از تصریح کلام
خامنه ای فهمیده می شود که در نرمش قهرمانانه باید «انعطاف» وجود داشته باشد. اما،
پرسش این است که آیا می توان در خطوط قرمز نیز انعطاف داشت؟ پاسخ از دو حال خارج
نیست:
اگر می توان از
خط قرمز عدول کرد که دیگر چنان خطی را خط قرمز نباید دانست چرا که دانستیم منظور
از ترسیم خط قرمز بازداندگی دیگران از ارتکاب عملی است که فوق آستانه تحمل است.
و اگر نمی توان
از خط قرمز عدول کرد، چرا به گفته عراقچی، خامنه ای پذیرفت که از خطوط قرمز خود
عدول کند؟
مذاکرات هسته ای؛ تنازل خامنه ای
از خطوط قرمز خود
در نخستین سالگرد
توافق هسته ای عباس عراقچی، دومین مذاکره کننده ارشد هسته ای، دانسته یا ندانسته
سخنان مهمی را بر زبان آورد تا جهان و جهانیان بدانند خطوط قرمز آیت الله خامنه ای
نه چنان که از معنای «خط قرمز» مستفاد می شود، قابل گذر هستند. این درس بزرگی است
که از زبان عراقچی می توان آموخت تا در رفتارشناسی آیت الله خامنه ای به عنوان
سکاندار سیاست خارجی ایران بدانیم خطوط قرمز وی چندان که باید«قرمز» نیست. عراقچی تصریح کرد که برخی از خطوط قرمز
«در صحنه مذاکره و صحنه عمل قابل محقق شدن نبود». وی افزود اصرار بر برخی خطوط قرمز، به معنای «عدم توافق» بود،
و از این رو با موافقت آیت الله خامنه ای «در چند مورد» خطوط قرمز تعیین شده از سوی
او در طول مذاکرات جابهجا شد.
گو اینکه عراقچی
تمامی مواردی را که تیم مذاکره کننده با چراغ سبز رهبری از خطوط قرمز عدول کرد،
برنشمرد ولی تنها مثالی که درباره عدول خامنه ای در برابر امریکا آورد، انسان را
با این پرسش مواجه می سازد که آیا خامنه ای می تواند باز مدعی شود که امریکا هیچ
غلطی نمی تواند بکند؟
عراقچی گفت: یکی از
خط قرمزها لغو همه تحریمها علیه ایران بود، اما مقامهای آمریکا اعلام کردند که دولت
این کشور نمیتواند تحریمهای مصوب کنگره را لغو کند و اگر تیم مذاکره ایران اصرار
میکرد «به معنای عدم توافق بود». او تصریح کرد که دستور [آیت الله خامنه ای] این بود
عیبی ندارد تحریمهای اتحادیه اروپا، دستورات اجرایی رئیسجمهور و قطعنامه شورای امنیت
لغو شود ولی تحریمهای کنگره متوقف شود و رئیسجمهور آمریکا متعهد شود این توقف را
ادامه دهد».
به عبارت دیگر
مصرح سخن عراقچی این است که:
یکم؛ هدف اصلی آیت
الله خامنه ای «حصول توافق» بود. او استراتژی خود را بر حصول توافق با امریکا
[شیطان بزرگ که هیچ غلطی نمی تواند بکند!] بنا نهاده بود.
دوم؛ در مسیر
تحقق این هدفگذاری که مذاکرات به شکست نیانجامد، ناگزیر آیت الله خامنه ای از برخی
خطوط قرمز خود عدول کرد. این یعنی خطوط قرمز آیت الله خامنه ای چندان که باید «خط
قرمز نبود».
خط قرمز چیست؟
مستفاد از خط
قرمز در ادبیات سیاسی و روابط بین الملل مانند «چراغ قرمز» در آیین راهنمایی و
رانندگی است. رنگ قرمز، رنگ هشدار است. از
اینرو، خط قرمز یا چراغ قرمز اشاره به مفهوم «بازداشتن طرف مقابل از ارتکاب عملی
است که نباید تخطی شود».
همانطور که گذر
از چراغ قرمز جرم تلقی می شود و مرتکب آن، مورد مواخذه و جریمه قرار می گیرد، خط
قرمز در مذاکرات به معنای «آستانه تحمل و بردباری» است. از اینرو، ترسیم خط قرمز
به معنی تعیین سرحد برباری است به این معنی که اگر این سرحد عبور شود، خاطی باید
متحمل زیان و خسارت شود.
در مثال هسته ای
اگر خط قرمز آیت الله خامنه ای رفع کلیه تحریم ها همزمان با توافق هسته ای بود، حال
اگر این شرط تحقق نیافته بود باید فرمان به قطع مذاکرات می داد. به ویژه اینکه وی
در میانه مذاکرات گفته بود «آمریکایی ها به این مذاکرات بسیار احتیاج دارند».
اوج شگفتی این
است که نه تنها آیت الله خامنه ای به گفته عراقچی از برخی خطوط قرمز خود در حین
مذاکرات عدول کرد تا مذاکرات به شکست نیانجامد بلکه از روز اجرایی شدن برجام (۲۷ دی
ماه ۹۴) چند ماهی نگذشت که وی در اول فروردین ۹۵ پیامد توافق را «خسارت محض» توصیف کرد.
گذر از خطوط قرمز در مذاکرات هسته ای
از یاد نباید برد
که مذکرات هسته ای هنگامی کلید خورد که آیت الله خامنه ای در یک سخنرانی علنی در جمع فرماندهان سپاه پاسداران، تاکتیک «نرمش
قهرمانانه» را مطرح کرد. او خود در تفسیر این نوع از نرمش گفت:« نرمش قهرمانانه معنای
واضحی دارد که نمونهی آن در مسابقهی کشتی نمایان است در این مسابقه که هدف آن شکست
دادن حریف است اگر کسی قدرت داشته باشد اما انعطاف لازم را در جای خود به کار نگیرد
قطعاً شکست میخورد اما اگر انعطاف و قدرت را به موقع مورد استفاده قرار دهد پشت حریف
را به خاک مینشاند.»
از تصریح کلام
خامنه ای فهمیده می شود که در نرمش قهرمانانه باید «انعطاف» وجود داشته باشد. اما،
پرسش این است که آیا می توان در خطوط قرمز نیز انعطاف داشت؟ پاسخ از دو حال خارج
نیست:
اگر می توان از
خط قرمز عدول کرد که دیگر چنان خطی را خط قرمز نباید دانست چرا که دانستیم منظور
از ترسیم خط قرمز بازداندگی دیگران از ارتکاب عملی است که فوق آستانه تحمل است.
و اگر نمی توان
از خط قرمز عدول کرد، چرا به گفته عراقچی، خامنه ای پذیرفت که از خطوط قرمز خود
عدول کند؟
با عدول خامنه ای
از خطوط قرمز خود آیا او می تواند مدعی باشد نرمشی که در برابر شیطان بزرگ! داشته،
قهرمانانه بود؟ مگر او مدعی نبود که امریکایی ها به این مذاکرات احتیاج داشتند، پس
چرا او حاضر شد با تحمل خسارت محض برای خود، چنان امتیاز بزرگی را به امریکایی ها
بدهد؟ وانگهی اگر او مجبور شده از خطو قرمز خود عدول کند باز می تواند مدعی باشد
که نرمشش قهرمانانه بود؟
نرمش قهرمانانه یا نرمش منفعلانه؟
می دانیم که توافق
هسته ای ایران و ۱+۵ از آنجا آغاز شد که آیت الله خامنه ای رویکرد جدیدی را در پرونده
هسته ای اتخاذ کرد. وی به صراحت اعلام کرد که برای "دفع شر" دشمن با
"شیطان بزرگ" و "انگلیس خبیث" در آنچه وی "حق مسلم"
نظام می دانست به مذاکره پردازد. وی این رویکرد جدید را "نرمش قهرمانانه"
نامگذاری کرد تا مفهوم "انعطاف مقتدرانه" در برابر امریکا را به پیروان
خود القا کند.
اگر نرمش آیت الله
خامنه ای، انعطافی مقتدرانه بود چرا حتی یک سخن ستایش آمیز از او در توافق هسته ای
سراغ نداریم؟ نه تنها هرگز شاهد نبودیم که وی زبان به تحسین برجام گشوده باشد بلکه
دیدم که وی توافق هسته ای را خسارت محض دانست و عراقچی نیز از عدول رهبر در خطوط
قرمزش یاد کرده است.
شگفت انگیزتر این
که او عدول از خطوط قرمز و تحمل خسارت محض را در حالی متقبل شد که پیشتر و در حین
مذاکرات هسته ای گفته بود: «این خطا است اگر خیال کنیم که دعواى آمریکا با ما سرِ قضیه
هستهاى است؛ نه، قضیه هستهاى بهانه است… اگر یک روزى هم مسئله هستهاى حل شد –
فرض کنید جمهورى اسلامى عقبنشینى کرد؛ همانکه آنها میخواهند – خیال نکنید مسئله
تمام خواهد شد؛ نه، ده بهانه دیگر را به تدریج پیش میکشند: چرا شما موشک دارید؟
چرا هواپیماى بدون سرنشین دارید؟ چرا با رژیم صهیونیستى بدید؟ چرا رژیم صهیونیستى را
به رسمیّت نمىشناسید؟ چرا از مقاومت در منطقه… حمایت میکنید؟ و چرا؟ و چرا؟ و چرا؟»
در این اظهارات آیتالله
خامنهای، سه نکته برجسته است:
یکم؛ او حل مساله
هستهای با غرب (مشخصا امریکا) را «عقبنشینی» توصیف کرده است.
دوم؛ اوعقب نشینی
هستهای را خواست و مطلوب امریکا دانسته است.
سوم؛ او به وضوح از
پیشبینی و بدبینیهای خود نسبت به پیامدهای منفی هرگونه توافق با غرب سخن گفته و بر
سبیل مثال پنج تالی فاسد (که میتواند بیشتر هم باشد) را برای هرگونه نرمش هستهای
در برابر غرب برشمرده است. این پنج تالی فاسد که او برای ورود در مذاکرات هستهای برشمرد
عبارت بودند از:
- بهانهگیریهای غرب
در پرونده موشکی
- بهانهگیری در پرونده
حقوق بشر
- بهانهگیری در عدم
شناسایی اسرائیل
- بهانهگیری در حمایت از نیروهای
مقاومت در برابر اسرائیل (مثلا حزبالله و حماس) که غرب آن را حمایت از تروریسم تعبیر
میکند.
- بهانهگیری در تواناییهای
ایران در ساخت هواپیماهای بدون سرنشین (پهباد) یا توان موشکی .
نتیجه:
هرچه از مذاکرات
هسته ای فاصله می گیریم، شواهد بیشتری از استیصال آیت الله خامنه ای به دست می آید
که او از برای دفع شر (بخوانید تحریم های فلج کننده به قول هیلاری کلینتون) هم
حاضر به نرمش منفعلانه شده و هم عدول از خطوط قرمز خود.
با این ضعفی که
خامنه ای از خود نشان داد قصه مذاکرات هسته ای پایان ماجرا نیست. آغاز ماجراست.
http://www.radiofarda.com/a/f3-khamenei-red-lines-nuclear-deal/27871762.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر