اینک نه تنها «برادران عرب» شتابان به دنبال ترمیم روابط با «برادر مطرود»
هستند بلکه ترامپ به نشانی آنکه به دنبال حذف بشار اسد از قدرت نیست، در صدد است
نیروهای نظامیاش را در عرض ۲ ماه از سوریه خارج کند و از آن مهمتر به نقل از
عربستان گفته که این کشور هزینه بازسازی سوریه را متقبل خواهد شد.
ترمیم روابط کشورهای عرب
با سوریه به شرط دوری جستن از ایران
کمتر از دو هفته از دیدار غیرمترقبه عمرالبشیر از دمشق (۱۶ دسامبر) میگذرد که برخی دلایل آن سفر نمایان شده: ترمیم رابطه کشورهای
عربی با دمشق.
در عرض چند روز گذشته سه کشور «شورای همکاری خلیج فارس» یعنی بحرین، کویت و
امارات اعلام کرده اند که سفارتهای خود را در دمشق بازگشایی کردهاند. احتمالا
عربستان نیز به زودی به اقدام مشابه مبادرت خواهد کرد. در معنا، این یعنی پایان
انزوای سوریه که عضویتش در اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی –هر دو با اجماع
آرا- تعلیق شد و کشورهای عربی یک به یک با دمشق قطع رابطه کردند.
اینک نه تنها «برادران عرب» شتابان به دنبال ترمیم روابط با «برادر مطرود»
هستند بلکه ترامپ به نشانی آنکه به دنبال حذف بشار اسد از قدرت نیست، در صدد است
نیروهای نظامیاش را در عرض ۲ ماه از سوریه خارج کند و از آن مهمتر به نقل از
عربستان گفته که این کشور هزینه بازسازی سوریه را متقبل خواهد شد. بنا به کمترین ارزیابی، بازسازی سوریه رقمی بالغ بر
چهارصد هزار میلیارد دلار هزینه دارد. این هزینه را چه کشوری می تواند متقبل شود؟
ایران یا عربستان؟
بازسازی سوریه در گرو سرنوشت اسد
در میان دها گره کوری که منجر شد جنگ داخلی سوریه برای هفت سال خونبار و
ویرانگر ادامه داشته باشد، یک گره اصلیترین مشکل بود: سرنوشت بشار اسد.
بشار اسد مانند هر دیکتاتور دیگری هرگز مایل به کنارهگیری از قدرت نبود وی «کرد
آنچه کرد» تا در قدرت باقی بماند. با این ملاحظه، آیا عادیسازی روابطی که کشورهای
عربی با دمشق آغاز کرده اند، به معنی پذیرش بقای اسد در قدرت است؟ اساسا قرار است
سرنوشت اسد به کجا منتهی شود؟ بقا در قدرت یا ترک آن؟
این همان پرسشی است که برای یافتن پاسخ آن، جنگ داخلی سوریه برای هفت سال
خونین ادامه یافت. برای این پرسش سه گزینه تاکنون پیشنهاد شده است:
یکم: بقای بی قید و شرط اسد در قدرت. این گزینه پیشنهاد تهران است و در اصرار
بر آن میدانیم که جمهوری اسلامی تاکنون چه هزینههای مالی، جانی و حیثیتی هنگفتی
را متقبل شده است.
دوم: حدف بی قید و شرط اسد از قدرت.
این گزینه حامیان بسیاری در جهان داشت. از جمله کلیه کشورهای عرب، ترکیه و امریکا
حامی این گزینه بودند. بر کسی پوشیده نیست که این کشورها در پیشبرد این هدف خود چه
هزینههای هنگفتی را برای سرنگونی اسد تاکنون مصروف کرده اند.
سوم: کنارهگیری تدریجی اسد از قدرت. این گزینه منحصرا از سوی روسیه پیشنهاد
شده و چنانچه روشن است راهحلی میانی بین دو گزینه دیگر است.
مسکو از یک سو حذف فوری اسد را مغایر با منافع بلند مدت خود در منطقه و
مدیترانه میداند و از سوی دیگر بقای اسد -به روال گذشته- در قدرت را ناممکن
ارزیابی میکند. در نتیجه راهحل میانهای را پیشنهاد داده که براساس آن، بشار اسد
به تدریج از ساختار قدرت در سوریه کنار گذاشته شود. در ارزیابی مسکو این گزینه از
این ظرفیت برخوردار است که طرفداران دو گزینه دیگر را تا اندازهای خرسند کند. اما،
چگونه؟
قانون اساسی جدید برای سوریه
روسیه از سپتامبر ۲۰۱۵ فاز عملیات موثر نظامی در سوریه
را در حمایت از دولت اسد آغاز کرد و در گام دوم از دسامبر ۲۰۱۶ با اعلام آتش بس بین
طرف های درگیر در سوریه (که با موافقت ایران و ترکیه همراه بود) عملاً فاز سیاسی
را –در غیاب امریکا- کلید زد.
در اوایل ۲۰۱۷ بود که مسکو«پیشنویش قانون اساسی جدید
سوریه» را پیشنهاد داد. بنا به این پیشنویش مدت دوره ریاست جمهوری همچنان ۷ سال
باقی خواهد ماند با این تفاوت که یک نفر فقط برای دو دوره می تواند رییس جمهور
شود. از مفاد چنین پیشنهادی مستفاد می شود که مسکو هم خواستار ابقای اسد در قدرت
در شرایطی کنونی و هم خواستار برکناری او تا پایان این دوره از ریاستش است که از
سال ۲۰۱۴ آغاز و تا سال ۲۰۲۱ پایان می یابد.
از سفر عمرالبشیر به سوریه چنین مستفاد میشود که بشار
اسد با کنارهگیری تدریجی خود از قدرت موافقت کرده است. با این حساب، آینده سوریه
ویران چه میشود؟
شتاب در ترمیم روابط مشروط با سوریه
گفته شد بنا به کمترین ارزیابیها بازسازی سوریه به رقمی بالغ بر چهارصد هزار میلیارد
دلار سرمایه نیاز دارد. پر واضح است که نه روسیه و نه ایران -که هر یک به نوعی تحت تحریم اند- قادر به تامین این مبلغ نیستند. ناگزیر
سوریه میباید نگاه به کشورهای پولدار عرب و در صدر همه عربستان و امارات در کنار
کویت و بحرین داشته باشد تا همه یا بخش بزرگی از این سرمایه بزرگ را تامین کنند.
ظاهرا موافقتهایی در سفر عمرالبشیر به سوریه صورت گرفته بود که اینک شاهد شتاب
ترمیم روابط کشورهای عربی با دمشق هستیم. دلیل گشایش فوری سفارتخانههای امارات و
بحرین و کویت ریشه در همین موضوع دارد. بر همین مبناست که ترامپ از قول عربستان
خاطر نشان ساخته که عربستان همه یا بخش بزرگی از هزینه بازسازی سوریه را متقبل خواهد
شد.
اما، این تمام ماجرا نیست. کشورهای یاد شده عربی یعنی عربستان، بحرین در قطع
رابطه سیاسی با تهران هستند و امارات نیز سطح روابط را به کاردار کاهش داده است.
کویت نیز مدعی کشف هستههای خرابکار مرتبط با تهران است.
روشن است که با چنین رابطه تلخی که میان تهران و این کشورهای عربی برقرار است،
کمک مالی آنان به دمشق مشروط به کاهش نفوذ ایران در سوریه است؛ خواستهای که عینا
مطلوب اسرائیل، امریکا و ترکیه نیز هست. مسکو نیز اصراری بر بسط هژمونی ایران در
سوریه ندارد. از همین روست که انور قرقاش، وزیر مشاور در امور خارجی امارات متحده
عربی، علت بازگشایی سفارت امارات در سوریه را «ایفای نقش کشورهای عرب در سوریه برای
مقابله با نفوذ ایران» اعلام کرده است.
به ابن ترتیب، روشن است که سیاست این کشورها فاصله انداختن بین اتحادی است که
تاکنون تهران و دمشق را به هم پیوند داده است. با این حساب، پرسش مهم این است که
اگر بشار اسد برای بقا در قدرت متکی به ایران بود، آیا برای بازسازی کشورش چشم به
کشورهای عربی دوخته و از ایران فاصله خواهد گرفت؟
به عبار دیگر، اگر تهران در فاز نظامی مباردت به حمایت جانانه از اسد کرد، آیا
در فاز دیپلماتیک سوریه را از دست خواهد داد؟
منبع: ایران اینترنشنال
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر