با تحلیل سخنان خامنه ای دانسته می شود که وی از یک سو این حس را تلقین می کند
که جمهوری اسلامی نظامی مقتدر و توانمند و بی نیاز به حل مشکلاتش با امریکاست و از
سوی دیگر به مخاطبان خود این حس را القا می کند که وی انواع بدبینی ها را به امریکا دارد و در
عین حال معتقد است که امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. با چنین توصیفی این پرسش
خودنمایی می کند که چرا خامنه ای جواز نرمش (به تعبیر خودش نرمش قهرمانانه) را در
سیاست خارجی صادر کرده است؟
تعارض آشکار در آخرین مواضع ضد امریکایی خامنه ای
آیت الله خامنه ای پس
از یک غیبت سه هفته ای که از نظر صاحب نظران به غیبت عمدی او برای ارزیابی مذاکرات
هسته ای تفسیر شد، به مناسبت سیزده آبان (اشغال سفارت امریکا) جمعی را به حضور
پذیرفت و سخنان تندی در وصف بی اعتمادی به امریکا و اینکه «امریکا هیچ غلطی نمی
تواند بکند» بیان داشت.
این قبیل سخنان به وفور
از او شنیده شده بود اما آنچه این سخنان اخیر او را از دیگر مواضع پیشین اش متفاوت
می سازد اینکه وی به کرات از گفتگوی تیم هسته ای ایران با 5+1 (از جمله امریکا)
دفاع کرد و موکداً گفت که : اینها ( تیم مذاکرات هسته ای) فرزندان انقلاب و مأموران جمهوری اسلامی هستند که
با تلاش فراوان در حال انجام دادن مأموریت سخت می باشند و کسی نباید آنها را مورد توهین
قرار دهد یا سازشکار بداند.
با مقایسه ای ساده بین
این دو موضع در یک سخنرانی، پرسش این است که آیا رهبر جمهوری اسلامی دچار تناقض
گویی نشده است؟ اگر امریکا غلطی نمی تواند بکند، پس ورود در مذاکراتی که به منظور
درخواست رفع تحریم هاست، چه لزومی دارد؟
برای ارزیابی تناقض گویی آشکار خامنه ای نگاهی می اندازیم به رئوس سخنان او.
خامنه ای: ترسیم نفرت از امریکا؛ ترسیم اقتدار از نظام
آنچه پرسش فوق را
برجسته می کند آنگاه نمایان و عیان می شود که درتحلیل محتوای سخنان خامنه ای
زوایای متعارض گفتار او را دریابیم. این زوایای متعارض به شرح زیر برگرفته از
سخنانش عبارتند از:
الف) ترسیم نفرت از امریکا
در این سخنرانی خامنه
ای به تفصیل موجبات نفرت از آمریکا بر می شمرد از جمله با:
-
یادآوری تحمیل قرارداد
کاپیتالاسیون بر ایران
-
تاکید بر فعالیت جاسوسی
سفارت امریکا
-
تاکید بر مستکبر بودن
امریکا به عنوان یک کشور زورگو
-
یادآوری سرنگون کردن هواپیمایی
مسافربری ایران
-
یادآوری دست داشتن
امریکا در کودتای نوژه
-
یادآوری سقوط دولت دکتر
مصدق با کودتایی به رهبری امریکا
-
تاکید موکد بر اینکه مسئله هسته ای بهانه است (اين خطا است اگر خيال كنيم كه دعواى
آمريكا با ما سرِ قضيّهى هستهاى است؛ نه، قضيّهى هستهاى بهانه است...اگر يك روزى
هم مسئلهى هستهاى حل شد - فرض كنيد جمهورى اسلامى عقبنشينى كرد؛ همانكه آنها ميخواهند
- خيال نكنيد مسئله تمام خواهد شد؛ نه، ده بهانهى ديگر را به تدريج پيش مي كشند:
چرا شما موشك داريد؟ چرا هواپيماى بدون سرنشين داريد؟ چرا با رژيم صهيونيستى بديد؟
چرا رژيم صهيونيستى را به رسميّت نمىشناسيد؟ چرا از مقاومت در منطقهى ...حمايت ميكنيد؟
و چرا؟ و چرا؟ و چرا؟)
ب) ترسیم درماندگی امریکا
به موازات ترسیم نفرت از امریکا، وی امریکا را گرفتار در مشکلاتی می پندارد که
قدرت تاثیرگذاری او را کاسته از جمله با:
-
یادآوری این جمله معروف که امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.
-
یادآوری مشکلات امریکا (کسی گفت كه آمريكا امروز وضعش به جايى رسيده كه دوستانش
احترامش نميكنند، دشمنانش از او نميترسند. در اين برههى اخير دچار مشكلات سياسىاند؛
ديديد اختلافات سياسيون آمريكا را بر سر مسائل مربوط به بودجهى دولتشان كه موجب شد
شانزده هفده روز دولت آمريكا تعطيل بشود، هشتصد هزار كارمند را به مرخصى اجبارى بفرستند؛
اينها ضعف است، اينها ناتوانى است. در مسائل اقتصادى و مالى، امروز دچار بزرگترين
مشكلاتند؛ مشكلات ما در مقابل مشكلات آنها صفر است)
ج) ترسیم بدبینی به امریکا
خامنه ای پس از ترسیم نفرت از امریکا و ناچیز پنداشتن قدرت آن، به ترسیم
بدبینی به مذاکرات جاری در پرونده هسته ای پرداخته از جمله با:
- تاکید بر عدم اعتماد به امریکا (من اعتماد ندارم، خوشبين نيستم به مذاكره لكن
مي خواهند مذاكره كنند، بكنند؛ ما هم به اذنالله ضررى نمي كنيم)
- تاکید بر اینکه امریکا از اسرائیل حرامزاده (!) خط می گیرد (پنجهى قدرتمندان
مالى و كمپانىهاى صهيونيستى بر دولت آمريكا و كنگرهى آمريكا و مسئولين آمريكايى آنچنان
مسلّط است كه اينها مجبورند ملاحظهى آنها را بكنند، ما كه مجبور نيستيم ملاحظهى آنها
را بكنيم. ما از روز اوّل گفتيم، امروز هم ميگوييم، بعد از اين هم خواهيم گفت: ما رژيم
صهيونيستى را يك رژيم نامشروع و حرامزاده مي دانيم)
د) ترسیم اقتدار برای جمهوری اسلامی
به موازات نادیده انگاشتن امریکا و کاستن از قدرت مانع تراشی ها آن، خامنه ای به
ترسیم اقتدار برای نظام خود می پردازد از
جمله با:
-
تاکید بر ظفرمندی جمهوری اسلامی (ما در مواجههى با دشمنانمان در طول اين سالها
هيچوقت دچار استيصال نشديم)
-
ترسیم انواع توانمندی برای نظام (امروز جمهورى اسلامى، هم سلاح دارد، هم پول دارد،
هم علم دارد، هم فنّاورى دارد، هم قدرت ساخت دارد، هم اعتبار بينالمللى دارد، هم ميليونها
جوان آمادهى به كار دارد... ما اصلاً قابل مقايسهى با سىسال قبل نيستيم. اتّفاقاً
در جبههى مقابل ما وضعيّت بهعكس است؛ آن روز آمريكايىها در اوج قدرت بودند، امروز
نيستند)
تناقض گویی آشکار
با تحلیل سخنان خامنه ای دانسته می شود که وی از یک سو این حس را تلقین می کند
که جمهوری اسلامی نظامی مقتدر و توانمند و بی نیاز به حل مشکلاتش با امریکاست و از
سوی دیگر به مخاطبان خود این حس را القا می کند که وی انواع بدبینی ها را به امریکا دارد و در
عین حال معتقد است که امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. با چنین توصیفی این پرسش
خودنمایی می کند که چرا خامنه ای جواز نرمش (به تعبیر خودش نرمش قهرمانانه) را در
سیاست خارجی صادر کرده است؟
اگر این همه «بدبینی» و «بی نیازی» به امریکا قطعی است چرا خامنه ای در همین سخنرانی
می گوید: «من فكر نميكنم [از] اين مذاكرات آن نتيجهاى را كه ملّت ايران انتظار دارد،
بهدست بيايد، لكن تجربهاى است» خصوصا اینکه وی در همین سخنرانی یادآور مذاکرات بی
نتیجه گذشته در دوران خاتمی می شود و می گوید: «تجربهاى كه در سال ۸۲ و ۸۳ در زمينهى
تعليق غنىسازى انجام گرفت... فهميديم كه با تعليق غنىسازى، اميد همكارى از طرف شركاى
غربى مطلقاً وجود ندارد»
پس با چنان تجربه ای از
گذشته و با داشتن حس بی نیازی از امریکا چرا خامنه ای گشودن گفتگو با امریکا (نرمش
قهرمانانه) را در سفر روحانی به امریکا اجازه داد تا متعاقب آن اینک دور جدیدی از
مذاکرات هسته ای آغاز گردد؟ آیا غیر از این است که در این مذاکرات باید امتیازهای
چشمگیری داد تا بلکه از فشار تحریم ها اندکی کاسته شود؟
نتیجه : نرمشی که نمی تواند قهرمانانه باشد
در هفته های اخیر با آغاز مذاکرات هسته ای دولت روحانی با 5+1 شاهد بودیم تیم هسته
ای حسن روحانی در درون کشور آماج حملات طرفداران رهبر قرار گرفته تا آنجا که بیلبوردهایی
در نکوهش اعتماد به امریکا در خیابان های پایتخت نصب شد. این حملات به سیاست خارجی
روحانی از آن جا آغاز شد که خامنه ای خود مکالمه روحانی- اوباما را «نابجا» توصیف
کرد.(مراجعه شود به مقاله: اخطار زود
رَس به دولت روحانی)
اما، واقعیتی که به کابوس تبدیل شده
اینکه وضعیت بغرنج اقتصاد ایران در اثر تحریم ها چنان گلوگاه های اقتصادی کشور (صادرات
نفت، تحریم بانک مرکزی و..) را تنگ کرده که اگر گشایشی در تحریم ها حاصل نگردد،
قطعاً دولت روحانی در کوتاه مدت به زمین خواهد خورد؛ دولتی که نخواهد توانست
منویات رهبر مبنی بر تحقق «حماسه اقتصادی» را محقق سازد.
این شکست در حالی خواهد بود که تجربه حوادث 88 نشان داد که کشور در آستانه چه
انفجاری قرار دارد. اگر حوادث 88 در پی یک رخداد سیاسی (تقلب در انتخابات) صورت
گرفت، انفجار بعدی می تواند به بهانه نداشتن لقمه نانی صورت پذیرد.
این واقعیت که جمهوری اسلامی در پی تاثیرگذاری تحریم ها، تن به مذاکرات هسته
ای داده بر کسی پوشیده نیست. بزرگنمایی این واقعیت از سوی امریکا چیزی نیست که خامنه
ای بتواند آن را «قهرمانانه» ترسیم کنند.
سخنان خامنه ای گواه این واقعیت است که او در عین تنفر از امریکا نیازمند
اوست. ابراز بی نیازی از امریکا در عین چراغ سبز برای مذاکرات دلیل بر چیزی نیست
جز تناقض گویی رهبر جمهوری اسلامی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر