جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۷ فروردین ۱۰, جمعه

دست دوستی اوباما؛ مشت کره کرده ترامپ

چرا چنین شده که اگر موافق ترامپ باشید یا مخالف او، چه ناظر داخلی باشید یا ناظر خارجی  همگان به یک درک مشترک رسیده اند که این آرایش کاخ سفید تنها برای مقابله با یک چالش  است: جمهوری اسلامی.



دست دوستی اوباما؛ مشت کره کرده ترامپ

ترمیم هایی که دونالد ترامپ درجمع مشاوران و دستیاران خود به وجود آورده به روشنی نشان از "آرایش هدفدار" او برای مقابله با یک "چالش" است. انتصاب پمپئو به جای تیلرسون و انتصاب بولتون به جای مک مستر برای مقابله با کدام یک از ده ها چالشی است که ترامپ برای کشورش می بیند؟ داعش؟ اسد؟ کوبا؟ کره شمالی؟ روسیه؟ کدام؟
چرا چنین شده که اگر موافق ترامپ باشید یا مخالف او، چه ناظر داخلی باشید یا ناظر خارجی  همگان به یک درک مشترک رسیده اند که این آرایش کاخ سفید تنها برای مقابله با یک چالش  است: جمهوری اسلامی.
به عبارت دیگر، از تمام کشورهای جهان این نه ایران بلکه کره شمالی است که امریکا را تهدید به حمله اتمی کرده است. این رهبر جوان کره شمالی بود که خطاب به ترامپ گفت "دکمه سلاح اتمی روی میز من است." با چنین تهدیدی چرا چندان که باید کره شمالی کانون اختلافات ترامپ و اطرافیانش نیست؟
این پرسش را به زبان دیگر نیز می توان چنین مطرح کرد و آن این که به اعتراف نهادهای امریکایی و بین المللی ایران پس از بر جام دیگر "تهدید بالفعل" برای امریکا نیست. تهدید بالفعل کره شمالی است. با این حساب، چرا ترامپ تمرکز سیاست خارجی خود را بر مقابله با تهدید بالقوه تهران نهاده نه بر تهدید بالفعل پیونگ یانگ؟

مشت گره کرده ترامپ
پاسخ را باید در تل آویو و ریاض جست. آیا در تمام تهدیدات متقابلی که میان امریکا و کره شمالی رد و بدل می شود هرگز دیده شده که پیونگ یانگ تهدیدی را متوجه اسرائیل کرده باشد؟ متوجه عربستان چطور؟ آیا در نشست امسال کمیته روابط عمومی آمریکا-اسرائیل (AIPAC) به اندازه دقیقه ای صحبت از خطر کره شمالی برای اسرائیل وجود داشت؟ آیا در میزبانی پر طمراق ریاض از پرزیدینت ترامپ که با حضور بیش از 50 تن از سران کشورهای مسلمان برگزار شد، هیچ کلمه مبنی بر احساس تهدید از ناحیه کره شمالی بر زبان آمد؟
کافی است به این دو لابی نیرومند توجه داشته باشیم تا دانسته شود "پروژه ایران" در کاخ سفید چرا و به چه منظور شکل گرفته است؟ آن گاه می توان به راحتی گمانه زنی کرد که این پروژه و آن آرایش چرا شکل گرفته؟ و به کدام سو در حرکت است؟ بی دلیل نبود که دونالد ترامپ در دیدار اخیرش با محمد بن سلمان به او توصیه کرد که از تمرکز بر سوریه و قطر و حوثی ها بکاهد و تمرکز خود را بر ایران قرار دهد. توصیه او به محمد بن سلمان این است که در شرایط کنونی منطقه، این جمهوری اسلامی است که پشت سر سوریه و قطر و گروه حوثی است.
این همان "مشت گره کرده" ترامپ است که موجب شد مشاوری همچون جان بولتون را به حلقه یاران خود بیافزاید و وزیری همچون تیلرسون را از حلقه یاران خود بیرون کند و به تصریح یادآور شود که " با تیلرسون در موضوعات مختلف از جمله توافق هسته‌ای با ایران اختلاف نظر داشتم."

دست دوستی اوباما
با رفتن جرج بوش و از روز استقرار اوباما در کاخ سفید در 1 بهمن 1387 تا فرارسیدن نوروز 1388 تنها دو ماه لازم بود که موج "تغییر" (شعاری که اوباما برگزیده بود) در کاخ سفید برای تعامل (Engagement) با تهران پدیدار شود. رییس جمهوری سیاهپوست با تبار مسلمانی در کاخ سفید در تصور هیچ یک از رهبران جمهوری اسلامی نمی گنجید که  مزید بر این با فرا رسیدن نوروز 88 این مناسبت را به مردم و رهبران جمهوری اسلامی ایران شادباش گفت. تبریک به مردم ایران ابتکار جدیدی نبود اما، تبریک مستقیم تلویزیونی (نه کتبی) به رهبران نظامی با عنوان کامل "جمهوری اسلامی ایران" قطعا اقدامی نو بود.  او در این پیام نوروزی هیچ فاصله ای بین رهبر و مردم ترسیم نکرد. او در این پیام تصریح کرد که "می خواهم به طور مستقیم با مردم و رهبران [بخوانید رهبر] جمهوری اسلامی صحبت کنم." او خاطر نشان ساخت که "در بطن این جشن آشتی برای ملت ها نهفته است." او افزود: "مایلم به روشنی با رهبران ایران [بخوانید رهبر ایران] سخن بگویم. ما اختلافات جدی داریم ولی دولت من متعهد به دیپلماسی برای پیوندی سازنده میان امریکا و ایران و جامعه جهانی است. می دانم این هدف به آسانی به دست نمی آید زیرا کسانی هستند که بر اختلافاتمان تاکید می کنند." 
او در ادامه نوآوری خود گفت "دست دوستی" به سوی ایران دراز می کند و برای اولین بار دیپلمات های جمهوری اسلامی ایران (از جمله نویسنده) را به روز ملی امریکا دعوت نمود. اما، این نوآوری در روز اول فروردین 88 پاسخ خود را از رهبر جمهوری اسلامی در مشهد گرفت. او دست دوستی اوباما را "دست چُدنی با دستکش مخملی" توصیف کرد که به آن امیدی نیست.
فرصت سوزی های رهبر جمهوری اسلامی بدانجا انجامید که با افزایش فشارهای داخلی بر اوباما، او دعوت از دیپلمات های ایران را پس گرفت. دست دوستی را پس کشید و متعاقبا سخت ترین "تحریم های فلج کننده در تاریخ دیپلماسی جهان" را بر ایران وضع کرد تا همان رهبر در سال 92 مجبور شود در سخنرانی در جمع "افسران ارشد سپاه پاسداران"، تن به  نرمش قهرمانانه [بخوانید منفعلانه] دهد. گویی او فراموش کرده بود که "امریکا هیچ غلطی نمی توان بکند".
ولی واقعیت آن بود که روحانی بر زبان آورد او گفت که:"تحریم ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیایید، تا مسئله محیط زیست حل بشود، تا اشتغال جوان ها حل بشود، تا [مشکل] صنعت جامعه حل بشود، تا [مشکل] آب خوردن مردم حل بشود، تا منابع آبی زیاد بشود، تا بانک ها ما احیا بشود و.."

ایران و کره شمالی؛ حلقه ضعیف و حلقه قوی
به رغم اینکه کره شمالی تهدید بالفعل برای امریکاست چرا  رییس جمهور امریکا توجه خود را بر جمهوری اسلامی متمرکز کرده است؟ پاسخ ساده است هنگامی که به یاد می آوریم جرج بوش از میان طالبان و صدام حسین جنگ خود را با حمله به حلقه ضعیف (طالبان) آغاز کرد. همچنین جرج بوش در انتخاب میان حمله به عراق چندپاره یا ایران ، حمله به حلقه ضعیف تر یعنی صدام را برگزید.
نرمش "اسلام ناب محمدی" در برابر "شیطان بزرگ"  برای جهیدن از "تله تحریم" بیش از هر چیز ناتوانی "اقتصاد مقاومتی" را بر ملا نموده است. اگر امکان ساخت اقتصاد مقاومتی وجود داشت باید طی دهه های پیشین بنا می شد نه اینکه پس از نا امیدی رهبر از ثمربخش بودن برجام، تازه او مصطلح اقتصاد مقاومتی را ضرب کند چه رسد به اینکه آن را بتوان عملیاتی کرد.
در این میان، به قدرت رسیدن ترامپ و تشکیل مثلث رویایی امریکا-عربستان-اسرائیل شرایط ایده آلی را فراهم آورده که مشت گره کرده ترامپ جایگزین دست دوستی اوباما شود. اگر چه رهبر جمهوری اسلامی ناتوان تر از آن بود که بتواند این تغییر پارادایم (Paradigm Shift) را در افق ببیند، اما، تحولات جاری کاخ سفید را بسیار پیشتر صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، به خوبی پیش بینی کرده بود. او ماه ها پیش از آرایش امروز کاخ سفید پیش بینی کرده بود که:  "آنقدرها طول نخواهد کشید که خیلی‌ها از ایران چراغ به دست خواهند گرفت و به دنبال روزهایی که آقای اوباما در راس کاخ سفید بود، بگردند."
https://iranwire.com/fa/features/25537

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر