جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۴ آذر ۲۹, یکشنبه

جمهوری اسلامی، خودرویی با پدال گاز بدون ترمز

در ادبیات انگلیسی این سخن معروف است که "قدرت، انسان را شریر می کند" (power demonise the man) همچنان که در ادبیات فارسی این سخن حکیمانه را داریم که :"گر به قدرت رسی و مست نگردی مردی"
قدرت و مستی (سرکشی) ملازم هم اند همچنان که قدرت و شرارت ملازم هم اند. در این قاعده کلی هیچ انسانی مستثنا نیست. آیا اگر راننده ای هرچند محتاط باشد مستثنا از این قاعده است که به هنگام رانندگی باید خورویی سوار شود که در کنار پدال گاز، پدال ترمز هم باشد؟
صادق لاریجانی




جمهوری اسلامی، خودرویی با پدال گاز بدون ترمز

"گاهی رسانه‌ها به حرف‌هایی دامن می‌زنند که صحیح نیست؛ از آن جمله سخنان بی‌پایه‌ای است که درباره نظارت مجلس خبرگان بر رهبری و نهادهای زیرمجموعه ایشان مطرح می‌شود. برخی افراد، آرزو‌ها و توقعات غیرقانونی خود را که ربطی به قانون اساسی ندارد مطرح می‌کنند. نظارت مجلس خبرگان بر رهبری سخنی نادرست و غیرقانونی است. در قانون اساسی چیزی به نام نظارت بر رهبری نداریم... مطابق قانون اساسی تشخیص دارا بودن شرایط رهبری و یا فقدان این شرایط بر عهده خبرگان رهبری است و طبیعی است که مقوله تشخیص از نظارت جداست و این دو تلازمی با هم ندارد".
این سخنان، اظهارات صادق لاریجانی رییس قوه قضائیه و عضو پیشین شورای نگهبان است که هیچ ملازمه ای بین نظارت و قدرت رهبر جمهوری اسلامی نمی بیند.
این اظهارات آن هم از زبان یکی از مهم ترین ارکان قدرت جمهوری اسلامی به قول علی مطهری واکنش های بسیاری را برانگیخته است. علی مطهری خود نیز پاسخی مدلل به صادق لاریجانی داده و به درستی سخنان او را نمونه ای از افکار قرون وسطایی دانسته است. او  گفته که:" سخن شما یادآور ادعای کلیسای کاتولیک در قرون وسطی است که می‌گفت حاکم در مقابل مردم مسئولیتی ندارد و فقط در مقابل خدا مسئول است."
اما، این نوشته از زوایه دیگر به نقد سخنان صادق لاریجانی می پردازد و آن اینکه:
ساده ترین معنای قدرت سیاسی، توانایی اعمال اراده خود بر دیگر افراد تعریف شده است. اساساً موضوع علم سیاست که علمی به درازای عمر بشر است، کسب و حفظ قدرت است. از این رو، سیاستمدار کسی که به دنبال کسب و حفظ قدرت سیاسی است همچنان که یک فوتبالیست به دنبال کسب توپ و حفظ آن است.
با در نظر گرفتن این تشبیه ساده بین سیاست و فوتبال، همانطور که فوتبالیست در تلاش برای تملک توپ، متوسل به خشونت و خطا می شود، هر سیاستمداری هرچند منزه می تواند مرتکب خشونت و خطا شود. همچنان که بر توانایی بازیگر فوتبال نظارت دائم صورت می گیرد تا در شرایط ایده آل روحی و جسمی قرار داشته باشد، باید نظارت بر بازیگر عرصه سیاست نیز نظارت وجود داشته باشد.
اینکه آیا در قوانین موضوعه جمهوری اسلام اساساً نظارت بر رهبر ذکر شده یا نه، نکته ای است که علی مطهری به آن پاسخ مثبت می دهد تا نشانی باشد از اوج نادانی عضو شورای نگهبان قانون اساسی از ساده ترین مفهوم قانون اساسی.
ولی آنچه مورد نظر این نوشتار است اینکه دریابیم اینک و در قرن بیست و یکم کسی از عدم ضرورت نظارت بر رهبریک جامعه هشتاد میلیونی سخن به میان می آورد که فردی عامی نیست. صادق لاریجانی را آیت الله توصیف می کنند. او عضو پیشین فقهای شوری نگهبان و همچنین عضو خبرگان رهبری است. می گویند به زبان انگلیسی تسلط دارد و با مکاتب حقوقی در غرب آشناست. با این همه، او ملازمه بین قدرت و نظارت را یا فهم نکرده و یا عامداً انکار می کند.

ملازمه قدرت و نظارت/ سرعت و ترمز
چنانچه می دانیم قدرت سیاسی به قدمت عمر بشر است. چه بسیار زیان هایی که جامعه بشری از رهبران افسار گسیخته، دیده است. هیچ رهبری، مستبد و دیکتاتور از مادر زاییده نشده است. رهبران مستبد و دیکتاتور می شوند.
در ادبیات انگلیسی این سخن معروف است که "قدرت، انسان را شریر می کند" (power demonise the man) همچنان که در ادبیات فارسی این سخن حکیمانه را داریم که :"گر به قدرت رسی و مست نگردی مردی"
قدرت و مستی (سرکشی) ملازم هم اند همچنان که قدرت و شرارت ملازم هم اند. در این قاعده کلی هیچ انسانی مستثنا نیست. آیا اگر راننده ای هرچند محتاط باشد مستثنا از این قاعده است که به هنگام رانندگی باید خورویی سوار شود که در کنار پدال گاز، پدال ترمز هم باشد؟
آیا صادق لاریجانی حاضر است بر خودرویی سوار شود که در آن پدال ترمز تعبیه نشده باشد؟ اگر نه، چرا؟ آیا او سوار شدن بر خودروی بدون ترمز را عین حماقت و بلاهت شخص نمی داند؟
آیا او از خود پرسیده که چرا پدال ترمز را دقیقا در کنار پدال ترمز و نه حتی با فاصله از آن، تعبیه می کنند؟ چه ضرورتی است که خودرو،  پدال ترمز داشته باشد؟ و چه ضرورتی است که پدال ترمز در کنار پدال گاز باشد؟
در یک خودرو که شاید سرنشین آن فقط یک نفر باشد، چنان وسواسی به کار گرفته شده که پدال های گاز و ترمز در کنار هم باشند چرا که پدال گاز برسرعت می افزاید و پدال ترمز از سرعت می کاهد. کافی است از یک کودک خردسال پرسش کنیم که اگر خودرویی فقط پدال سرعت داشته باشد چه سرنوشتی برایش متصور است؟
چگونه است که یک کودک، ضرورتِ وجود ترمز را فهم می کند ولی قاضی القضات جمهوری اسلامی و عضو فقهای شورای نگهبان، نظارت بر قدرت را فهم نمی کند؟ اساساً چه فرقی است بین قدرت و سرعت؟ اگر در یک خودروی تک سرنشین، سرعت (قدرت) و ترمز (نظارت) ملازم هم هستند چگونه در جامعه هشتاد میلیونی نظارت بر قدرت رهبر غیر ضروری است.
طنز این قصه آنجاست که امثال صادق لاریجانی، خامنه ای را نه رهبر ایران بلکه ولی امر مسلمین جهان می پندارند. با این توصیف او برای رهبر مسلمان جهان هیچ نظارتی را ضروری نمی پندارد. این، آن مدلی از حکومت است که امثال صادق لاریجانی انتظار دارند تا جهانیان در قرن بیست و یکم به آن باور داشته باشند.

صادق لاریجانی: جاهل یا متجاهل؟
سخن یاوه ای که  قاضی القضات ایران و عضو شورای نگهبان و خبرگان بر سر زبان آورد از دو حال خارج نیست. یا او بر یاوه بودن سخنش آگاه بود و بر زبان آورد یا آگاه نبود.
اگر او بر یاوه بودن سخنش آگاه نبود باید به حال ملتی گریست که چنین شخصی بر مسند حساسی همچون ریاست دستگاه قضا تکیه زده است. او که در فهم یک امر بدیهی ناتوان است چگونه می تواند در مسند داوری در جان و مال و عِرض مردم نسشته باشد؟
حال اگر او بر این سخن یاوه خود آگاه بود و عامداً بر زبان آورده باید دلیل را جست؟

صادق لاریجانی در فهرست تحریم بین المللی
دشوار بتوان باور داشت صادق لاریجانی ملازمه قدرت و نظارت را فهم نکرده است. اما، اظهارات قرون وسطایی او (به تعبیر علی مطهری) ناشی از چیست؟
پاسخ را باید در این یافت که دستگاه قضایی که رهبر جمهوری اسلامی به صادق لاریجانی سپرده تا آنجا مملو از ظلم و ستم شده که اتحادیه اروپا او را از سال ۱۳۹۱ به این سو به دلیل نقض حقوق بشر، مشمول تحریم های خود کرده است. صادق لاریجانی حق ورود به اروپا را ندارد همچنان که اگر دارایی از او در اروپا دیده شود، توقیف می شود.
گرچه این تحریم بیشتر شکل نمادین دارد ولی گواهی است از اوج وخامت دستگاهی که تحت مدیریت اوست. پرونده نقض حقوق بشر که دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در آن نقش بسزایی دارد، بر کسی پوشیده نیست.
صادق لاریجانی به قدر کافی هوشمند است که بداند اگر قرار باشد نظارت بر رهبر ضرورت داشته باشد، نظارت بر مجموعه های زیر نظر رهبر (از جمله قوه قضائیه که رییس آن به حکم رهبر تعیین می گردد) نیز ضرورت پیدا می کند. از قضا او بر همین نکته یعنی "نظارت بر رهبر و نهادهای زیر نظر رهبر" تصریح دارد. او گفته است که: "از آن جمله سخنان بی‌پایه‌ای این است که درباره نظارت مجلس خبرگان بر رهبری و نهادهای زیرمجموعه ایشان مطرح می‌شود."
بدیهی است اگر نظارتی بر رهبر نباشد نظارتی بر مجموعه های زیر نظر رهبر هم وجود نخواهد داشت. این همان نظام حکومتی مطلوب امثال صادق لاریجانی است؛ نظامی که در آن فساد حاکمان نباید "کِش" پیدا کند؛ نظامی با پدال گاز بدون ترمز.


http://www.radiozamaneh.com/251877

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر