به قتل رساندن رفسنجانی و دستگیری خزعلی آخرین اقدامات مقدماتی برای کنترل مسیر
انتخابات نیست بلکه آغاز آن است. باید انتظار داشت اقداماتی از این قبیل باز هم
تکرار شود. از میراث رفسنجانی دانشگاه آزاد را به ولایتی و تشخیص مصلحت را به موحدی
کرمانی واگذار کرده اند. “هاشمی زدایی” آغاز شده است. این را غلامعلی رجایی مشاور
رفسنجانی گفته که صدا و سیما نام بردن از رفسنجانی را ممنوع کرده است. اما، هاشمی
زدایی چرا؟
دستگیری مهدی خزعلی به جرم افشاگری
درباره قتل رفستجانی است
مهدی خزعلی دستگیر شد. اما دلیل چنین اقدامی چیست؟ چرا خواسته اند صدای او
خاموش شود؟
مدعای این یادداشت این است که مهدی خزعلی در موقعیتی بود که فعل و انفعالات
پشت پرده انتخابات ۹۶ را می دید و افشا می ساخت. از جمله افشاگری های او، خبر از
قتل رفسنجانی بود که او جرأت کرد و به این وادی گام نهاد.
تنها مهدی خزعلی بود که فاش ساخت که عده ای از قوه قضائیه به بیمارستان تجریش
مراجعه کرده و از پزشکان خواسته اند که بر خلاف قانون، گواهی فوت برای رفسنجانی
صادر کنند. او گفته است که نباید بر شواهدی که قتل رفسنجانی را گواهی می دهد سکوت
کرد وگرنه آنچه بر او رفت می تواند بر هر فردی دیگری برود. ای بسا اشاره او به
امثال خاتمی باشد.
از یاد نباید برد که از جمله عوامل موثر در به قدرت رسیدن روحانی در انتخابات
۹۲ حمایت صریح دو رییس جمهور پیشین رفسنجانی و خاتمی از او بود. خاتمی کسی بود که
در دیدار با محمدرضا عارف از او خواست که به نفع روحانی از کاندیداتوری صرف نظر
کند تا راه برای پیروزی روحانی هموار شود.
اگر نظریه قتل رفسنجانی را قطعی بدانیم سر به نیست کردن او آیا بی ارتباط با
انتخابات آتی است؟
در گمان این یادداشت، انتخابات ۹۶ یکی از “مرموز ترین” انتخابات های دوران عمر
جمهوری اسلامی است. از هم اکنون تا روز انتخابات ریاست جمهوری در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶
کمتر از ۴ ماه باقی مانده است، اما، آیا شگفت انگیز نیست که به استثنای موتلفه که
میرسلیم را معرفی کرده تاکنون هیچ یک از جریان های سیاسی نامزد خود را معرفی نکرده
است؟ آیا شگفت انگیز نیست که حسن روحانی نیز تاکنون از اعلام نامزدی خودداری ورزیده
است؟
این یادداشت در صدد مقایسه انتخابات شکسته و بسته جمهوری اسلامی با انتخابات
امریکا نیست که حدود ۲ سال انظار جهانی را به خود معطوف کرده بود. این یادداشت
انتخابات آتی را با انتخابات پیشین جمهوری اسلامی مقایسه می کند که در چنین ماه هایی
باقی مانده تا روز انتخابات، تنور انتخابات نه تنها روشن شده بود بلکه داغ بود. پس
چرا در این دوره چنین نیست؟
نه چهره مطرحی نامزدی خود را مستقلا اعلام داشته و نه جریان های عمده یا همان
تعداد احزاب بی رمق تاکنون نامزد خود را معرفی نکرده اند.
از فضای بی جنب و جوش پیش از انتخابات بگذریم آیا جای این پرسش نیست که چرا آیت
الله خامنه ای از آغاز سال ۹۵ تا کنون هیچ و هیچ اشاره ای به انتخابات پیش رو
نکرده است. مگر مشارکت بالا درانتخابات تاکید موکد او در همه ادوار انتخابات ها
نبود؟ پس چرا او تا کنون از کمترین اشاره ای برای گرما بخشیدن به انتخابات ریاست
جمهوری خود داری کرده است؟
این مثال که “گویی خاک مرده ریخته اند” در این انتخابات به این معنی صحت دارد
که این انتخابات قربانی خود را تا همینجا گرفته است. یکی از دو چهره پشتیبان حسن
روحانی تا همینجا حذف فیزیکی شده است. این راز مگو را خاندان هاشمی برملا نساختند.
این فاش گویی را مهدی خزعلی جرأت کرد تا بر زبان آورد.
به قتل رساندن رفسنجانی و دستگیری خزعلی آخرین اقدامات مقدماتی برای کنترل مسیر
انتخابات نیست بلکه آغاز آن است. باید انتظار داشت اقداماتی از این قبیل باز هم
تکرار شود. از میراث رفسنجانی دانشگاه آزاد را به ولایتی و تشخیص مصلحت را به موحدی
کرمانی واگذار کرده اند. “هاشمی زدایی” آغاز شده است. این را غلامعلی رجایی مشاور
رفسنجانی گفته که صدا و سیما نام بردن از رفسنجانی را ممنوع کرده است. اما، هاشمی
زدایی چرا؟
سردار پاسدار سعید قاسمی در ویدئویی که از او منتشر شده به صراحت گفته که
رفسنجانی پدر بزرگ (پدر خوانده) اصلاحات و
“نخ تسبیح جریان انحرافی” بود. او که رفسنجانی را در این ویدئو “عمر سعد” می
خواند، می گوید با پاره شدن این نخ تسبیح، از این پس هرچه بخواهند که ما را به آن
مسیر بگردانند، ناممکن است.
از این اظهارات دانسته می شود که جریان رقیب، رفسنجانی را تک مهر موثر در همه
معادلات و از جمله انتخابات ۹۶ می دانست. در گمان آنان حذف این تک چهره، مهره های
تسبیح اصلاحات را پراکنده و متشتت خواهد کرد.
اندکی پیش از فوت رفسنجانی، حسن عباسی دیگر سردار پاسدار سپاه در ۵ دیماه ۹۵ (یعنی
۱۴ روز پیش از مرگ مشکوک رفسنجان) در سخنرانی بسیار تندی در مشهد گفت که “متهم اصلی
فتنه ۸۸ آقای هاشمی است.” با این توصیف که رفسنجانی رأس فتنه ۸۸ بود عباسی گفت
“مسئولیت موسوی و کروبی و خاتمی مسئولیت دسته دوم بود.”
در تبیین تعلل آشکار حسن روحانی در اعلام کاندیداتوری همین گفته حسن عباسی در
این ویدئو کافی است که گفت: “آقای هاشمی و
آقای روحانی! این آرزو را ارباب های امریکایی [تان] به گور می بردند که کسی فکر
کند می تواند انقلاب اسلامی را خاموش کند.”
او تا آنجا پیش می رود که رفسنجانی را با معاویه و اشعث بن غیث مقایسه کرده و
می گوید “ما اگر در زمان علی بن ابی طالب بودیم معاویه رشد نمی کرد. اگر ما بودیم
نمی گذاشتیم اشعث بن غیث ریشه بدواند.” او همچنین گفت:”اجازه نمی دهیم صفین دوباره
تکرار شود.” تو گویی او معاویه (رفسنجانی) را در برابر علی دوباره می بیند.
سکوت مرگبار نامزد نشدن برای انتخابات ۹۶، می تواند آرامش قبل از توفان باشد.
این آرامش را مهدی خزعلی در حال درنوردیدن بود. آنان که او را دستگیر کرده اند می
دانند که او اعتصاب غذا خواهد کرد ولی پذیرفته اند که تحمل فشار اعتصاب غذای مهدی
خزعلی آسان تر از افشاگری های جانانه اوست. بر این مبنا حتی می توان گمان داشت مرگ
خزعلی در زندان در اثر اعتصاب غذا (از نوع مرگ هدا صابر در زندان در اثر اعتصاب
غذا) نیز آسان تر از افشاگری های اوست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر