جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۶ آذر ۲۷, دوشنبه

یمن سوریه دیگر


تاجزاده در این توئیت کوچک خود کلیه مدعیات جمهوری اسلامی برای حضور در سوریه  را به درستی غیر قابل انطباق در یمن می داند. نه یمن مرز مشترک با اسرائیل دارد که آن را بتوان در محورمقاومت گنجاند ونه داعش در آنجا جولان می دهد  و نه می توان آن را عمق استراتژیک ایران دانست. افزون بر آنچه تاجزاده گفته این را باید افزود که حوثی ها به هیچ رو، دولت قانونی یمن تلقی نمی گردند. نقش حوثی ها در یمن در نهایت چیزی مانند نقش طالبان در افغانستان است که به زور سرنیزه پایتخت را در کنترل خود در آورده اند. از اینرو، این ادعا هم مسموع نیست که جمهوری اسلامی حضور خود در یمن را به حمایت و درخواست حوثی ها می داند.





یمن سوریه دیگر

اگر سال های نخستین جنگ خونین داخلی سوریه را به یاد آوریم، پرسشی تدریجاً در اذهان شکل می گرفت مبنی بر اینکه آیا ایران حضور نظامی در سوریه به طرفداری از بشار اسد دارد؟ به رغم اینکه هر از چندگاه اخباری مبنی بر جان باختن یک ایرانی در سوریه از گوشه و کنار به گوش می رسید، پاسخ به پرسش بالا بسیار دیر داده شد و آن هم در این حد که حضور ایران درسوریه چیزی در حد "حضور مستشاری" است و بس.
اما، هنگامی که زمان اعلام پیروزی رسید، سردار قاسم سلیمانی پیام تبریک بلند بالایی به فرمانده کل قوا فرستاد؛ پیامی که گواه "حضور میدانی" ایران در سوریه بود و نه صرفاً حضور مستشاری.
اینک با بالا گرفتن جنگ خونین یمن و در شرایط مشابه سوریه پرسش مشابهی تدریجا در حال شکل گرفتن است و آن اینکه  حضور ایران در یمن چگونه است؟
سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران  رسماً و صراحتا حضور مستشاری ایران در یمن را صحه گذاشت. او خاطرنشان کرده که: "کمک های ما به جبهه مقاومت بنا به در خواست مردم و دولت‌های آنان صورت گرفته و یمن هم یک نمونه از آن است؛ امروز در یمن حاکمیت به دست انصارالله است و کمک های ایران در حد مستشاری و معنوی است...جمهوری اسلامی هم از این کمک ها دربغ نمی‌کند و این راه ادامه دارد."
اینک پرسش بعدی این است که آیا این حضور مستشاری نیز می تواند به حضور میدانی در یمن تبدیل شود؟ به بیان دیگر پرسش این است که آیا یمن سوریه ای دیگر خواهد بود؟
هنوز شواهدی در دست نیست که حضور ایران در یمن حضور میدانی است. اما، در روزهای اخیر شواهدی روشن به دست آمده که می توان بر اساس آن گمان داشت حضور جمهوری اسلامی در یمن می تواند افزون بر حضور مستشاری به حضور میدانی نیز افزایش یابد. برای مثال  علی اکبر ولایتی، مشاور ارشد ایت الله خامنه ای، به توطئه ای اشاره کرده که مسببان آن را امارات و عربستان دانسته است. او با اشاره به کشته شدن علی عبدالله صالح، متحد حوثی ها که رو از آن ها چرخانده و طی چرخشی صد و هشتاد درجه به سوی عربستان رو کرده بود گفت:"توطئه‌ای که توسط امارات و عربستان ساماندهی شده بود تا علی عبدالله صالح را بتواند از پشت به مبارزین و مردم خنجر زند، شکست خورد و او به سزای اعمال خود رسید."
در موضعگیری مشابه، فرمانده سپاه پاسداران نیزبا اشاره به کشته شدن علی عبدالله صالح گفت: "توطئه‌هایی که دشمنان در یمن علیه مبارزان یمنی و انصارالله انجام می‌دادند در نطفه خفه شد."
به این ترتیب، ولایتی و جعفری تصریح دارند که مساله واگرایی علی عبدالله صالح و حوثی ها نه یک موضوع داخلی بلکه یک توطئه خارجی بود که مسببان آن امارات و عربستان هستند.
با کنار هم گذاشتن این سه موضع یعنی موضع علی اکبر ولایتی، و فرمانده سپاه در ابراز خرسندی از قتل علی عبدالله صالح و همچنین اعتراف سردار جعفری به حضور مسشتاری ایران در یمن، فرض بر این بگیریم که در شرائط خاصی عربستان یا امارات مبادرت به لشگرکشی زمینی به یمن کند، آیا اقتضای چنان شرائطی آن نخواهد بود که ایران نیز ثقل نظامی خود را به نفع حوثی ها وارد یمن کند؟
پیش از پاسخ دادن به این پرسش، پرسشی که به ذهن متبادر می شود این است که حضور مستشاری ایران در یمن از کدام زمان آغاز شده است؟ آیا این حضور مستشاری در هنگامی که رییس جمهور منصور هادی در صنعا در قدرت بود، آغاز شده بود یا بعد از آن؟
اگر در زمان در قدرت بودن منصور هادی این کمک (به اصطلاح مستشاری) به انصارالله (حوثی ها) انجام شده، عملا کمک به یک گروه شورشی علیه دولت مرکزی بوده؛ دولتی که تا هم اکنون به عنوان تنها دولت قانونی یمن توسط تمامی کشورهای دنیا و سازمان ملل شناخته می شود. فراموش نشود که در همین سال، منصور هادی به عنوان رییس جمهور یمن در صحن علنی مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کرد.
اما، اگر کمک جمهوری اسلامی به حوثی ها پس از تصرف صنعا به دست آنان صورت گرفته، باز هم در صورت مساله فرق نمی کند چرا که حوثی های به رغم در دست داشتن پایتخت هرگز به عنوان دولت قانونی یمن شناخته نشده اند. جالب اینکه حتی ایران تاکنون دولت خود خوانده حوثی ها را به رسمیت نشناخته است.
به این ترتیب، به هیچ وجه تهران نمی تواند مدعی حضور مشروع خود در یمن شود. این سخن فرمانده سپاه که "امروز در یمن حاکمیت به دست انصارالله است"به هیچ وجه از جنبه حقوق بین الملل مسموع نیست.
به نظر می رسد که جمهوری اسلامی به خطورت ادعای خود توجه ندارد که اولا به حضور مستشاری خود اعتراف می کند و ثانیا آن را معطوف به درخواست حوثی ها می داند.
در این بین اظهارات مصطفی تاجزاده در خور توجه است که گفته  "یمن در اشغال داعش نیست، حرم هم ندارد و هم مرز اسرائیل م نیست که به اصطلاح آقایان عمق استراتژیک جمهوری اسلامی محسوب شود. اعلان کمک مستشاری ایران در یمن توسط سردار جعفری  در شرایطی که ترامپ (رئیس جمهوری آمریکا) در پی اثبات دخالت سپاه در امور کشورهای دیگر است، چه معنا و لزومی دارد؟"
تاجزاده در این توئیت کوچک خود کلیه مدعیات جمهوری اسلامی برای حضور در سوریه  را به درستی غیر قابل انطباق در یمن می داند. نه یمن مرز مشترک با اسرائیل دارد که آن را بتوان در محورمقاومت گنجاند ونه داعش در آنجا جولان می دهد  و نه می توان آن را عمق استراتژیک ایران دانست. افزون بر آنچه تاجزاده گفته این را باید افزود که حوثی ها به هیچ رو، دولت قانونی یمن تلقی نمی گردند. نقش حوثی ها در یمن در نهایت چیزی مانند نقش طالبان در افغانستان است که به زور سرنیزه پایتخت را در کنترل خود در آورده اند. از اینرو، این ادعا هم مسموع نیست که جمهوری اسلامی حضور خود در یمن را به حمایت و درخواست حوثی ها می داند.
بنا براین، دلایل کافی برای امریکا فراهم است تا با همسو کردن شرکای اروپایی اش تحریم های جدیدی را اما این بار نه بهانه هسته ای، حقوق بشر یا سوریه بلکه به بهانه یمن بر ایران تحمیل کند. این در حالی است که نباید تصور کرد حذف فیزیکی علی عبدالله صالح پایان جریان سیاسی است که او نمایندگی آن را برعهده داشت. قتل صالح قطعا طرفداران او را به خون خواهی واخواهد داشت. احمد پسر علی عبدالله صالح گفته که انتقام خون پدر خود را خواهد گرفت. به این ترتیب، باید روزهای پر خونی را برای یمن انتظار داشت؛ روزهایی که باید منتظر ماند و دید آیا جمهوری اسلامی تصمیم خواهد گرفت افزون بر حضور مستشاری حضور میدانی نیز در یمن داشته باشد؟

http://negaam.news/1396/09/16/327300/

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر