جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ اردیبهشت ۵, یکشنبه

"جهنم کودک ما از پیش از ولادتش آغاز شده اگر قرار باشد وضع به همین موال باشد". این تنها فکری بود که در سر تازه داماد دور می زد. 


 ازدواج به سبک داعش


آنچه در اینجا می خوانید روایتی است کوتاه از یک ازدواج، اما نه یک ازدواج معمولی بلکه ازدواج در سرزمین دولت اسلامی. این روایت نه تنها بازگو کننده آغاز یک زندگی است بلکه بازگو کننده تفکری است که می خواهد جهانی این چنین بسازد.
تفاوت این روایت با آنچه تا کنون از داعش شنیده ایم به ظاهر روایت قتل و کشتار، و سوزندان و سربریدن و ..امثال آن نیست. گرچه این روایت، روایت آغاز یک زندگی است ولی اگر نیک بنگریم این نیز روایتی است مخوف تر از دیگر جنایات داعش چرا که روایت سوزاندن حقوق نیمی از اعضای هر جامعه است. اگر داعش در فیلم هایش مثلا سربریدن 20 نفر را نشان می داد، این روایت سربریدن زنان جامعه است.
در این روایت که به نقل از سایت میدل ایست آنلاین ترجمه شده، خواهیم دید که تفکر داعشی هر جا که باشد، دشمنی ذاتی با زنان دارد و خواهیم دید که چه چیزهایی برای این داعشیان اولویت است و چه چیزهایی اولویت ندارد.
این تنها یک برگ از هزاران هزار برگ ننگین تفکر داعشی است که می خواهد جهانی این چنین در قرن بیست و یکم بسازد.

ازدواج به سبک داعش
داماد که ناگزیر بود برای ثبت ازدواجش وقتی از دفترخانه بگیرد، با مشکلی تازه رو به رو شد. تا اینجای کار او مشکلات مالی عدیده ای را پشت سر گذاشته بود تا پولی جمع آوری کند و در این کسادی بازار بتواند عروسش را به منزل ببرد ولی این بار مشکل این نبود. دفترخانه داعشی از او خواسته بود سه ماه ازدواجش را به تاخیر بیاندازد. از نظر آن دفتردار داعشی، داماد شرایط کافی برای ازدواج را فراهم نکرده است. از او خواسته شد که ازدواجش را سه ماه به تعویق بیاندازد تا ریش صورتش به اندازه کافی بلند شود به گونه ای که وقتی در دست می گیرد طول ریش صورت از قبضه دست بیرون بزند. از او خواسته شد که هنگام عقد دشداشه کوتاه نیز به تن داشته باشد.
"دشاشه کوتاه و ریش بلند" بله حتما. این پاسخ داماد به دفتردار بود.
اما، هنگام خروج از دفترخانه تا بازگشت دوباره اش سه ماه بعد، دفتردار داعشی شروط دیگری را هم به او یادآور شد؛ پوشیده بودن کامل عروس، حضور دو شاهد و حضور "ولی امرعروس" همگی با ریش بلند.
داماد: ولی امر؟
دفتردار: بله ولی امر. یعنی پدر یا پدر بزرگ یا مردی که ولایت بر این زن دارد.
داماد: آهان. متوجه شدم. پدرش در قید حیات است. او را خواهیم آورد.
روز ثبت ازدواج در دفترخانه فرا رسید. عروس و داماد و دیگران همه حاضر بودند. دفتردار به عربی فصیح شروع کرد به خواندن خطبه عقد و از داماد خواست که رضایتش را ابراز کند. بعد رو به پدر عروس کرد و از او خواست رضایتش را با این ازدواج بر زبان آورد. عقد ازدواج جاری شد در حالی که دفتردار جای جای خطبه خوانی اش نام دولت اسلامی را به عنوان شاهد اصلی این ازدواج بر زبان می آورد.
جالب اینکه عقد ازدواج در حالی جاری شد که از عروس هیچ نظری خواسته نشد. وقتی نظر عروس چیزی غیر از نظر پدرش نمی تواند باشد پس چه نیازی به "بله گرفتن"از عروس.
وقتی زوج جوان به منزل شان وارد می شدند هر یک احساس غریبی داشتند. داماد گفت: "تو گویی عقد بین من و پدرت منعقد شده وقتی از تو نظر نخواستند". اما، عروس تیزبین صحنه را بهتر دیده بود. او گفت: "این عقد ازدواج ما دو نفر نبود بلکه عقد بیعت با خلیفه بود مگر ندیدی جای جای عقد، اسم خلیفه و دولت اسلامی را می آوردند؟ مگر ندیدی آرزو کردند سربازانی در رکاب دولت اسلامی برای شان بیاوریم؟" 
تیزبینی عروس، داماد را یادآور شد که چرا از روز تصرف موصل در ژوئن 2014 به این سو، داعش تمامی دفترخانه ها را به جز هفت تا تعطیل کرده بود تا مراسم عقد با این سبک و سیاق فقط در این دفترخانه ها به ثبت برسد و به یاد آورد چرا اگر کسی از این روش تخطی می کرد به حکم ارتکاب زنا "سنگسارش" می کردند. از این رو، بسیار دیده شده بود که ماموران داعشی در خیابان ها جلوی زوج ها مخصوصا زوج های جوان را می گرفتند و از آن ها عقدنامه طلب می کردند. بیچاره زوجی که نمی توانستند سندی بر ازدواج شرعی شان ارائه دهند. از اینجا به بعد کارشان با دادگاه های داعش بود.
 "تازه داماد" تازه فهمید بود که او و همسرش کارخانه "جوجه کشی" داعش اند و آنها و امثال آنها باید برای دولت اسلامی کرور کرور  فرزندآوری کنند. دولت اسلامی نیازمند سرباز است.
در این مصیر که زوج ها کارخانه جوجه کشی هستند چه نیازی به شرط بلوغ که تا پیش از این در موصل عراق شرط بود.
داماد به یادآورد وقتی که دفتردار ضرورت همراه آوردن "ولی امر" عروس را به او یادآور شد، دلیلش را هم گفته بود. آن داعشی گفته بود که چون در عقد ازدواج شرط بلوغ عروس وجود ندارد بنابر این، وجود ولی امر او ضروری است.
از روزی که داعش قوانین خود را به اجرا گذاشت شرط بلوغ (رسیدن به سن 18 سال) را از ازدواج حذف کرد. عینا این قانون درباره داماد زیر 18 سال هم صادق است. دولت داعش شرط سن هیجده سال را برای داماد نیز برداشته است فقط یک نگاه قاضی و برنداز او از هیکل و قیافه داماد کافی است تا "صلاحیت" او را احراز کند. حال اگر جوان زیر 18 سال به اندازه کافی ریش در صورت نداشت، اینجا قاضی می تواند استثنا قائل شود ولی عروس در هر سنی که باشد باید در پوشش کامل باشد.
هرچه بود مراسم عقد در دفترخانه تمام شد. حالا زوج جوان باید یک راست بروند به خانه. داعش برپایی مجالس عروسی در رستوران ها، دور زدن در خیابان ها، عکس گرفتن و امثال این کارها را ممنوع اعلام کرده است. داعش گفته که این ها همه از "مظاهر غرب" است. در عوض دادن "ولیمه" را که سنت است توصیه کرده است. اما، در این شرایط بد اقتصادی همین ولیمه دادن هم دیگر در توان تازه داماد نیست جز اینکه دست همسرش را بگیرد و یک راست به خانه ببرد. همین و بس.
"جهنم کودک ما از پیش از ولادتش آغاز شده اگر قرار باشد وضع به همین موال باشد". این تنها فکری بود که در سر تازه داماد دور می زد.  
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/-50c7dfc696.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر