در یک کلام رابطه خامنه ای - احمدی نژاد را می توان چنین خلاصه کرد که خامنه ای
در حمایت از او همه سرمایه خود را مصروف کرد ولی احمدی نژاد در هتک حرمت غیر
مستقیم رهبر آشکارا از طریق حمله به منصوبان او،تعمد دارد. احمدی نژاد هچون داغی
بر پیشانی رهبری است که از دستبوسی او آغاز کرد و تا دهن کجی به او اینک پیش رفته
است.
بازی هتاکانه احمدی نژاد
علیه ارکان منصوب رهبر
احمدی نژاد تظاهر می کند که جایگاه جدید خود را به اپوزسیون نظام تغییر داده
است. اما، این استراتژی او نیست. تاکتیک اوست؛ تاکتیکی که اگر موثر افتد، او
امیدوار است جایگاه خود را در درون نظام بازیابد؛ نظامی که از سه پایگاه اجتماعی
شکل گرفته است: بازاریان، سپاهیان و روحانیان. ا محمود احمدی نژاد در حالی به سطح یکی
از مقامات عالی جمهوری اسلامی ارتقا یافت که از اساس فاقد حتی یکی از این سه پایگاه
اجتماعی بود. او تنها به لطف تعارض دو جریان اصلی حاکمیت در انتخابات 84 قرعه به
نامش افتاد تا با تقلب به ریاست دولت برگزیده شود.
در تمام سال های ریاست احمدی نژاد به جز دو سال پایانی که او آشکارا از رهبر
شنوایی نداشت، مورد حمایت آیت الله خامنه ای بود. حمایت آشکار خامنه ای از احمدی
نژاد در پی انتخابات 88 بر همه روشن است. او گفت که نظرش به احمدی نژاد نزدیک تر
است تا نظرش به رفسنجانی. خامنه ای در روز
پایانی دولت نهم و دهم (23 تیر 92)، دولت احمدی نژاد را به پاس "تحمل کار
شبانه روزی"، شایسته "خدا قوت" گفتن دانسته و گفته بود: "آنچه
كه من امروز بايد به دوستان عرض كنم، در درجهى اول "خداقوّتى" است؛ انشاءالله
كه خسته نباشيد. هشت سال كار كرديد، تلاش كرديد، كارهاى خوبى انجام گرفت، تحمل
زحمات كار شبانهروزى را شماها نشان داديد، يعنى ديده شد، احساس شد."
احمدی نژاد در چهار سال اول محبوب خامنه ای بود. در اواخر چهار سال دوم مغضوب
خامنه ای شد. ولی طنز تاریخ است که عزیز دُردانه آن روز رهبر که روزگاری خامنه ای
همه حیثیت خود را پای او خرج کرد اینک به
رسوا کردن ارکان مهم منصوب رهبر مانند رییس قوه قضائیه همت گماشته است. آبرو بردن
از رییس قوه قضائیه منصوب رهبر آبرو بردن از رهبر است که از کل نظام جز یک صندلی
را در مجمع تشخیص به او واگذار نکرده، او را از حضور در انتخابات 96 بازداشت،
شورای نگهبانش او را رد صلاحیت کرد و قوه قضائیه منصوب او اینک یک یک پرونده ها را
علیه او و اندک یارانش رو می کنند. این دستمزدی نیست که او برای تثبیت قدرت رهبر
در مقابل هاشمی رفسنجانی و از دور خارج کردن اصلاحطلبان و به ویژه تقویت ارکان
سپاه در ساختار قدرت، برای خود انتظار داشت.
در بازی تیمی که ولایتمداران حامی
خامنه ای در سال 84 ناگزیر شدند احمدی نژاد را یارکشی کرده و به اردوگاه خود وارد
کنند انتظار آنان از احمدی نژاد آن بود که او ممنون و قدردان آنان باشد که به
ترفند دروغ و دغل و تقلب به ریاستش رساندند ولی او قدردان که نشد هیچ؛ طلبکار نیز
شد. او خود را قهرمان صحنه ای می دید که به یاری رهبر شتافت تا او را در رهایی از
چنبره "اکبرشاه" و بعدتر "فتنه اکبر" (کنایه هایی که برای
اکبر هاشمی رفسنجانی استفاده شد) کمک کند. او نه تنها خود را مدیون رهبر نمی داند
بلکه رهبر را نمک گیر خود می پندارد؛ رهبری که در روزهای آغازین از احمدی نژاد با
عنوان "رییس جمهور دانشمند" و در روز پایانی از او با "خدا
قوت" تقدیر به عمل آورده بود.
اینک اگر نظام از دستگیری او و نزدیکانش صرف نظر کند او توانسته با توسل به
اهرم افشاگری های هتاکانه جایگاه خود را درون نظام تثبت کند. در نتیجه به مخالفانش در درون حاکمیت از صدر تا ذیل فهمانده که همچنان قدرت جریان
سازی در کشور را دارد. حال اگر او را به دلیل تخلفاتی که مرتکب شده دستگیر کنند او
توانسته خود را در جایگاه اپوزسیون "افشاگر" جا زده باشد.
احمدی نژاد می بیند که از فردای ریاست جمهوری اش جز یک صندلی در مجمع تشخیص
مصلحت چیز دیگری ندارد. حتی "دانشگاه ایرانیان" را که می توانست
ممری برای درآمدزایی او باشد اجازه فعالیت ندادند. این در حالی است که دیگر روسای
جمهور (به استثنای بنی صدر و رجایی) یکی همچون خامنه ای به رهبری رسید ویکی همچون
رفسنجانی و خاتمی همچنان در سپهر سیاسی ایران و حتی تا اندازه ای در فراتر از
مرزهای ایران نقش آفرینی داشتند.
او اینک تنهای تنهاست. در وصف تنهایی احمدی نژاد همین بس که اینک از مجموع
صدها تن از وزیران و معاونان و همراهان دولت نهم و دهم احمدی نژاد اینک کمتر کسی
را می توان یافت که هنوز گرد او باشند. برای مثال صادق محصولی یار میلیاردر او (وزیر
کشور)، کامران باقری لنکرانی و مرضیه وحید دستجردی (وزیران بهداشت)، محسنی اژه ای
و مصلحی (وزیران اطلاعات)، منوچهر متکی و علی اکبر صالحی (وزیران خارجه) و بسیاری
دیگر اگر امروز در طیف دشمنان قسم خورده احمدی نژاد نباشند دیگر در کنار او نیستند.
در این میان، مرتضی آقا تهرانی (معلم اخلاق در کابینه احمدی نژاد) نیز به کلی از
احمدی نژاد فاصله گرفته است.
به بیان ساده اگر بخواهیم بدانیم از خیل بسیار مدیران و همراهان احمدی نژاد
کدامیک باقی مانده اند همین بس که ببینم اینک کدامیک حاضر به حمایت از او هستند.
تا اینجا جز مثلث احمدی نژاد-مشایی- بقایی چیز بیشتری باقی نمانده است. او ناگزیر است از این آخرین
یارانش حمایت کند.
بنگرید وضعیت بر طیف احمدی نژاد تا کجا تنگ آمده که مشایی (عقل منفصل احمدی
نژاد) طی نامه ای دست دوستی به سوی خاتمی
دراز کرده بود.
در یک کلام رابطه خامنه ای - احمدی نژاد را می توان چنین خلاصه کرد که خامنه ای
در حمایت از او همه سرمایه خود را مصروف کرد ولی احمدی نژاد در هتک حرمت غیر
مستقیم رهبر آشکارا از طریق حمله به منصوبان او،تعمد دارد. احمدی نژاد هچون داغی
بر پیشانی رهبری است که از دستبوسی او آغاز کرد و تا دهن کجی به او اینک پیش رفته
است.
http://negaam.news/1396/09/06/326146/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر