جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۲ آذر ۴, دوشنبه

کلام ناپاک خامنه ای

در حالی که انتظار از هر انسان تربیت یافته این است که زبان و ادبیات پاک داشته باشد، انتظار از شخصی چون خامنه ای که در کسوت مرجعیت دینی و رهبریت سیاسی قرار گرفته به مراتب بیشتر است.


کلام ناپاک خامنه ای

«معتقدم آقای احمدی نژاد با همه ی شلتاقهای نامتعادل و منحصربفردش، بخش قابل اعتنایی از درون خود جناب خامنه ای است. همچنین علمای جامانده در ده قرن پیش مثل آقایان جنتی و محمد یزدی و صادق لاریجانی و احمد خاتمی و علم الهدا...همه همان خصوصیات مخفی مانده در درون جناب خامنه ای اند که مظهریت یافته و بر سر هر دستگاه این کشور غارت شده سرشکن شده اند».
این اظهارات، سخنان محمد نوری زاد است که پیش تر در وصف ادبیات و احوالات علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، نوشته بود. او به درستی تشخیص داده است که اگر یک بسیجی به فائزه هاشمی چنان بددهنی ها را کرده و سپس آن را در اینترنت منتشر کرد و اگر مداح معروف بیت رهبری (سعید حدادیان) مشایی را عضو تناسلی احمدی نژاد توصیف می کند و اگر امامان جمعه، ادبیات زشت و کریه به کار می بندند، همه و همه ناشی از ادبیات زشت و کلمات رکیکی است که شخص رهبر جمهوری اسلامی بر زبان می راند. (مراجعه شود به مقاله :آیا رهبر جمهوری اسلامی دارای ادبیات فاخر است)
برای مثال عمق کینه خامنه ای با اسرائیل بر همه روشن است ولی در جدیدترین اظهاراتش وی تا آنجا پیش رفت که در حمله لفظی به مواضع اسرائیل در پرونده هسته ای ایران، آن را از «دهان نحس و نجس سگ هار منطقه» توصیف کرد. وی در همین سخنرانی به مذاکره کنندگان ایرانی نهیب زد که از «هارت و پورت» طرف های خارجی نترسند. وی همچنین همه این توطئه ها را ناشی از «کینه شتری» امریکا دانست.
اگر همین یک سخنرانی علی خامنه ای را شمارش کنیم نزدیک به ده واژه زشت و رکیک را وی به کار برده است در حالی که وی خود را یک مرجع تقلید می داند که در عین حال رهبری سیاسی نظام جمهوری اسلامی را برعهده دارد.
در حالی که انتظار از هر انسان تربیت یافته این است که زبان و ادبیات پاک داشته باشد، انتظار از شخصی چون خامنه ای که در کسوت مرجعیت دینی و رهبریت سیاسی قرار گرفته به مراتب بیشتر است حتی اگر دشمنی او با دیگر کشورها (اسرائیل و امریکا) پایان ناپذیر باشد.
چنین است که احمد جنتی، از تربیون نماز جمعه رهبران جنبش سبز را «روسیاه» می نامد و رأفت اسلامی را در حق آنان مجرا دانسته که اعدام نشده اند.

فروپاشی اخلاقی نظام جمهوری اسلامی
«اخلاق» یکی از ممیزه های آدمی از بهایم و حیوانات است. کسی رفتار غریزی حیوانات شکارچی را رذیله اخلاقی آنان نمی داند. اما این آدمی است که رفتارهای او شالوده ای از فضایل و رذایل اخلاقی است.
علم اخلاق بنا به وجود هر دو این رفتارها در آدمی، علمی است که راه کسب فضایل و ترک رذائل را بیان می کند.
علم اخلاق چنان در جوامع بشری فراگیر است که در تک تک جوامع بشری از گذشته تا حال، اصول و مبانی مشترکی در کسب فضایل و ترک رذایل یافت می شود. هیچ یک از ادیان آسمانی را نمی توان یافت مگر آنکه تاکید موکد بر اصول اخلاقی داشته باشد.
در اسلام که مبنای نظام سیاسی جمهوری اسلامی است، تاکید بر اخلاق تا بدانجاست که پیامبر اسلام علت بعثت خود را اتمام مکارم اخلاق (بُعثت لاُتمم مکارم الاخلاق) و نه اجرای حدود و نه اقامه عبادت و نه برقراری حکومت دانسته است.
اگر همین آموزه های اسلام را نیز مبنا بدانیم آیا جمهوری اسلامی نظامی اخلاق مدار است؟
آلودگی گفتار، دشنام و ناسزاگویی بسیاری از صاحب منصبان جمهوری اسلامی گواه این است که آنان فضلیت کلام پاک را در خود اکتساب نکرده اند. از همین جا بنگریم که چه بسیار دیگر رذایل اخلاقی از قبیل بهتان، دروغ، خیانت در امانت (از جمله آراء مردم) را می توان  در آنان احصا کرد.

ادبیات غیر مسئولانه
رهبران کشورها با علم به جایگاه خود که نماینده کشورشان هستند، در استخدام کلمات بسیار محتاط اند. از این رو، آنان معمولا از روی متنی مکتوب قرائت می کنند که بر روی تک تک واژگان آن فکر شده است. آیا در 24 سال رهبری علی خامنه ای به جز در خطبه عربی نماز جمعه یا افتتاح یک کنفرانس حتی یک بار دیده شده که وی خود را ملزم به قرائت از روی یک متن بداند؟
از این بالاتر در طول بیست و چهار سال رهبری علی خامنه ای آیا وی حتی یک مصاحبه و گفتگو با رسانه ای داشته است؟ پاسخ روشن است. تمام دو و نیم دهه گذشته او تنها متکلم وحده بود که رابطه ای منولوگ را با مخاطبان برقرار کرده و اجازه هرگونه نقد خود را مطلقا بسته است. انسداد نقد خامنه ای بدانجا منتهی شده که ادبیات او غیر مسئولانه گردد.
روزگاری که جرج بوش تعبیر«محور شرارت» را برای سه کشور ایران، عراق، و کره شمالی به کار برد، دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی این گونه تعابیر را غیر مسئولانه، غیر سازنده، پرخاشگرانه و دور از نزاکت تعبیر کرد که به درستی نیز چنین بود.
اما اگر یک تعبیر کوتاه جرج بوش، ادبیات غیر قابل پذیرش و غیرمسئولانه بود آیا تعابیری مثل کینه شتری، سگ هار نحس نجس و دیگر تعابیر زشت که به وفور در کلام خامنه ای به کار گرفته می شود، قابل توجیه هستند؟
مگر خامنه ای در مقابله با مخالفان داخلی خود کار را به آنجا نرساند که رهبران جنبش سبز را با «طلحه و زبیر» مقایسه کند؟ مگر او معترضان سال 88 را «میکروب های سیاسی» ننامید؟
بنابر این مساله این نیست که او چنان ادبیات زشتی را فقط در حق اسرائیل به کار می بندد که آن را رژِیمی «حزامزاده» می داند. وی حتی مخالفان داخلی خود را به زشت ترین کلمات می نوازد حتی اگر کسی همچون آیت الله منتظری باشد که خامنه ای او را  «فلان ساده لوح، بیچاره مفلوک» توصیف کرده بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر