مواضعی این چنینی از نصرالله جای تردید باقی نمی گذارد که جریان سیاسی تحت
رهبری او اولا به یک جریان طائفه ای تبدیل شده و ثانیا این جریان طائفه ای کلیه
نمادهای شیعه را به منظور اهداف خود، مصادره به مطلوب می کند.
وقتی که یمن کربلا می شود
حسن نصرالله گفته
است که "امروز یمن کربلاست". وی این سخن را به مناسبت روز عاشوری امسال
در منطقه شیعه نشین لبنان در جمع هوادارانش بیان داشت و یادآور شد که مراسم روز
عاشورای حزب الله در لبنان امسال در سراسر این کشور تحت عنوان « روز همبستگی با ملت
مظلوم یمن» برگزار شد.
روشن است که منظور او از ملت یمن نمی تواند طرفداران هادی منصور رییس جمهور
مورد حمایت عربستان باشد. منظور او از ملت یمن، صرفا بخشی از مردم این کشور است که
عبارتند از شیعیان حوثی. شیعیان حوثی اینک کنترل بخش هایی از یمن از جمله صنعا
پایتخت این کشور را در دست دارند و دولت خود خوانده ای را در مقابل دولتی هادی
منصور در این کشور تشکیل داده اند که تاکنون مورد شناسایی بین المللی قرار نگرفته
است.
در مقابله با این جریان مسلح در یمن و به منظور بازگرداندن هادی منصور به قدرت،
دولت عربستان از ژانویه 2015 تاکنون ائتلافی نظامی از 10 کشور را تشکیل داده و به
ویژه با استفاده از برتری هوایی خود برای 20 ماه متوالی مناطق تحت کنترل حوثی ها
را نه صرفا در خطوط نبرد بلکه مناطق مسکونی، درمانی، مساجد و حتی مناطق باستانی
یمن را مورد حمله نظامی هوایی خود قرار داده است. در آخرین مورد، جنگنده های
عربستان مجلس ختم یکی از سران حوثی را که مردم عادی در آن حضور داشتند مورد حمله
قرار دادند که بیش از 700 کشته و زخمی برجا گذاشته است. این حمله و پیش از آن حمله
به بیمارستان پزشکان بدون مرز محکومیت گسترده ای را به همراه داشت اگرچه نهادهای
مسئول بین المللی مانند شورای امنیت سازمان ملل تاکنون از هرگونه اقدام موثری برای
بازداشتن ریاض از عملیات کور خودداری کرده است.
آنچه مهم است اینکه طرفداری حسن نصرالله از یمن، طرفداری از شیعیان یمن است و
نه بیشتر. به این ترتیب، یک جریان شیعی به طرفداری از یک جریان شیعی دیگر برخاسته
است. چنینی چیزی نامتداول نیست ولی موجب می شود که حزب الله لبنان دیگر نتواند خود
را جریان فرا طائفه ای (آنچنان که قبلا بود) نشان دهد. به این ترتیب، شاهدیم که به
رغم دور بودن جغرافیایی شیعیان لبنان و یمن از یکدیگر، اتحادی مذهبی بین این دو
برقرار شده تا آنجا که نصرالله مراسم عاشورای امسال را روز همبستگی با ملت مظلوم
یمن (بخوانید شیعیان یمن) نامگذاری کرده است.
گو اینکه در جنایات آل سعود در یمن جای تردیدی نیست، اما، حمایت نصرالله به
عنوان جریان شیعیان مسلح لبنان از جریان شیعیان مسلح یمن خود حاوی پیام مهمی است.
برای مثال تاکنون دیده نشده که حسن نصرالله هرگز در صدد حمایت جریان شیعیان عراق
به رهبری مقتدی صدر برآمده باشد. این در حالی است که هم شخص مقتدی صدر از خانواده
متنفذی در شیعیان عراق است و هم یک مقام مذهبی و هم یک جریان اسلامگرایی شیعی است
که تاکنون تلفات های انسانی قابل ملاحظه ای حتی در برخورد با نیروهای امریکایی
داشته است. پس چگونه است که نصرالله در حمایت از صدر بر نمی آید ولی در حمایت از
شیعیان زیدی (چهار امامی) حوثی بر می آید؟
پاسخ را در آن باید یافت که جریان صدر گو اینکه جریانی شیعی است اما، زیر لوای
ولایت فقیه نیست. مقتدی صدر که خود آیت الله زاده است پیرو نظریه ولایت مطلقه فقیه
در تعریفی که در جمهوری اسلامی از آن می شود، نیست. مقتدی صدر گرچه به دنبال توسعه
نفوذ شیعه در عراق است اما، به دنبال توسعه نفوذ آیت الله خامنه ای نیست. اساسا او
تابع مکتب نجف است نه قم. هرگز دیده نشده که طرفداران صدر عکسی از رهبر جمهوری
اسلامی را بالا ببرند. اما، تجلیل از رهبر جمهوری اسلامی بخشی از تبلیغات حوثی های
یمن است همچنان که بخش مهمی از تبلیغات حزب الله لبنان نیز هست.
نصرالله یمن را می بیند، سوریه را نمی بیند
اینکه نصرالله رویکردی طائفی را پیش گرفته باشد نه تنها ضربه به حزب الله بلکه
ضربه به شیعیان است چرا که نصرالله با چنین موضعگیری به خوبی این پرسش را در اذهان
مطرح می کند که چگونه او حوادث خونبار یمن به دست عربستان را در هزاران فرسخ دورتر
می بیند ولی حوادث خونبار کشور همسایه خود سوریه را نمی بیند؟
واقعیت این است که نه چنین است که نصرالله 5 سال جنگ داخلی خونبار سوریه را
نمی بیند بلکه عامدا چشم خود را بر همه جنایات اسد بسته و بر جنایات عربستان گشوده
است. او همچنین به صراحت هرچه تمام تر نیروهای رزمی خود را به حمایت از ارتش اسد گسیل
داشته است. چنین موضعی نشان بارز دو قطبی شدن خاورمیانه است؛ خاورمیانه ای که در آن
کشورها به حول محور تهران یا ریاض تبدیل
شده اند.
اما، آنچه جای تعجب است اینکه در این جریان دو قطبی که نماد آن را می توان در
مواضع حسن نصرالله یافت، او بی پروا از نمادهای مقدس شیعه استفاده ابزاری می کند و
برای مثال یمن را کربلا می نامد. حال اگر جریان حوثی تابع محور ولایت فقیه نبود،
آیا باز هم نصرالله یمن را کربلا می دانست؟ اساسا آیا این استفاده ابزاری از مقدسات
شیعیان نیست تا این حس را القا کند که آل سعود بمثابه بین امیه هستند و حوثی بمثابه
امام حسین؟ اگر چنین است آیا در فرض برقراری رابطه حسنه بین تهران و ریاض، باز هم
نصرالله، آل سعود را با بنی امیه برابر فرض می کرد؟
به شرحی که گفته شد مواضعی این چنینی از نصرالله جای تردید باقی نمی گذارد که جریان
سیاسی تحت رهبری او اولا به یک جریان طائفه ای تبدیل شده و ثانیا این جریان طائفه
ای کلیه نمادهای شیعه را به منظور اهداف خود، مصادره به مطلوب می کند.
اما، پرسشی که حسن نصرالله بی پاسخ گذاشته اینکه چگونه وی یمن را کربلا می
داند در حالی که حوثی های یمن در ائتلافی با عبدالله صالح دیکتاتور مخلوع یمن قرار
دارند که تا زمان وزیدن بهار عربی در یمن برای سال های متمادی در قدرت بود. پرسش
این است که چگونه نصرالله می تواند ائتلاف شیعیان حوثی و عبدالله صالح (دیکتاتور
یمن) را ببیند و باز یمن را کربلا بداند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر