین
شرطی از سوی هر کشوری (ترکیه، روسیه و یا..) جز نشانی بر حاشیه ای بودن جمهوری
اسلامی در مذاکرات آتش بس سوریه ندارد. چگونه متصور است که تهران نقش موثر در مذاکرات داشته باشد ولی آتش
بسی را بپذیرد که مشروط به خروج حزب الله از سوریه باشد؟ بی دلیل نبود که علی اکبر
ولایتی مشاور ارشد آیت الله خامنه ای گفته که به رغم آتش بس در سوریه، حزب الله از
این کشور بیرون نخواهد رفت. او گفت: «حزب الله تاکنون شهدای بسیاری داده و تاکنون
بیشترین کمک را به دولت سوریه کرده و دولت سوریه هم کماکان حزب الله و سیدحسن
نصرالله را به عنوان دوست بسیار صمیمی خود دانسته و این[خروج حزب الله از سوریه]
تبلیغات دشمنان است.»
در راستای همین ادعا (حاشیه رفتن نقش ایران در مذاکرات آتش بس سوریه) سخن علی
خرم سفیر پیشین ایران در سازمان ملل قابل فهم است که در روزنامه شرق نوشت: «عملکرد روسیه در سوریه و همکاری آن
با ترکیه و ندیده گرفتن ایران برای صدمین بار نشان داد روسیه هیچ وقت ایران را
جدی نمیگیرد.»
در همین راستا نقطه نظرات دکتر نعمت احمدی حقوقدان مقیم ایران نیز در خور تامل
است. او نوشته که: «ترکیه از جنگ سوریه، بار خود
را بست. اما ایران کجاست؟ مدافعان حرم جان پاک خود را دادند که میز مذاکره از تیم
ایران خالی باشد؟ بشار اسد در کجای آن است؟ امید که دوباره به حاشیه رانده نشده
باشیم.»
نتیجه:
هیچ جنگی تا ابد ادامه نمی یابد. برای جنگ داخلی سوریه نیز پایانی متصور است.
اما، مهم این است که طرف های دخیل در این جنگ با کدامین توشه از آن خارج می شوند.
بر همین مبنا، اگر استراتژی جمهوری را ابقای بشار اسد در هرم قدرت بدانیم تا جایی
که ولایتی بشار اسد را خط قرمز جمهوری اسلامی دانسته بود، آیا جمهوری اسلامی به
هدف خود یعنی تضمین بقای اسد در قدرت دست یافته است؟
از تصریح نام ترکیه در قطعنامه شورای امنیت گرفته تا مواضع این کشور مبنی بر
برکناری اسد و خروج حزب الله از سوریه جز این مستفاد نمی شود که اگر آتش بسی با
این مضامین شکل بگیرد، سر جمهوری اسلامی بی کلاه مانده است.
به پیشنهاد قطعنامه شورای امنیت قرار است آستانه پایتخت قزاقستان تا 15 ژانویه
میزان دور بعدی مذاکرات سوریه باشد. قدر مسلم آنچه قطعنامه مصوب شورای امنیت
(پیشنهاد شده از سوی روسیه) بر آن تصریح دارد اجرای مفاد اجلاس ژوئن 2012 (موسوم
به اجلاس ژنو 1) است که کلیه کشورهای شرکت کننده در حالی که "جمهوری اسلامی
به آن دعوت نشده بود"، بر ضرورت تشکیل «دولت انتقالی» و تصویب «قانون اساسی
جدید» در سوریه توافق کردند.
با توجه به اینکه مصوبه ژنو 2012 در همان سال قویا از سوی تهران مردود شناخته
شده بود، باید دید که آیا جمهوری اسلامی در این دور از مذاکرات شرکت خواهد جست؟ و
آیا برآیند اجلاس آستانه، تثبیت دو متحد استراتژیک جمهوری اسلامی (بشار اسد و حزب
الله) خواهد بود؟
اگر پاسخ مثبت باشد نشان از نقش موثر ایران در مذاکرات صلح سوریه دارد و اگر
پاسخ منفی باشد نشان از نقش حاشیه ای جمهوری اسلامی پس از تحمل خسارت های مالی-
جانی خواهد داشت.
http://www.radiofarda.com/a/f3-iran-role-syrian-negotiation/28219829.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر