جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۶ آذر ۲, پنجشنبه

چرا قاسم سلیمانی از روسیه تشکر نکرد؟

اگرچه پایان کار داعش دستآورد بزرگی برای تهران است، اما، سرنوشت بشار اسد موضوع مهم بعدی است. گو اینکه منافع تهران- مسکو- آنکارا در مقاطعی به هم رسیده تا سوریه را از تجزیه نجات دهند، اما، مسکو هم زمان خود را متعهد به ریاض نیز می داند. روابط حسنه مسکو با عربستان بر کسی پوشیده نیست. پوتین حد وسط ایران و ریاض ایستاده است. نه اجازه داد اسد حذف و سوریه تجزیه شود و نه مایل است ریاض را ناخرسند کند و دوام ابدی قدرت بشار اسد را تضمین کند. رفتن اسد در عین حال خواست ترکیه و امریکا نیز هست. این نقطه افتراق تهران و مسکوست. در حالی که سردار سلیمانی می داند مسکو (همچون ترکیه) اصرار بر بقای اسد ندارد چگونه می توانست قدردان حمایت نظامی مسکو باشد؟
Image result for ‫قاسم سلیمانی‬‎


 چرا سلیمانی به روسیه تبریک نگفت؟

دولت اسلامی عراق و شام یا همان داعش  در حدود سه سال پس از اعلام موجودیتش در سال 2014 اینک عملا از عرصه دو کشور عراق و سوریه پاک شده است. بی درنگ این رخدادی مهمی است چرا که به این ترتیب، یکی از چندین مجهول در معادله برونرفت سوریه از بحران حل شده است.
تا اینجای کار جنگ داخلی سوریه شش سال متمادی را پشت سر گذاشته است؛ جنگ داخلی که در مرزهای این کشور باقی نماند بلکه تمام بازیگران عمده منطقه ای و بین المللی را از جمله ایران، ترکیه، عربستان، روسیه و امریکا را درگیر خود کرد.
نظر به تضاد منافع این بازیگران با یکدیگر، طبیعتا حل معضل سورریه دشوارتر اشد. ریاض تمام توان خود را بر حذف بشار اسد متمرکز کرد. این موضع اولیه اردوغان نیز بود که میزبان چند اجلاس بزرگ از مخالفان اسد بود. با اوج گرفتن جریان کردهای تجزیه طلب در عراق و سوریه، مواضع اردوغان تا حدی تعدیل شد و در کنار ایران و روسیه قرار گرفت.
روسیه که از ابتدا به عنوان بازیگری عمده در سوریه ورود نکرده بود، از دسامبر 2015  ثقل نظامی خود را در سوریه علیه گروه های مخالف اسد بکار بست. حضور موثر هوایی روسیه و حضور موثر زمینی ایران (مرکب از نیروهای ایرانی، افغانی، پاکستانی، لبنانی، عراقی و سوری) اینک عملا دولت خودخوانده داعش را در سوریه و عراق به پایان راه خود رسانده است. بی درنگ این دستآورد مهمی در عرصه جنگ داخلی سوریه است. هم تهران و مسکو توانسته اند بشاراسد را از دچار شدن به سرنوشت معمر قذافی نجات دهند.
این دستآورد آن اندازه بزرگ است که سردار سلیمانی آن را به آیت الله خامنه ای و اسد آن را به ولادمیر پوتین تبریک گفت. خبرگزاری روسی اسپوتنیک به نقل از بشاراسد در دیداری غیرمترقبه او از مسکونوشت که: "من می خواهم از این فرصت استفاده کنم و مراتب تشکر و قدرانی و همچنین تبریک ملت سوریه را به جهت حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور سوریه را به شما اعلام کنم."
در این خبر هیچ اشاره ای از قدردرانی بشار اسد از ایران نشده است. متقابلا سردار قاسم سلیمانی نیز در پیام تبریک مشابهی به آیت الله خامنه ی فرستاده و به عنوان "سرباز مکلف شده" از او "پایان شجره خبیثه ملعونه داعش" را تبریک گفت.
جالب اینکه سردار سلیمانی نیز در پیام تبریکش مطلقا هیچ یادی از حضور موثر روسیه که منجر به تغییر معادلات نظامی سوریه شد، نکرده است. او در پیام خود از پایمردی ارتش‌های عراق و سوریه، "حشدالشعبی مقدس" و "جوانان مسلمان سایر کشورها" و "نقش محوری حزب الله لبنان" تقدیر کرده، اما، از نقش روسیه و لو به اندک اشاره ای صرف نظر کرده است.
نادیده گرفتن این حقیقت عریان (حضور نظامی روسیه در سوریه) درپیام سردار سلیمانی پرسش بر انگیز است. نادیده گرفتن نقش روسیه در شکست داعش از سوی سردار سلیمانی ریشه در کدام علت دارد؟

اختلاف ایران و روسیه درباره سرنوشت اسد
روسیه در طول حمایت موثر خود از سوریه هدف خود را جلوگیری از تجزیه این کشور اعلام کرده است. دلیل این حمایت بی شائبه مسکو نیز به خوبی روشن است. مسکو با استفاده از پایگاه نظامی طرطوس حضور خود را در دریای مدیترانه را تثبت کرده است همچنان که با الحاق کریمه به خاک خود حضورخود در دریای سیاه را تثبت کرده بود.
تجزیه سوریه به شدت حضور نظامی روسیه در دریای مدیترانه را به مخاطره می انداخت. تجزیه سوریه در عین حال مخاطراتی را برای ترکیه دامن می زد که نگران استقلال مناطق کردنشین سوریه بود. به این ترتیب، سه کشور ایران، روسیه و ترکیه به نقطه مشترکی به هم رسیدند که حذف اسد از معادلات داخلی سوریه برابر است با حذف سوریه از نقشه جهان؛ پیامدی که نه مطلوب ایران بود و نه مطلوب روسیه و ترکیه.
اما، آیا این سه کشور بر بقای اسد در قدرت هم اتفاق نظر دارند؟ به نظر می رسد این نقطه افتراق این سه کشور است. جمهوری اسلامی، بقای شخص اسد در قدرت را خط قرمز خود تعریف کرده در حالی که اردوغان از آغاز اعتقاد به رفتن اسد داشت و مسکو نیز هرگز تصریح به بقای اسد در قدرت نکرده است که هیچ؛ از آن مهم تر، مقدمات یک گذار آرام از بشار اسد را تدارک دیده است؛ رویکردی که چندان خوشآیند تهران نیست.
روسیه با چند دور میزبانی از اپوزسیون بشار اسد، پیشنویس قانون اساسی جدید سوریه را پیشنهاد داده که با نگاهی به مفاد آن می توان دریافت گام بعدی تثبت نظامی سوریه، واگذاری قدرت از سوی بشار اسد است. بنا به این پیشنویش اگر چه مدت دوره ریاست جمهوری همچنان ۷ سال باقی خواهد ماند، اما، یک نفر (بشاراسد) فقط برای دو دوره می تواند رییس جمهور شود. از مفاد چنین پیشنهادی مستفاد می شود که مسکو هم خواستار ابقای اسد در قدرت در شرایطی کنونی و هم خواستار برکناری او تا پایان این دوره از ریاستش است که از سال ۲۰۱۴ آغاز و تا سال ۲۰۲۱ پایان می یابد. به این ترتیب، روشن است که مسکو حد وسط را بین دولت و مخالفان گرفته است.
همچنین بنا به ماده ۴۴ این پیشنویس دیگر پیشنهاد مهم پیشنویس جدید، توسعه دامنه اختیارات پارلمان است به گونه ای که اختیارات زیر به منظور تقویت نهاد پارلمان در برابر نهاد ریاست جمهوری به حوزه اختیارات پارلمان افزوده خواهد شد. این اختیارات عبارتند از: یکم؛ عزل و نصب رییس بانک مرکزی. دوم؛ اعلام جنگ و صلح سوم. تعیین اعضای دادگاه عالی قانون اساسی. چهارم؛ امکان خلع رییس جمهور از قدرت.
روشن است که از موارد یاد شده، مورد چهارم از اهمیت ویژه ای برخوردار است چرا که بنا به این بند اگر چه مدت ریاست بشار اسد می تواند تا سال ۲۰۲۱ ادامه داشته باشد، اما، پارلمان این اختیار را خواهد داشت که رییس جمهور را برکنار و با تعیین اعضای دادگاه عالی قانونی اساسی امکان انتقال قدرت را به فرد دیگری فراهم آورد تا انتخابات ریاست جمهوری دیگری برگزار گردد.
گواه اینکه مسکو اصراری بر بقای اسد ندارد اینکه بنا به اخبار اولیه پوتین پس از دیداربا اسد او را قانع کرده که دیگر در قدرت نباشد. وی این موضوع را به اطلاع دونالد ترامپ نیز رسانده است.

چرا سردار سلیمانی یادی از روسیه نکرد؟
به شرحی که گفته شد اگرچه پایان کار داعش دستآورد بزرگی برای تهران است، اما، سرنوشت بشار اسد موضوع مهم بعدی است. گو اینکه منافع تهران- مسکو- آنکارا در مقاطعی به هم رسیده تا سوریه را از تجزیه نجات دهند، اما، مسکو هم زمان خود را متعهد به ریاض نیز می داند. روابط حسنه مسکو با عربستان بر کسی پوشیده نیست. پوتین حد وسط ایران و ریاض ایستاده است. نه اجازه داد اسد حذف و سوریه تجزیه شود و نه مایل است ریاض را ناخرسند کند و دوام ابدی قدرت بشار اسد را تضمین کند. رفتن اسد در عین حال خواست ترکیه و امریکا نیز هست. این نقطه افتراق تهران و مسکوست. در حالی که سردار سلیمانی می داند مسکو (همچون ترکیه) اصرار بر بقای اسد ندارد چگونه می توانست قدردان حمایت نظامی مسکو باشد؟

https://iranwire.com/fa/features/23947

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر