در مسیر احیای خلافت، جریاناتی چون داعش اعلام موجودیت کردند. در اندیشه سیاسی
آنان از آنجایی که اسلام نه صرفا به عنوان یک دین بلکه به عنوان یک حکومت جنبه «جهانشمول»
دارد، آنان نه مرزهای سایکس- پیکو را بهرسمیت می شناسند و نه مرزهای کنونی موجود
در میان کشورهای اسلامی را. آنها برای انتقام گرفتن از سرنوشتی که صد سال پیش بر
اساس سایکس- پیکو بر منطقه تحمیل و منتهی به فروپاشی خلافت عثمانی شد، حملات خود
را به جای جای اروپا کشاندند. جالب اینکه در این تهدید امنیتی که اسلام سلفی برای
جهان غرب رقمزده، شمار زیادی از نیروهای جهادی از کشورهای غرب تاکنون به گروههای
سلفی پیوسته اند و همچنان این انگیزه در آنها قوی است.
یکصد سال پس ازجنگ جهان
اول و میراث آن برای خاورمیانه بی ثبات
در روز ۱۱ نوامبر 2018 بسیاری از رهبران جهان در پاریس گرد هم آمدند تا صدمین
سالگرد پایان جنگ جهانی اول را گرامی بدارند جنگی که در اوایل سده بیست در اروپا
آغاز شد ولی به اروپا محدود نشد و وجهه بین المللی یافت. جنگی با هشت میلیون کشته
که مقدمه برای جنگی ویرانگرتر شد که بالغ بر شصت میلیون کشته برجا گذاشت و در
نتیجه آن ژئوپلیتیک اروپا و بسیاری دیگر از نقاط دیگر جهان از جمله خاورمیانه عربی
(که بخشی از خاک دولت عثمانی بود) تغییر کرد.
در میانه این جنگ بود که آثار شکست دولت عثمانی پدیدار شد. در نتیجه پیشبینی
درست کشورهایی که پیروزی را برای خود نزدیک می دیدند، در 16 مه 1916 قرارداد
محرمانه ای موسوم به سایکس- پیکو میان دو کشور فرانسه و بریتانیا و با موافقت روسیه
تزاری برای تجزیه و تقسیم سرزمینهای عربی امپراتوری عثمانی
منعقد شد که از آن زمان تاکنون سرنوشت خونباری را برای خاورمیانه رقم زده است؛
سرنوشتی که آثار و پیامدهای آن همچنان برجا و دغدغه رهبرانی است که گرچه یکصد سال
پیش زاده نشده بودند، اما، مسئولیت پیامدهای جنگ جهانی اول را همچنان بر دوش میکشند.
از جمله پیامدهای جنگ جهانی اول ژئوپلتیکی است که برای خاورمیانه رقم خورد و اینک
دغدغه همه کشورهای اروپایی و غیر اروپایی است.
این از آن روست که ریشه بسیاری منازعات جاری در منطقه از قبیل سرنوشتی که برای
کردها و ترکها و عربها رقم خورده، به قراردادی منتهی می شود که نه بر اساس واقعیتهای
موجود بلکه بر اساس منافع دولتهای پیروز آن زمان تدوین شد.
از سوی دیگر، در امتداد قرارداد محرمانه سایکس-پیکو، «بیانیه بالفور» توسط
دولت بریتانیا صادر شد و لندن رسماً خود را متعهد به تاسیس دولت یهود نمود. با تاسیس
دولت اسرائیل در ۱۴ مه ۱۹۴۸ در سرزمین فلسطین (که اعراب از آن با نام «روز نکبت» یاد
می کنند) منازعه خونباری میان اعراب و اسرائیل آغاز شد که ریشههای آن نیز به
قرارداد سایکس-پیکو باز میگردد.
قرارداد سایکس- پیکو؛ تقسیم محرمانه سرزمینهای
عربی
اروپا در حالی پا به سده بیستم مینهاد که ژئوپلتیک این قاره در معرض بروز جنگی
بزرگ قرار داشت. سده بیستم در حالی برای عثمانی فرا رسید که این کشور را «پیر
اروپا» لقب داده بودند. بریتانیا، فرانسه و روسیه میدانستند شکست عثمانی، شکست دیگر
متحدان این کشور یعنی آلمان، بلغارستان و امپراتوری اتریش- مجارستان را نیز به
همراه خواهد داشت.
طرح به شکست کشاندن پیر اروپا در حالی در دستور کار بریتانیا، فرانسه و روسیه
تزاری قرار داشت که جنبشهای جدایی طلب ناسیونالیستی به ویژه ارامنه و اعراب در
پهنه امپراتوری عثمانی بالا گرفته بود. لندن با بهرهبردن از همین امر، ارتباطات
مخفیانه ای را با «شریف حسین» امیر حجاز و والی مکه برقرار کرد و با وعده اینکه
اگر نیروهای تحت امر او علیه دولت عثمانی به پا خیزند و اگر عثمانی متلاشی شود، شریف
حسین را به عنوان خلیفه مسلمین در سرتاسر سرزمین های عربیِ امپراتوری عثمانی بهرسمیت
خواهد شناخت.
شریف حسین در آرزوی این وعده که هرگز محقق نشد، جنگهای جداییطلبانه اعراب علیه
عثمانی را سامان داد غافل از اینکه در میانه جنگ یعنی در 1916 دولتهای بریتانیا و
فرانسه به طور محرمانه این سرزمینها را میان خود تقسیم کرده
و اندک ارادهای برای اعطای استقلال به یک دولت عربی در سر نداشتند.
تقسیم محرمانه سرزمینهای عربیِ امپراتوری عثمانی به «مایک سایکس» و «فرانسوا
ژرژ پیکو» وزیران خارجه بریتانیا و فرانسه سپرده شده بود. بر اساس قرارداد محرمانه
ای که اینک به نام سایکس- پیکو شناخته میشود و در پی جنگ جهانی دوم، کشورهایی با
مرزهای تصنعی در نقشه خاورمیانه عربی ترسیم شدند که اراده ملتها در ترسیم آن نقشی
نداشت.
با پایان جنگ جهانی در نوامبر 1918 و فروپاشی عثمانی نه تنها استقلال یک کشور یکپارچه عربی تحقق نیافت
بلکه بریتانیا و فرانسه به عنوان کشورهای متنفذ در جامعه ملل ( که بعد از جنگ جهانی
دوم به سازمان ملل متحد تغییر نام یافت) طرح تحقیرآمیزی موسوم به قیمومیت (Mandate System) را در ژانویه 1919 از تصویب
گذراندند که بر اساس آن کشورهای عرب خاورمیانه به دلیل « توحش، فرو دست بودن و عدم
بلوغ کافی در اداره سرزمینهای خود» تحت سرپرستی بریتانیا و فرانسه باقی میماندند.
به این ترتیب و بر اساس قرارداد سایکس-پیکو نه تنها جنبش جداییطلبی اعراب از
دولت عثمانی برای آنان استقلالی را بههمراه نداشت بلکه حیثیت آنان نیز بر اساس
طرح قیمومیت لگد مال نیز شد.
پیامدهای جنگ جهانی اول برای اعراب
وعده استقلال به اعراب سرآبی بیش نبود. این در حالی بود که همزمان جنبش صهیونیسم
توانست وعده قطعی تشکیل دولت یهود در سرزمین موعود در فلسطین را از بریتانیا به
دست آورد. اراده لندن برای حمایت از تشکیل دولت یهود طی بیانیه موسوم به «بیانیه
بالفور» در تاریخ ۲ نوامبر ۱۹۱۷ شکل عملی به خود گرفت.
بیانیه بالفور به خودی خود دلیل کافی برای شوکه شدن اعراب از توافقات پشت صحنه
بود که به ناگاه در 23 نوامبر همان سال، دولت بلشویکی تازه تأسیس روسیه با علم به
قرارداد محرمانه سایکس- پیکو که دولت تزاری و بریتانیا و فرانسه برای تقسیم
امپراتوری عثمانی امضا کرده بودند، کلیه متن قرارداد محرمانه سایکس-پیکو را منتشر
کرد تا گواهی باشد بر اینکه این دولتهای اروپایی از آغاز، هیچ اراده ای برای اعطای
استقلال به اعراب در سر نداشتند.
فروافتادن پرده از توافق پنهانی سایکس- پیکو(1916) از یک سو، صدور بیانیه
بالفور توسط بریتانیا (1917) از سوی دیگر و تحمیل سیستم قیمومیت (1919) که دست
اعراب را در تعیین سرنوشتشان بسته بود، حس تلخی را برای پانعربیستها برجا نهاد
که همچنان باقی است.
اما، از نگاه پاناسلامیستها، توطئه برای شکست عثمانی نه تنها تمام این تلخیها
را همراه داشت بلکه افزون بر آن نابودی «نهاد مقدس خلافت» را نیز موجب شد. سلطان
عثمانی، خلیفه رسول الله نیز تلقی میگردید. از اینرو، نهاد خلافت در نزد اهل
سنت، نهادی مقدس تلقی میگردد به ویژه آن که به گمان و تلقی آنان جهان اسلام زیر
سایه خلافت تقریبا برای 5 سده ( از قرن 8 تا 13)، عصر طلایی شکوفایی علوم و فنون
را همزمان با دوران تاریک اروپا به جهان معرفی کرده بود.
بی دلیل نیست که پاناسلامیستها، راه حل فائق آمدن بر
انحطاط امروز مسلمانان را در بازسازی نهاد خلافت میبینند و جهاد برای احیای این
نهاد مقدس را وظیفه هر مسلمان میپندارند. بیخود نیست که دولت خود خوانده داعش،
برپایی خلافت اسلامی را اعلام داشته بود. از همینجا می توان انگیزه جوانان مسلمان
در غرب را برای پیوستن به داعش دریافت. در
گمان این جوانان، احیای خلافت اسلامی یک ضرورت دینی برای بازگشت به شکوفایی اسلامی
و برونرفت از انحطاط کنونی جوامع مسلمان است.
واکنش جهان عرب به جنگ جهانی اول؛ یکصد سال بعد
پنج سال مانده به صد ساله شدن سایکس- پیکو در 2016، خاورمیانه وشمال آفریقا (میراث
برجا مانده از جنگ جهانی اول و دوم) شاهد رویدادی بس شگرف شد. سلسله جنبشهای مردمی
با نام «بهار عربی» از اواخر ۲۰۱۰ علیه حکام عرب از تونس آغاز و تا بحرین امتداد پیدا
کرد. در خاورمیانه و شمال آفریقا در اثر جنبش بهار عربی، قذافی در لیبی پس از 42
سال زمامداری مستبدانه، بن علی در تونس با 24 سال، حسنی مبارک در مصر با 30 سال و
علی عبدالله صالح در یمن با 33 سال از قدرت به زیر کشیده شدند. قیام مردمی در سوریه
با سرکوب شدید مواجه شد و در عراق نیز صدام حسین پیشتر با حمله امریکا از قدرت ساقط
شده بود.
آنچه سادهدلانه، بهار عربی نام گرفته بود گو اینکه بر ویرانی کشورهای عربی
افزود ولی جریان اسلامگرایی سلفی را جان تازه دمید. در حالی که جریانهای پانعرب
راهبردی برای برونرفت از آلام کشورهای عربی نداشتند، اندیشه اسلام جهادی با هدف
احیای خلافت (که نهادی مقدس در نزد اهل سنت است) پا به عرصه وجود نهاد تا با گمانِ
درنوردیدن مرزهای تصنعی سایکس- پیکو، خلافت اسلامی را احیا کند.
در مسیر احیای خلافت، جریاناتی چون داعش اعلام موجودیت کردند. در اندیشه سیاسی
آنان از آنجایی که اسلام نه صرفا به عنوان یک دین بلکه به عنوان یک حکومت جنبه «جهانشمول»
داردُ آنان نه مرزهای سایکس- پیکو را بهرسمیت می شناسند و نه مرزهای کنونی موجود
در میان کشورهای اسلامی را. آنها برای انتقام گرفتن از سرنوشتی که صد سال پیش بر
اساس سایکس- پیکو بر منطقه تحمیل و منتهی به فروپاشی خلافت عثمانی شد، حملات خود
را به جای جای اروپا کشاندند. جالب اینکه در این تهدید امنیتی که اسلام سلفی برای
جهان غرب رقمزده، شمار زیادی از نیروهای جهادی از کشورهای غرب تاکنون به گروههای
سلفی پیوسته اند و همچنان این انگیزه در آنها قوی است.
چنین اندیشهای در نهاد خود هنوز از انگیزه و قوه محرکه بالایی برای تحریک
مسلمانان برخوردار است. گمان نادرستی است که این انگیزه با شکست داعش از بین رفته
باشد. آنچه مهم است اینکه چنین اندیشهای به درازای قرارداد سایکس-پیکو
کینهای صد ساله در سینه از غرب برای سرنگونی نهاد مقدس! خلافت دارد.
منبع: ایران
اینترنشنال
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر