http://www.radiofarda.com/content/f3_syria_after_un_vote/24666635.html
پیشگفتار:
چنان که دور از انتظار نبود، قطعنامه مجمع عمومی
سازمان ملل علیه سوریه از مجموع 193 کشور جهان با اکثریت 137 رأی مثبت در برابر 12
رای منفی و 31 رأی ممتنع به تصویب اکثریت رسید. قطعنامه ضمن محکوم کردن «سرکوب
کور» مردم توسط نیروهای مسلح سوریه، خواستار کناره گیری بشار اسد از قدرت و تشکیل
حکومت جدید شده است. قطعنامه هیچ اشاره ای به توسل به زور یا اعمال تحریم های
بیشتر علیه دمشق ندارد. چرا تصویب این قطعنامه دور از انتظار نبود؟ زمینه ها و
پیامدها ی آن چیست؟
زمینه ها صدور قطعنامه:
بحران داخلی سوریه اگرچه در امتداد وزش بهار عربی به
سوریه رسید ولی آنچه سوریه را از دیگر کشورها متمایز می کند عبارتند از:
-
طول مدت بحران ( تاکنون 18 ماه)
-
وسعت خسارت ها (20 هزار کشته و یک میلیون و ششصد هزار
آواره)
-
تبدیل شدن بحران سیاسی به جنگ داخلی
-
مداخله کشورهای خارجی در حمایت از طرفین نزاع (تهران،
پکن و مسکو به طرفداری از دولت مرکزی در مقابل طرفداری قطر، عربستان، ترکیه و
امریکا به طرفداری از اپوزسیون مسلح)
-
اعلام مجرمیت طرفین دعوا در ارتکاب جنایت علیه بشریت
توسط خانم "ناوی پیلای" کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل که هشداری است
بر افزایش تلفات انسانی بیشتر از غیر نظامیان
-
ناتوانی شورای امنیت در حل و فصل منازعه با توسل
روسیه و چین به حق وتو
-
استعفای کوفی عنان از مقام خود به عنوان نماینده ویژه
در بحران سوریه
برآیند آنچه از ویژگی های بحران سوریه برشمرده شد، این
است که ناگزیر افق بحران سوریه همچنان تیره و تار باقی بماند. اعلام رسمی دولت
سوریه مبنی بر امتلاک بمب های شیمیایی، خود سیگنالی بود به مخالفان مسلح که چه بسا
این سلاح خطرناک در برهه ای از زمان که دمشق تشخیص دهد، علیه آنان به کار گمارده
شود.
از سوی دیگر اجلاس «دوستان سوریه» در ژانویه گذشته در
استانبول تا بدانجا با استقبال رو به رو شده بود که 72 کشور از جمله امریکا در آن حضور یافته بودند.
نقش پیشتاز اتحادیه عرب در بحران سوریه که پیش از این
با تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه، سیگنال های منفی به دمشق می فرستاد نیز خود بر
انزوای دمشق در درون کشورهای عربی افزود.
از سوی دیگر همنوایی اتحادیه اروپا به محوریت انگلیس
و فرانسه علیه دمشق نیز مجموعه سومی را علیه
دمشق تشکیل داده است که برآیند این سه (امریکا، اتحادیه عرب و اتحادیه اروپا) این
گمانه زنی را قوت بخشیده بود که قطعنامه در صحن مجمع عمومی از رأی کافی برای تصویب
شدن برخوردار باشد. آنچه در این میان لازم بود اینکه کشوری بانی قطعنامه باشد که
چنین نیز شد: عربستان
چرا عربستان:
اگر سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان نقش پیشتاز در
اتحادیه اروپا را برخوردار هستند، نقش راهبری اتحادیه عرب بر عهده سه کشور مصر،
عراق و عربستان سعودی است. در غیاب مصر و عراق که هر یک گرفتار مشکلات خود و بی
ثباتی داخلی هستند، عربستان سعودی تنها کشوری است که اینک با برخورداری از توان مالی-
پولی خود از وزن کافی برای راهبری جبهه ضد سوری در دنیای عرب برخوردار است.
از سوی دیگر ریاض از انگیزه های کافی برای ایفای این
نقش علیه دمشق برخوردار است. اتحاد استراتژیک دمشق- تهران دیر زمانی است که دردسرهایی زیادی را برای کم
رنگ کردن نقش عربستان در منطقه خاورمیانه دامن
زده است. روابط تیره شده ریاض با تهران در
دولت احمدی نژاد از یک سو در کنار تقابل این دو در بحرین که آشکارا به دخالت نظامی
عربستان برا ی کنترل اوضاع بحرین منتهی شد از سوی دیگر، موجب گردید که ریاض بی هیچ
شک و تردید انگشت اتهام را در ناآرامی های مناطق شیعه نشین خود به سوی تهران بگیرد.
سرکوب اعتراض ها در منطق شیعه نشین عربستان، نکته ای بود که بشار الجعفری سفیر سوریه
در سازمان ملل، برای سیاسی دانستن (ونه انسانی دانستن) انگیزه بانی قطعنامه (عربستان)
به آن اشاره کرد.
بدین ترتیب انگیزه کافی برای عربستان وجود داشت تا با
بهره جستن از حسن روابط خود با بازیگران منطقه ای (شورای همکاری خلیج فارس و
اتحادیه عرب) و بازیگران بین المللی
(اتحادیه اروپا و امریکا) در صدد تضعیف اتحاد استراتژیک تهران – دمشق برآید تا با
یک تیر دو نشانه را هدف قرار دهد: حذف اسد و تضعیف جمهوری اسلامی.
سازوکار جدید:
همچنان که در بالا برشمرده شد، به دنبال تشدید از یک
سو و تطویل بحران سوریه از سوی دیگر تقریبا تمامی سازوکارهای متعارف برای حل بحران
این کشور تاکنون آزموده شده است. ورود اتحادیه عرب، انتصاب نماینده ویژه ( کوفی
عنان)، ورود مکرر دبیرکل سازمان ملل، ارجاع پرونده به شورای امنیت، میانجیگری های آشکار
و نهان، برخی از از سازوکارهایی بود که همگی تاکنون بی نتیجه مانده است.
به دنبال توسل روسیه و چین به وتوی قطعنامه شورای
امنیت، ناتوانی این نهاد بین المللی به عنوان اصلی ترین مرجع تصمیم گیری در هنگام
تهدید صلح و امنیت خود بر پیچیدگی بحران سوریه افزوده است و این ظن را تقویت کرده
که رژیم سوریه با اتکا به پشتیبانی مسکو، هرگز از موضع خود کوتاه نخواهد آمد.
بدین ترتیب تاکنون بحران داخلی سوریه، در ورای مرزهای
جغرافیایی این کشور در دو سطح منطقه ای و بین المللی به تقابل میان دیگر بازیگران
منتهی شده است:
در سطح منطقه ای: تقابل تهران با محور ریاض- دوحه،
آنکارا ( 1 در برابر 3)
در سطح بین المللی: تقابل محور پکن- مسکو با محور
لندن- پاریس- واشنگتن ( 2 در برابر 3 )
با احتساب پایداریی که مخالفان بشار اسد با دادن 20
هزار کشته از خود نشان داده و همچنین احتساب ریزش هایی که در سطوح مقامات ارشد رژیم
بعث سوریه تاکنون اتفاق افتاده و اجلاس موفق دوستان سوریه در استانبول، ریاض علاوه
بر پشتیبانی های مالی - تسلیحاتی که تاکنون از مخالفان بشار اسد به عمل آورده، شانس خود را در ابتکاری جدید به آزمایش گذاشت: قطعنامه
در مجمع عمومی
چرا مجمع عمومی:
ناکارآمدی شورای امنیت برای فیصله دادن به بحران های
خونبار برای اولین بار نیست که اتفاق می افتد. حق وتو بارها و بارها این مرجع بین
المللی را از فیصله دادن به بحران باز داشته بود. این ناکارآمدی شورا، کار را
بدانجا رساند که برای نخستین بار در بحران کره (1350) قطعنامه «اتحاد برای صلح» در
صحن علنی مجمع با رأی اکثریت به تصویب رسید تا پاسخی به توسل مکرر شوروی به حق وتو
در شورای امنیت باشد.
قطعنامه اتحاد برای صلح متضمن این مفهوم است که اگر در
مواردی شورای امنیت سازمان ملل متحد به علت وتو یکی از اعضای دائم نتواند به هنگام
"تهدید علیه صلح، نقض صلح و یا عمل تجاوز" اقدام مناسبی انجام دهد، وظیفه
صلح و امنیت بینالمللی به عهدهٔ مجمع عمومی سازمان ملل متحد گذاشته میشود. مجمع عمومی
میتواند راهکارهایی را که به نظر ضروری میرسد همانند کاربرد نیروی نظامی، به دولت
یا دولتهای مربوط برای بازگرداندن صلح و امنیت بینالمللی توصیه نماید.(ویکیپدیا)
توانمندسازی مجمع در برابر شورا با بکارگیری این سازوکار در 10 مورد از جمله بحران
کانال سوئز در 1956 موفق و موثر بوده است.
در تقابل تهران – ریاض و در فقدان پشتوانه تهران از هرگونه
حمایت سازمان های منطقه ای و بین المللی، عربستان ماهرانه با بهره بردن از تمامی ظرفیت
های خود (حرف اول در اوپک، حرف اول در شورای همکاری خلیج فارس، حضور موثر در
اتحادیه عرب، رابطه گرم با ایالات متحده و اتحادیه اروپا ) بانی قطعنامه ای شد که
با 137 رأی مثبت و تنها 12 رأی منفی در 14 مرداد 91 به تصویب رسید تا ضربه ای باشد
به اتحاد و همسویی پکن- مسکو- تهران – دمشق (مراجعه شود به مقاله ای از نویسنده با
عنوان "همسويی منافع پکن، مسکو، تهران و دمشق" در رادیو فردا – اینجا-
)
ملاحظاتی بر آراء قطعنامه:
1- قطعنامه محکومیت سوریه در
حالی به تصویب 137 کشور رسید که در جمع 12
مخالف قطعنامه حتی یک کشور عربی نیز دیده نمی شود. بدین تریتب سوریه در جهان عرب از انزوای مطلق برخوردار
است.
2- شگفت انگیزتر اینکه در جمع
12 مخالف جز جمهوری اسلامی، هیچ یک از 55 کشور مسلمان دیده نمی شود. بدین ترتیب می
توان نتیجه گرفت که سوریه در جهان اسلام نیز منزوی است.
3- به استثنای روسیه و چین، با
نگاهی به دیگر مخالفان قطعنامه ( بولیوی، بلاروس، کره شمالی، اکوادور، نیکاراگوئه،
ونزوئلا، کوبا و زامبیا) دانسته می شود که سوریه فاقد حمایت حتی یک کشورثروتمند
است در عین اینکه اکثریت این کشورها خود از نوع کشورهایی با حاکمیت استبدادی و
سرکوبگر مثل سوریه هستند.
4-
در حالی که جمهوری اسلامی متوهمانه بهار عربی را «بیداری
اسلامی» و ملهم از انقلاب اسلامی 1357 می داند، حیرت انگیز است که کشورهای تونس، مصر،
لیبی و یمن که در اثر بیداری اسلامی! حکومت هایشان تغییر کرده، همگی در موافقت به
قطعنامه پیشنهادی عربستان به آن رأی مثبت داده اند.
پیامدهای قطعنامه:
به رغم آنکه قطعنامه مصوب مجمع عمومی نه الزام آور
است ونه ضمانت اجرایی دارد، اما با نگاهی به آراء موافق، بی تردید باید نتیجه گرفت
که قطعنامه با برتری کمی و کیفی ضربه ای سهمگین به زیان دمشق محسوب می شود چرا که
نشانی است از انزوای شدید رژیم سوریه در عرصه بین المللی. پس از تصویب قطعنامه، سوزان
رایس سفیر امریکا در سازمان ملل، به درستی حامیان بشار اسد را «اقلیت منزوی» توصیف
کرد. سخن وی ناظر بر تحلیل فوق از آراء قطعنامه است.
چنین قطعنامه ای بی درنگ روحیه مخالفان مسلح بشار اسد
را چه در عرصه تقابل فیزیکی (جنگ) و چه تقابل دیپلماتیک (مذاکرات) افزایش خواهد
داد. بدیهی است گام بعدی می تواند اعلام شناسایی «شورای ملی سوریه» از سوی اکثریت
کشورهای جهان به عنوان تنها قدرت مشروع سوریه باشد.
با باور به این حقیقت که حمایت مسکو و پکن از رژیم
بشار اسد راهبردی نیست، دور از انتظار نخواهد بود که این دو نیز در ازای سهم خود
در فردای «سوریه بدون اسد» از حمایت او دست بشویند همچنانکه مسکو سرانجام از
میلشویچ در یوگوسلاوی و از صدام در عراق دست شست.
در چنان وانفسایی، رژیم جمهوری اسلامی که حیات و ممات
خود را به بقای بشار اسد ( و نه سوریه) گره زده و متهم به معاضدت او در سرکوب
مخالفان است در تنگنایی بس دشوار گرفتار خواهد آمد خصوصاً اگر جنبش اعتراضی مردم
ایران را خفته در در زیر خاکستر بدانیم.( مراجعه شود به مقاله ای از نویسنده با
عنوان " سوريه در راه بی بازگشت، شرط بندی جمهوری اسلامی بر اسب
مرده" در رادیو فردا –اینجا-
)
حسین علیزاده – 2012 /8/4
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر