نتیجهی بلافصل انتصاب قاضی القضاتی جزماندیش که هیچ نوآوری در عرصه فقه و
حقوق از او دیده نشده، دو چیز است: هاشمیزدایی از مجمع و به «گور سپردن» مصلحت.
پیامد انتصاب صادق
لاریجانی: مجمع تشخیص در «صدر نظام» است
صادق لاریجانی از سوی رهبر جمهوری اسلامی به عنوان رییس جدید مجمع تشخیص مصلحت
نظام تعیین گردید. پیام این انتصاب چیست؟
در میان دهها پروژه کلان در کشور –چه آنکه آنها را درست بدانیم یا نادرست-
می شود گفت که «سند منگولهدار» دو نهاد منحصرا با نام هاشمی رفسنجانی گره خورده
بود: دانشگاه آزاد و مجمع تشخیص مصلحت نظام.
دیگر بر کسی پوشیده نیست که با مرگ رفسنجانی [بخوانید کشتن او]، پروژه «هاشمیزدایی» در سرتاسر پیکره نظام آغاز
شد. در شرح مختصری که از هاشمیزدایی در دانشگاه آزاد میتوان برشمرد همین بس که
دختران او، فائزه و فاطمه هاشمی، از ادامه تدریس در این دانشگاه منع شدهاند.
اما، در مجمع تشخیص مصلحت نظام اینک با مرگ هاشمی شاهرودی -که چندان از
رفسنجانی دور نبود همچنان که چندان به او نزدیک هم نبود- اینک ریاست این نهاد
قانونگذار به صادق لاریجانی واگذار گردیده است. از یاد نباید برد که در دوران
ریاست او بر قوه قضائیه برای مهدی هاشمی و فائزه هاشمی حکم زندان بریده شد. چنین
کسی با «میراث قانونگذاری مصلحت اندیشانه» رفسنجانی چه خواهد کرد؟
داوری ما درباره رفسنجانی چه خوب باشد چه بد، در اینکه او شخصیتی عملگرا داشت،
مورد تردید کمتر کسی است. همین شخصیت او بود که پیشنهاد تاسیس نهادی به نام «تشخیص
مصلحت» را به آیتالله خمینی داد و خود در ریاست آن بارها مصلحتاندیشی را حتی بر
مبانی فقه مقدم دانست و متعاقبا گشایشهایی در قوانین سختانگارانه نظام ایجاد
کرد. اما، به گواه ۱۰ سال ریاست سختگیرانه صادق لاریجانی بر قوه قضائیه که نه با
نوآوری همراه بود و نه با رأفت اسلامی، پرسش این است که با شخصیت جزماندیش و غیرمنعطفی که از صادق
لاریجانی می شناسم، قرار است که او کدام «مصلحت» را در بنبست قانوگذاری میان مجلس
و شورای نگهبان مرحج بداند و اعمال کند؟
مجمع تشخیص مصلحت نظام در «صدر نظام»
گفته شد که نخستین پیام انتصاب صادق لاریجانی در ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام،
تکمیل پروژه هاشمیزدایی است. اما، از این مهمتر –بسیار مهمتر- روشن شدن «ریلگذاری»
برای پروژهای است که «جمهوری اسلامی» به «حکومت اسلامی» تغییر هویت یابد.
تا کنون بر اساس اصول جمهوریت، مراجعه به آرا هرچند فرمالیته و برگزاری
انتخابات نمایشی بخشی از کارکرد نظام جمهوری اسلامی است. از یاد نبریم که شخص آیتالله
خامنهای پیشتر موافقت خود را از تبدیل شدن نظام «ریاستی» کنونی به «ریاست
پارلمانی» اعلام داشته بود . او در مهر 1390 در اظهارات عجیبی که محو کردن میراث
سلفش تلقی شد، گفت:«در شرایط فعلی نظام سیاسی کشور، ریاستی است و رئیسجمهور با
انتخاب مستقیم مردم برگزیده میشود که شیوه خوب و مؤثری است اما اگر روزی در آینده
احتمالا دور، احساس شود که نظام پارلمانی برای انتخاب مسئولان قوه مجریه بهتر است
هیچ اشکالی در تغییر ساز و کار فعلی وجود ندارد.»
ظاهراْ آن «آینده دور» اینک در حال نزدیک شدن است. در نظام ریاستی پارلمانی
برای انتخاب رییس مجریه به جای مراجعه مستقیم به آرا مردم، پارلمان رییس جمهور را برمیگزیند.
با این روش، تب و التهابی که هر ۴ سال یک بار –مانند ۸۸- جامعه را برای انتخابات
ریاست جمهوری فرا میگیرد، به کنار گذاشته میشود.
اگر قرار باشد «مصلحتاندیشی» درباره چنین گزینهای یعنی انتخاب رییس مجریه از
طریق پارلمان به «تشخیص مصلحت نظام» به ریاست صادق لاریجانی واگذار گردد، به گمان
شما برونداد آن چیست؟ آیا شما در شخصیت صادق لاریجانی اندکی اعتنا به جمهوریت می
بینید؟
صادق لاریجانی؛ حجت الاسلام یا آیتالله؟
گفته شد نتیجهی بلافصل انتصاب قاضی القضاتی جزماندیش که هیچ نوآوری در عرصه
فقه و حقوق از او دیده نشده، دو چیز است: هاشمیزدایی از مجمع و به «گور سپردن»
مصلحت. اما، صادق لاریجانی کیست؟
صادق آملی لاریجانی (زاده 1339) یکی از ۵ برادران لاریجانی است. در پیشینه این
پنج برادر و پدرشان که از مراجع تقلید بود، یک روز مبارزه با حکومت پهلوی یا یک
روز دستگیری در آن دوران گزارش نشده است. با وجود این، همگی در سراپرده جمهوری
اسلامی و در جای جای نهادهای بالادستی حکومتی به قدرت رسیدهاند.
صادق لاریجانی در هنگام پیروزی انقلاب ۱۸ سال داشت. در جنگ ۸ ساله از او هیچ
گزارشی درباره حضور در جبههها دیده نمیشود. از او حتی یک عکس دال بر حضور در
جبهه در دسترس نیست. در مقابل آنچه از او در دست داریم اینکه به دلیل نقش موثرش در
نقض گسترده حقوق بشر در ایران، تحت تحریم اتحادیه اروپاست.
اما، از این مهمتر پیامی است که در انتصاب او در ریاست مجمع میتوان گمانه
زد؛ انتصابی بالاتر از ریاست مجمع؛ نامزدی رهبری.
یکی از ایراداتی که بر رهبری خامنهای وارد میشود این است که او چگونه یک شبه
با انتخابش به رهبری نظام در ۱۶ خرداد 1368 از عنوان «حجت الاسلام» به «آیت الله»
ارتقا یافت؟ علاج این مشکل را پنج سال بعد با ارتقا او به مرجعیت در سال 1373
کردند.
در حکم انتصاب صادق لاریجانی به ریاست مجمع، تفاوتی آشکار با دیگر احکام رهبر
برای انتصاب او به عضویت شورای نگهبان در ۱۳۸۰ و ریاست قوه قضائیه در 1388 دیده می
شود. در هر دو مورد اخیر، رهبر جمهوری اسلامی از صادق لاریجانی با عنوان «حجت
الاسلام» یاد کرده بود. این در حالی است که در حکم انتصاب او به ریاست قوه قضائیه
از صادق لاریجانی با عنوان «آیتالله» نام برده است. بنابر این، نقش او در «مجلس
خبرگان» بیش از پیش تقویت خواهد شد. می دانیم که مساله جانشین رهبرکنونی اینک به
یکی از چالشبرانگیزترین موضوعات نظام تبدیل شده است.
اما، از سوی دیگر طرفه حکایتی است ماجرای انتصابات و مشاغل حکومتی در جمهوری
اسلامی. نمونه بارز آن صادق لاریجانی. اینک او همزمان 1.رییس قوه قضائیه، 2.عضو
مجلس خبرگان رهبری، 3.عضو شورای نگهبان و 4.رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
(ریاست او بر قوه قضائیه در مرداد 1398 پایان خواهد یافت.) حال، برآیند این تجمیع
مشاغل چیست؟
فرض کنید قانونی در مجلس شورا –که ریاستش با علی لاریجانی است- به تصویب برسد.
این قانون برای تصویب به شورای نگهبان –که صادق لاریجانی یکی از اعضای آن است-
برود و مغایر با شرع یا قانون اساسی تشخیص داده شود. در نتیجهی انسدادی که در مسیر
قانونگذاری به وجود آمده، قانون مزبور -به ابتکاری که رفسنجانی اندیشیده بود- به
مجمع تشخیص مصلحت نظام می رود؛ مجمعی که همان صادق لاریجانی (عضو نگهبان) در آن
ریاست دارد. آیا او نمیتواند به نفع نهاد محافظهکاری همچون شورای نگهبان که در آن عضویت دارد، اعمال نفوذ کند؟ مضحک
نیست؟ آیا با برآیند این قدرت برای مجمع
تشخیص به ریاست صادق لاریجانی این نخواهد بود که مجمع تشخیص –نه مجلس شورا به گفته
آیت الله خمینی- در «صدر نظام» است؟
اگر آیتالله خامنه ای غیر از
این را میخواست آیا نمیتوانست حسن روحانی را به ریاست مجمع
منصوب کند؟ حسن خمینی را چطور؟ آیا برآیند از تجمیع این همه قدرت در یک شخص [صادق
لاریجانی] در شورای نگهبان، خبرگان، مجمع تشخیص و پیشینه نفوذ در قضائیه، قرار است چه شود؟ وقتی می دانیم که دیگر برادران
او هم در جای جای حکومت حضور نافذ دارند. آیا از آیتالله خواندن صادق لاریجانی و
تجمیع این همه قدرت در او نباید گمان داشت که صادق لاریجانی بالقوه در جایگاه
جانشین رهبری قرار گرفته یا یکی از عناصر موثر در تعیین رهبر بعدی است؟
پاسخ قطعی به این پرسش در دست نیست. شاید پاسخ را باید در جایی دیگر سراغ
گرفت. آنجا که منتظر بمانیم و ببینیم آیا حملههای احمدی نژاد به صادق لاریجانی
ادامه خواهد یافت؟ اگر او محتملا ناچار به سکوت شد، پاسخ مثبت به پرسش بالا قوت
خواهد گرفت.
منبع: رادیو
فردا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر