بر اساس محاسبات صادق خرازی و امثال او، در مقابله با تخلفات جناح مقابل برای احراز ریاست جمهوری –که سرانجام از دید رهبر و نهادهای نظارتی به اغماض سپری خواهد شد-، ظریف می تواند نامزدی «فوق سنگین» باشد؛ نامزدی که در میان اقشاری از مردم به خاطر برجام محبوب است و از ارتباطات شخصی با افراد، شخصیتها و رسانههای غربی حتی در امریکا برخوردار است که صعود او را در قدرت «نشانه خردگرایی» در نظام استبدادی ایران ارزیابی میکنند.
ظریف در کنگره حزب «ندای
ایرانیان»؛ دورخیز برای انتخابات 1400؟
تا آنجا که می دانیم هرگز دیده نشده که محمدجواد ظریف در جایگاه وزیر خارجه در
گردهمایی یکی از احزاب شرکت کرده باشد.
اما، در اولین اقدام از این دست، او اخیرا در چهارمین کنگره حزب «ندای ایرانیان»
شرکت جست و از آن مهمتر مبادرت به سخنرانی در آن نمود.
ظریف چهرهای آشنا برای رسانهها و گردهماییهاست؛ چه در داخل و چه در خارج از
کشور. ازقضا او از توانایی، نوآوری، زبردستی و قدرت کلام خود برای نفوذ در مخاطبان
به خوبی بهره می برد چه در داخل و چه در خارج کشور. ویژگیهای برشمرده را –به جرات
می توان گفت- در هیچ یک از وزیران خارجه ایران
پس از انقلاب نمی توان سراغ گرفت. با این حساب اگر او استاد بهره بردن از
دیپلماسی عمومی و برقراری «ارتباط مستقیم» با مخاطبان است چرا باید درباره حضور او
در کنگره یک حزب تامل روا داشت؟ چرا این حضور او را باید با نگاه موشکافانه زیر
ذربین قرار داد؟
دیپلماسی عمومی از جنس دیگر
از قضا پاسخ پرسش بالا در همان پرسش مستتر و نهفته است چرا که آنچه از حضور
فعال ظریف در اجلاسهای داخلی و بینالمللی، سازمانها و مجامع داخلی و بین المللی
و یا رسانههای داخلی و بین المللی سراغ داریم همه و همه در حوزه تخصصی او یعنی
سیاست و خارجی و روابط بین الملل است. حضور و سخنرانی او در یک «حزب» قطعا یک
استثناست.
از این گذشته، کلیه کارمندان وزارت خارجه –خرد و کلان- بنا به اساسنامه این وزارتخانه
از عضویت یا حتی فعالیت حزبی منع شدهاند. به بیان دیگر، همانطور که قانون
نظامیان را در امر سیاست منع می کند، دیپلماتها را نیز از ورود در احزاب منع می
کند.
از قضا، از متن سخنرانی ظریف در کنگره حزب ندای ایرانیان به خوبی دانسته می
شود که او خود دغدغه این شائبه را دارد که مبادا حضورش در این گردهمایی با ممنوعیت
قانونی تصادم داشته باشد. از این رو، او در آغاز سخن -به زعم خود- به رفع این
شائبه مباردت کرد و گفت:«من به حساب اینکه از
ابتدا در وزارت امور خارجه مسئولیت داشتم، هیچ گاه اجازه حزبی بودن را نداشتم. اساسنامه
وزارت خارجه حضور کارمندان را در احزاب ممنوع کرده است.»
دغدغه درونی ظریف آنجا نمایان است که او با اشاره به «شور و نشاط» و یک «حرکت
عمیق» در کنگره حزب می گوید: «اگر اینها نبود وزیر امور خارجه در یک جلسه حزبی
شرکت نمیکرد». او نگفت کدام حرکت عمیق را در این گردهمایی می بیند و این «حرکت»
به «کدام سو» ست ولی خود را به «بیراهه»
زد و سخن خود را چنین تعدیل کرد که «درباره این حرکت حزبی که در اینجا شکل گرفته،
خیلی آشنایی ندارم.» آیا چنین است که او میگوید؟
او در جای جای سخنرانیاش تلاش کرد تا به غیر از موضوعات سیاست خارجه هرگز به
دستورکار حزب ندا نپردازد؛ جز یک استثنا؛ تقدیر و تمجید ار دبیرکل حزب ندای
ایرانیان، صادق خرازی، همان که ظریف در این سخنرانی گفت «بنده تاکنون نتوانستم
محبتهای ایشان [صادق خرازی] را جبران کنم.»
صادق خرازی تا پیش از اینکه با تاسیس حزب ندای ایرانیان در سال 1393 به جرگه
فعالان سیاست داخلی بپیوندد، دیپلماتی با سابقه در سیاست خارجی بود. او پیشتر سفیر
و معاون نمایندهٔ دائم ایران در سازمان ملل متحد (۱۹۸۹ تا ۱۹۹۵)، معاون وزیر خارجه
(1998 تا 2002) و سفیر ایران در فرانسه (۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶) بود. در سالّهای حضور
خرازی در نیویورک، ظریف کار خود را در نمایندگی ایران نزد سازمان ملل به عنوان
کارمند محلی آغاز کرد و سپس به تهران فراخوانده شد و تدریجا مراحل ترقی را تا
احراز پست وزارت خارجه پیمود.
خیز بر ای انتخاب ریاست جمهوری
جواد ظریف و صادق خرازی -به شرح مختصری که گفته شد- آشنایی دیرینهای با هم
دارند. او همچنین از جایگاه «خاندان خرازیها» در ساختار قدرت جمهوری اسلامی آگاه
است.
صادق خرازی صرفنظر از پستهایش فرزند آیتالله سید محسن خرازی نمایندهٔ پیشین
مجلس خبرگان رهبری است. خواهر صادق خرازی عروس خامنهای (همسر مسعود خامنهای)
است. عمویش سید کمال خرازی وزیر خارجه در دو دولت محمد خاتمی بود.
با تاسیس حزب ندای ایرانیان که ظهور و بروز چشمگیری در سپهر سیاست داخلی
ندارد، او قطعا به دنبال مشارکت در هرم قدرت –چیزی فراتر از یک دیپلمات ارشد-
است. تا همین جا او مدعی است که حدود ۳۰ نفر از اعضای حزبش وارد شورای شهر و ۱ تا
۴ نفر در انتخابات 1396 به مجلس راه یافته اند. او حزب ندا را «مظهر اتحاد تمام
اصلاحطلبان» می داند.
با چنین توصیفی از موفقیتی که او برای خود در کارنامهاش ثبت کرده، بدیهی است
که وی به دنبال خیز بزرگتر برای انتخابات ریاست جمهوری 1400 باشد؛ چه اینکه او
خود نامزد ریاست جمهوری باشد –که به دلیل بیماریش بعید است- یا نامزد نامآشنایی
را کاندیدای ریاست جمهوری کند بهویژه اینکه آن نامآشنا یار غار دیرین و
وزیرخارجه کنونی، محمدجواد ظریف باشد.
در اینکه حزب ندا به دنبال احراز ریاست جمهوری بعدی یا مشارکت در پیروزی فرد
منتخب در ۱۴۰۰ باشد، نمی توان تردید کرد، اما، از حضور ظریف در کنگره حزب ندای
ایرانیان چه می توان مستفاد کرد؟ منظور ظریف از «جبران محبت» صادق خرازی چیست؟
آیا جز این است که صادق خرازی در صدد است فردی را از سوی حزبش برای نامزدی ریاست
جمهوری معرفی کند؟ در این فرض کدام گزینه بهتر از جواد ظریف که نیک و بد او زبانزد
داخل و خارج است. در خارج، کسینجر او را «دشمن قابل احترام» دانسته بود و در داخل
برخی او را در جایگاه محمد مصدق نشاندهاند. در مقابل، مخالفانش مثلا نادر قاضیپور
او را «صد در صد» امریکایی توصیف کرده و تا طرح استیضاحش پیش رفتهاند.
ظریف کسی است که در تک تک مذاکرات حیاتی جمهوری اسلامی -از آزادی دیپلماتهای امریکایی
گرفته تا قطعنامه 598 و مذاکرات نفسگیر هسته ای- را در کارنامه خود دارد؛ کارنامهای
که به جرات میتوان گفت هیچ دیپلمات دیگری چنین رکوردی را در کارنامه خود ندارد بهویژه
اگر مذاکرات دو نفری او با جان کری و دست دادنش با اوباما را نیز در کارنامه او به
یادآوریم و از یاد نبریم که به توصیه او روحانی حاضر به گفتگوی تلفنی با اوباما
شد.
انگیزههای ظریف
به شرحی که گفته تا اینجا نمیتوان به صراحت گفت که آیا خرقعادت ظریف در
مشارکت در یک گردهمایی حزبی به منظور حمایت از نامزد آتی حزب ندا بود یا حمایت حزب
ندا از او به عنوان نامزد احتمالی؟
اما، اگر فرض دوم را وارد بدانیم –که قویا فرض محتملی است- از قضا ظریف انگیزههای
قوی برای آزمودن بخت خود بر ای ریاست جمهوری دارد.
او از مناسبات قدرت در ساختار جمهوری اسلامی به خوبی آگاه است. دوستانش او را
در جایگاه محمد مصدق نشاندهاند و دشمنانش به خونش تشنهاند. به رغم همه ناخرسندی
رهبر از برآیند برجام –که آن را خسارت محض خواند- او هرگز کلامی در توبیخ تیم
مذاکره کننده هستهای به ریاست ظریف بر زبان نیاورد.
از این مهمتر، ظریف و بسیاری همچون او بازگشت «احمدی نژادی دیگر» را کابوس
فردای خود و نظام میدانند که در راه احراز ریاست جمهوری از توسل به هر «تقلب» و
«سرکوب» دریغ نخواهند کرد هر چند هزینه ۸۸ را به بار آورد.
اگر در پی ریاست احمدی نژاد در 84، ظریف از همه مشاغل دولتی حتی تدریس در
دانشگاه منع و خانهنشینی شد، در فردای 1400 و تکرار سناریوی 84 فقط خدا می داند
که بر ظریف و تیمش چه روا خواهند کرد به ویژه اگر فرض فوت رهبر کنونی را در
نظرآوریم.
بر اساس محاسبات صادق خرازی و امثال او، در مقابله با تخلفات جناح مقابل برای
احراز ریاست جمهوری –که سرانجام از دید رهبر و نهادهای نظارتی به اغماض سپری خواهد
شد-، ظریف می تواند نامزدی «فوق سنگین» باشد؛ نامزدی که در میان اقشاری از مردم به
خاطر برجام محبوب است و از ارتباطات شخصی با افراد، شخصیتها و رسانههای غربی حتی
در امریکا برخوردار است که صعود او را در قدرت «نشانه خردگرایی» در نظام استبدادی
ایران ارزیابی میکنند.
موید اینکه احتمالا ظریف نامزد حزب ندا برای انتخابات 1400 است تمجیدی است که
دبیرکل این حزب از او در کنگره این حزب کرد. صادق خرازی گفت ظریف یک «شخصیت ممتاز
و چهره بینالمللی» است که « دلش بیش از ما خون است.»
اینها و بیش از این، دلایلی است که احتمالا موجب شد ظریف با نیم نگاهی به
نامزدی برای انتخابات ۱۴۰۰ و بر خلاف رویهاش به سخنرانی در یک حزب بپردازد، هرچند
خرق عادت باشد.
با وجود این، هنوز بر ما روشن نیست که آیا او در صدد حمایت از نامزد دیگری از
حزب نداست یا خود نامزد خواهد شد. آنچه اینک از خرق عادت این دیپلمات کارکشته قطعا
بر ما روشن میشود این است که کارزار انتخابات ۱۴۰۰ با این اقدام او «کلید» خورده
است.
منبع:
رادیو فردا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر