جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۱ مرداد ۷, شنبه

سپاه و نگاه امنیتی به مسئله حجاب


21 تیرماه ، در ایران روز ملی حجاب و عفاف نام گذاری شده است. به این مناسبت هر ساله هزینه و تلاش تبلغیاتی گسترده برای مقابله با پدیده به اصلاح "بدحجابی!" مصروف می شود. در سال های اخیر برخورد پلیسی و افزون بر آن پیگرد قضایی بابزهکاران! به روند  تشدید حجاب اجباری در جمهوری اسلامی افزوده شده است.
در حالی که به اتفاق کلیه فرق اسلامی، اجبار کردن زنان به داشتن حجاب واجب نیست حجاب اجباری تنها در برخی از کشورهای اسلامی واپسگرا آن هم با اعمال خشونت بر زنان تحمیل می شود. شاید دو کشور پیشتاز در سخت گیری برای تحمیل حجاب اجباری، جمهوری اسلامی و عربستان سعودی باشند و بس.
در این میان باید تحمیل حجاب را در رژیم جمهوری اسلامی از عربستان نیز بدتر دانست چرا که بنا به آمار رسمی دولت عربستان در سرتاسر این کشور، هیچ دینی جز دیانت اسلام وجود ندارد. به عبارت دیگر سرتاسر جمعیت این کشور بنا به آمار، مسلمان تلقی می شوند. از این رو، حجاب اجباری در این کشور صرفاً بر زنان مسلمان تحمیل می شود. اما در ایران که دست کم بنا به اعتراف رسمی، پیروانی از ادیان زرتشتی، یهودیت و مسیحیت زندگی می کنند تحمیل حجاب اجباری، نه فقط در حق زنان مسلمان (که چه بسا مایل به حجاب گذاشتن نباشند) اجرا می شود بلکه بر کلیه زنان از دیگر ادیان نامبرده نیز تحمیل می شود.از سوی دیگر خشونت 33 ساله در اجبار کردن زنان ایرانی برای به سرگذاشتن حجاب خود تاریخ غم انگیزی دارد که تفصیل دیگری را می طلبد.
در 33 سال گذشته طرح های موهوم بسیاری برای گسترش "فرهنگ حجاب!" در کشور به اجرا گذاشته شده است که بنا به اعلام منابع رسمی دولتی همگی آنان با شکست مواجه گردیده است. اما آنچه در این میان تازه به نظر می رسد، شواهدی است از ورود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عرصه حجاب اجباری که در نوع خود تأمل برانگیزاست.
یدالله جوانی، مشاور عالی نماينده ولی فقيه در سپاه پاسداران، اخیراً طی مصاحبه ای با باشگاه خبرنگاران به مناسبت روز ملی حجاب و عفاف با "نگران کننده" خواندن وضعیت حجاب و عفاف، وضعیت موجود را با نگاه امنیتی مورد ارزیابی قرار داده و با انتساب آن به "تلاش دشمنان" یادآور شد که "لازم است كه نيروی انتظامی تلاش بيشتری را برای مقابله با نقشه های طراحی شده در اين زمينه انجام دهد". -23 تیر 91-
وی در این مصاحبه مقوله حجاب را در بستری "دفاعی- امنیتی" مورد تحلیل و ارزیابی قرار داده و در عین حال اعتراف کرده است که "يکي از دلايل «عدم توفيق در كنترل ناهنجاری های جامعه» عدم تفاهم و عدم اجماع نظر بين بخش های مختلف است و اين در حالی است كه دشمنان ما در تهاجم فرهنگی اجماع نظر دارند". - همان منبع-
به گفته وی، حدود 30 دستگاه اجرايي (از وزارت ارشاد اسلامی گرفته تا آموزش و پرورش و صدا و سیما و..) در اين زمينه مسئوليت دارند که بسياری از دستگاه‌ها به اين موضوع بی توجه شده و نه اقدامات سلبی انجام می دهند و نه اقدامات ايجابی. این مقام سپاه پاسداران همه دستگاه‌های ذیربط را به کم‌کاری در امر گسترش حجاب و عفاف متهم کرد.
در مثالی دیگر از ورود سپاه به مسئله حجاب، امسال و به مناسبت روز ملی حجاب "بسيج جامعه زنان سپاه قدس گيلان" طی بیانیه ای پس از برشمردن اهداف دشمنان در برهم زدن عفاف جامعه به ترسیم دستورالعمل هایی برای مراجع دولتی مبادرت ورزیده که از جمله عبارتند از:
-          برخورد قانونی قوه قضائیه با مظاهر بدججابی در سطح جامعه (معابر – پارکها- سواحل – تفریح گاهها)
-          اقدام انقلابی مدیران تربیتی و آموزشی جامعه اسلامی در خصوص تبیین احکام و شئونات اسلامی برای دانش آموزان و دانشجویان
-          استفاده صدا و سیمای  جمهوری اسلامی از بازیگران عفیفه!
-          جایگزین مناسب به جای استفاده از ماهواره، اینترنت، بلوتوث! در اوقات فراغت جوانان
در اقدام مشابه سپاه گیلان، محمد امير خانی، فرمانده سپاه ناحیه زنجان، نیز به مناسبت روز حجاب در «همايش حجاب و عفاف»، با اشاره به برنامه های «بسيج خواهران سپاه ناحيه زنجان»، گفت که این برنامه به منظور تبيين جايگاه حجاب و عفاف در جامعه برگزار شده است. وی از برگزاری نشست های مختلف در زمينه حجاب و عفاف از سوي بسيج خواهران سپاه ناحيه زنجان نام برد و اظهار داشت که اين نشست ها در سطح مدارس و مساجد استان زنجان انجام می گیرد.
نتیجه:
1- بنا به شرحی که گفته شد به نظر می رسد که برای نخستین بار سپاه پاسداران راساً خود در مسئله حجاب اجباری در کشور ورود کرده و در گام نخست دستورالعمل هایی را برای مقامات اجرایی صادر نموده است. دور از انتظار نخواهد بود در گام های بعدی سپاه پاسداران به عنوان مقام اجرایی چنین طرح هایی در مساله "سامان دادن به فرهنک حجاب و عفاف" در مسئله ورود کند خصوصاً آنکه اگر آنگونه که سردار جوانی پنداشته مسئله حجاب در اثر "تلاش دشمنان"، "نگران کننده" و در حوزه اقدامات " دفاعی- امنیتی" قلمداد گردد، بی درنگ ورود در چنین حوزه ای در محدوده اختتیارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (بنا به تعریف موسع از وظایف سپاه) قرار می گیرد.
2- در آستانه سومین سالگرد شهیدان جنبش سبز، اخبار عدیده ای به گوش رسیده که مقامات امنیتی کشور حتی از برگزاری مراسم یادبود این شهیدان در منازل شخص شان نیز ممانعت به عمل آورده اند. تردیدی نیست که حاکمیت جمهوری اسلامی با علم و اطلاع از شکننده بودن شرایط امنیتی کشور، مترصد ست که هر جرقه ای را حتی به مناسبت برگزاری مراسم یادبود چند جوان جانباخته خفه کند.
در چنین شرایطی طرح دخالت و ورود سپاه پاسداران در مسئله "فرهنگ حجاب و عفاف" نه برخاسته از اهتمام آنان به فرهنگ سالم سازی فضای فرهنگی کشور است که اگر چنین بود شایست تر بود که برخورد شدیدی با پدیده شوم اعتیاد یا مفساد کلان اقتصادی به عمل می آوردند بلکه ورود در مسئله حجاب در واقع ناشی از طرح تشدید خفقان و سرکوب فعالان سیاسی است که حضور مقامات نظامی – انتظامی به بهانه حجاب و عفاف در سطح شهرها، می تواند بهانه خوبی برای رصد کردن فعالان سیاسی باشد نه سالم سازی فرهنگ کشور چرا که کار فرهنگی به عنوان مقوله ای  نرم افزاری با اقدامات خشن از نوع سخت افزاری اساساً ناسازگار است.
حسین علیزاده / 15 جولای 2012 

۱۳۹۱ تیر ۳۰, جمعه

وتوی قطعنامه علیه سوریه: همسویی منافع پکن، مسکو، تهران و دمشق

http://www.radiofarda.com/content/f3_syria_crisis_veto_in_un/24651314.html


پیشگفتار:
روسیه و چین برای دومین بار در روز 29 تیر قطعنامه پیشنهادی علیه سوریه را در شورای امنیت وتو کردند. این در حالی است که مسکو و پکن به دفعات، جنایات بشار اسد علیه مردمش را محکوم کرده اند. بنابر این اگر روسیه و چین حکومت اسد را جنایتکار می دانند چرا از توسل جامعه جهانی برای اقدامی موثر علیه سوریه ممانعت به عمل آورده اند؟

روسیه در سودای نظام دو قطبی
از زمان به قدرت رسیدن ولادمیرپوتین در شب سال 2000 و آغاز هزاره سوم، دوازده سال می گذرد. پوتین کشوری را از سلف خود یلتسین دریافت کرده بود که در اوج بحران های داخلی دست و پا می زد. اینک پس از 12 سال حضور پوتین در رأس قدرت حاکمه در مسکو، چهره روسیه به کلی دگرگون شده است. اقتصاد این کشور رونق گرفته، قدرت نظامی روسیه قویا باسازی شده، مخالفان داخلی پوتین عملا از رقابت با او باز مانده و مرد قدرتمند روسیه همچنان درمسیر «روسیه نوین» سوداهای بزرگ در سر می پروراند.
روسیه نوین با چنین وصفی، در صدد احیای «نظام دو قطبی» است که هیچ معضل منطقه ای یا جهانی جز با در نظر گرفتن نقش و نظر مسکو برای امریکا ممکن نباشد. تنها تفاوت در این است که در نظام دو قطبی، اتحاد جماهیر شوروی(به مرکزیت مسکو) در برابر امریکا قرار داشت و اینک روسیه نوین (به مرکزیت مسکو) در برابر امریکا عرض اندام می کند. برخی از تحلیلگران از بازسازی نظام دو قطبی فراتر رفته و ظهور پوتین را آغاز «جنگ سرد نوین» ارزیابی کرده اند (به عنوان مثال ادوارد لوکاس در کتاب خود «جنگ سرد نوین: پوتین تهدیدی برای غرب» همین ایده را اعتقاد دارد).
چنین سودای با رای منفی روسیه به قطعنامه پیشنهادی علیه دمشق همخوانی دارد چرا که  در ارزیابی مسکو، واشنگتن به خوبی توانسته است با درک درست از عمق مردمی بهار عربی، از رادیکال شدن این انقلاب ها  علیه امریکا جلوگیری کند. بی راهه نخواهد بود اگر بگوییم امریکا این تجربه گزاف را از رادیکال شدن انقلاب اسلامی علیه خود پس از دعوت از محمدرضا شاه به خاک خود آموخت که در نتیجه آن سفارتش در تهران مورد هجوم انقلابیون قرار گرفت. ویلیام سلیوان آخرین سفیر امریکا در تهران در خاطرات خود به تصریح به این موضوع اشاره دارد که با شدت گرفتن انقلاب ایران، طرحی را به واشنکتن پیشنهاد نموده بود مبنی بر کنار گذاشتن شاه و روی کار آوردن میانه روها که با مخالفت واشنگتن روبه رو شد. او در این رابطه می گوید: «اگر به پیشنهاد من توجه می شد و امکان انتقال آرام و بدون خونریزی قدرت فراهم می گردید به منافع آمریکا در ایران لطمه زیادی وارد نمی آمد... ما باید برای حفظ منافع خود با انقلاب همراه می شدیم و خود را با شرایط تازه تطبیق می دادیم».- خاطرات ويليام سوليوان آخرين سفير آمريكا در ايران-

چین در سودای بازارهای نوین
دیگر حکومت کمونیستی بزرگ جهان، چین، دیر زمانی است که مسیر اقتصاد آزاد را پی گرفته و به یکی از شکوفاترین اقتصادهای جهان تبدیل شده که ارقام حیرت انگیزی از رشد و تولید و حضور در اقتصاد جهانی را به خود اختصاص داده و به رقیبی چالش برانگیز برای امریکا در آمده است. چین نوین نیز دوران انزوا را پشت سر گذاشته است. کمتر جایی را در جهان می توان یافت که شرکت های تولیدی یا خدماتی چینی در آن حضور نداشته باشند.
پکن با ارزیابی درست از دست برتر امریکا در بهره جستن از بهار عربی، علاقه مند به از دست ندادن بازارهای خاورمیانه ای خود است. از آنجایی که سقوط بشاراسد می تواند سقوط جمهوری اسلامی را  در پی داشته باشد، مسکو و پکن درک مشترکی از پیامدهای زیانبار سقوط بشار دارند.

بهار عربی همسو با امریکا، ناهمسو با جمهوری اسلامی  
سیر خیزش های عربی، آشفتکی بی بدیلی را منطقه خاورمیانه و شمال افریقا دامن زده است که در نتیجه آن کشورهای چون تونس، مصر، لیبی و یمن دچار انقلاب شده و در نتیجه رهبران جدیدی به قدرت رسیده اند که هیچ یک از آنان "سودای انقلابی گری" و مبارزه با "امپریالیسم" را در سر نمی پروراند. اساساً آنچه در این کشورهای صورت گرفت هیچ یک با سمت و سوی مخالفت با امریکا و "نظام تک قطبی" نبوده اند.
جالب است که به رغم این ویژگی برجسته که انقلابات یاد شده هیچ یک در تضاد و تعارض با قدرت امریکا نیستند، جمهوری اسلامی متوهمانه بهار عربی را در راستای انقلاب اسلامی 1357  دانسته که ویژگی برجسته آن  به گفته رهبرانش حتی پس از سه دهه، تعارض با "استکبار جهانی" و "نظام سلطه" است. در تعارض جمهوری اسلامی با قدرت امریکا همین بس که پس از سه دهه نه تنها روابط دو کشور به حالت عادی بازنگشته که برعکس بر شدت تخاصمات آنان تا بدانجا افزوده شده که اینک انتظار جنگی تمام عیار، نقل زبان هاست. با این توصیف اینکه چگونه علی خامنه ای بهار عربی در راستای انقلاب ضد امریکایی 1357 می داند، فاقد هرگونه دلیل و شاهدی است. امریکا در صف مقدم جانبداری از تک تک قیام های مردمی برآمده تا آنجا که حاضر به دست شستن از شریکی مطمئن همچون حسنی مبارک شد. نتیجه این خردگرایی اینکه هیلاری کلینتون در صف مقدم کسانی قرار گرفت تا در اولین روزهای ریاست محمد مرسی به دیدار او برود و به گرمی مورد استقبال قرار گیرد. این در حالی است که از فردای انقلاب اسلامی تا کنون حتی یک مقام امریکایی از جمهوری اسلامی دیدار نداشت که هیچ، سفارت امریکا در تهران مورد اشغال "دانشجویان پیرو خط امام"  قرار گرفت.

جمهوری اسلامی: نگاه به شرق
با افزایش تحریم ها بر جمهوری اسلامی از سوی امریکا  و اتحادیه اروپا، تهران رسماً سیاست «نگاه به شرق» را برای تامین نیازهای خود برگزیده است. معنای دیگر چنین رویکردی آن است که جمهوری اسلامی ناگزیر تمام تخم مرغ های خود را در سبد چین و روسیه قرار داده است. این رویکرد که با هدف بقا و دوام رژیم تنها گزینه جمهوری اسلامی بود، در عمل تمامی سرمایه های ملی ایران را در گرو حمایت مسکو و پکن قرار داده است. امکان بقای جمهوری اسلامی، تضمین حضور این کشورها را  در سراپرده اقتصاد ایران به همراه خواهد داشت و سقوط آن نیز خسارت سنگینی برای مسکو و پکن به شمار می رود.

دومینوی سقوط
به نظر می رسد پس از تجربه سقوط معمر قذافی با مداخله شورای امنیت و رأی مثبت روسیه و چین، اینک این دو کشور نگران از تکرار همان سناریو برای بشار اسد هستند خصوصا اینکه قطعنامه پیشنهادی انگلیس به شورای امنیت تحت «فصل هفتم» منشور ملل متحد (امکان توسل به زور در صورت تهدید علیه صلح) به رأی گذاشته شده بود و نه «فصل ششم (حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات).
در این سناریو، سقوط بشار اسد صرفاً سقوط او (مثل قذافی) تلقی نمی گردد چرا که به دلیل منافع در هم تنیده حزب بعث سوریه و  جمهوری اسلامی (کشوری با نگاه به شرق)، حذف بشار اسد تیری است با دو نشانه.

نتیجه:
اقدام اخیر روسیه و چین در وتوی قطعنامه علیه سوریه، در واقع نوعی همسویی میان منافع پکن و مسکو از یک سو و تهران و دمشق از سوی دیگر ارزیابی می گردد. وتوی اخیر در حالی انجام شد که مسکو و پکن هنوز امیدهایی به کنترل قدرت توسط بشار اسد دارند در حالی که ترور موفق وزیر دفاع سوریه و چند مقام ارشد این حکومت ( از جمله شوهر خواهر بشار) در قلب دمشق نشان های بر خلاف این امید است.
از سوی دیگر مسکو و پکن بر این حقیقت واقفند که سقوط بشار اسد تنها متحد استراتژیک جمهوری اسلامی، بی تردید می تواند تبعات زیانباری را برای رژیم اسلامی به همراه داشته باشد؛ رژیمی که خود پس از انتخابات 88 به این سو و زیر فشار تحریم ها نشان داده که از ضریب شکنندگی بالایی برخوردار است. بی جهت نیست که ایرانیان در پهنه اینرنت (فیس بوک ، تویتر و..) با هم قرار گذاشته اند روز سقوط بشار اسد را در سرتا سر ایران با آمدن به خیابان ها به جشن و پایکوبی بپردازند.  
حسین علیزاده - 20 ژوئیه 2012

ملاحظاتی بر جدایی سفیر سوریه و اظهارات او علیه جمهوری اسلامی

http://www.radiofarda.com/content/f3_syria_ambassador_defection/24646665.html


 پیشگفتار

در نخستین ریزش در کادر دیپلماتیک سوریه، «نواف فارس» سفیر سوریه در بغداد با استعفا از مقام خود در چهارشنبه گذشته (11 جولای) صف خود را از بشار اسد و حزب بعث جدا کرده و به اپوزسیون پیوست. وی در مصاحبه ای با شبکه الجزیره پیش بینی کرد که جدایی او، تاثیر بسزایی علیه دولت سوریه به جا خواهد گذاشت. وی در این مصاحبه بشار اسد را «رییس جمهور پیشین و جنایتکار کنونی» توصیف کرد که «چندی مردم را با وعده اصلاحات فریب داد».
بدین تریتیب این اقدام نواف فارس یک بمب خبری به شمار می رود که به گفته هوشیار زیباری وزیر خارجه عراق، به دلیل طرفداری عمیق او از نظام سوریه یک «غافلگیری غیر مترقبه» برای همگان بود. دلایل این غافلگیری از زوایایی چند قابل ملاحظه است:
1-      معمولا سفرای کشورهای مجاور و همسایه با حساسیت و نظارت شخص رییس دولت بر گزیده می شود. این از آن روست که روابط دو کشور همسایه معمولا به دلیل مسائلی از قبیل همکاری های امنیتی و تجاری از اهمیت بیشتری نسبت به کشور غیر همسایه برخوردار است اگر چه لزوماً چنین نیست.
2-      نواف فارس صرف نظر از مقام اداری او به عنوان سفیر سوریه در عراق، یکی از اعضای ارشد حزب بعث سوریه به شمار می رفت. به عبارت دیگر انتصاب سفیر سوریه در عراق، همواره از میان معتمدترین فرد نزد دولت سوریه  صورت می گرفت. از این رو برای احراز اعتماد به چنین سفیری، عموما دولت سوریه سفیر معتمد خود را از میان سرسپردگان به حزب بعث که مدارج گزینش و ارتقا درون حزبی را به دشواری و طی سال ها متمادی طی کرده، برگزیده تا مو به مو مجری فرامین رییس جمهور سوریه و حزب بعث این کشور باشد. نواف فارس در پیام ویدئویی خود، هم از مقام سفارت و هم از عضویت در حزب بعث استعفا داده است.
3-      جالب است بدانیم نواف فارس پس از سه دهه قطع رابطه  سیاسی بغداد- دمشق(2006- 1980)، نخستین سفیر سوریه بود که پس از تجدید رابطه دو کشور در سال 2006، با انتخاب شخص بشار اسد به عنوان سفیر تام الاختیار سوریه در سپتامبر 2008  عازم بغداد شد.
4-      از دیگر ویژگی های نواف فارس که نشان از پیشینه درخشان او نزد حزب بعث سوریه داشت این که وی پیش از دوران سفارت خود، استاندار لاذقیه و القنیطره دو استان مهم سوریه بود. به عبارت دیگر وی از وزارت کشور سوریه به وزارت خارجه فراخوانده شده بود تا به عنوان سفیر سوریه در یکی از مهم ترین سفارت خانه های این کشور مجری فرامین و منویات بشار اسد باشد تا بتواند پس از سه دهه قطع رابطه به ترمیم مناسبات و روابط سوریه با عراق جدید همت گمارد.
5-      با وجود این، نواف فارس پس از جدایی اعلام  داشته که دیر زمانی در ارتباط با ارتش آزاد سوریه و اپوزسیون این کشور بوده و خروج او از عراق با کمک انقلابیون سوری میسر شده است. چنین اظهاراتی نشان از ارتباط گیری موثر اپوزسیون سوریه با مقامات ارشد سوریه دارد.

پیامدهای جدایی نواف فارس
با عنایت به پیشینه نواف فارس در مدارج حزبی و نزدیکی او به شخص بشار اسد که وی را به عنوان سفیر در عراق برگزیده بود، بی تردید باید استعفای او را ضربه مهلکی برای نظام سوریه به شمار آورد که می تواند روحیه کادر دیپلماتیک سوریه در سراسر جهان تخریب کند همچنانکه استعفای معاون سفیر لیبی در نزد سازمان ملل متحد، ضربه سهمگینی برای معمر قذافی بود که متعاقب آن منجر به استعفای 9 تن از دیپلمات های لیبی و نشانی از فروپاشی نظام لیبی ارزیابی شد.
دیگر ویژگی نواف فارس این است که ریشه های خانوادگی او از عشایر «عکیدات» است که از گستردگی و پراکندگی زیادی در سوریه و عراق برخوردار است. جدایی او می تواند عشایر عکیدات در عراق و سوریه را هم به هم پیوند داده و فشار ها را بر بشار اسد افزایش دهد.
از سوی دیگر عزیمت نواف فارس به قطر ( کشوری که در کنار عربستان رسما اعلام داشته از اعطای هرگونه کمکی به مخالفان بشار دریغ نخواهد کرد) وزن قطر را سنگین تر و اراده اش را در فشار بر بشار اسد تقویت خواهد کرد. بدیهی است زین پس قطر با بهره جستن از توان مالی و تبلیغاتی خود (شبکه تلویزیونی الجزیره) بر جنگ روانی خود علیه رژیم سوریه خواهد افزود کما این که اخباری زیادی از کمک تسلیحاتی این کشور و عربستان به اپوزسیون نیز منتشر شده است.
سیر ریزش در نظام سوریه تا آنجا از شیب تند برخوردار است که استعفای نواف فارس به عنوان یک دیپلمات برجسته سوری اندکی پس از آن صورت می گیرد که ژنرال «مناف طلاس» دوست نزدیک بشار و فرمانده گارد ریاست جمهوری سوریه نیز با استعفا از مقام خود، مسیر خود را از دولت سوریه جدا کرد. مناف طلاس فرزند مصطفی طلاس وزیر دفاع پیشین سوریه است که در کنار حافظ اسد، نقش بسزایی در تحکیم پایه های حزب بعث و شخص حافظ اسد ایفا کرد. جدایی مناف طلاس دلالتی جز بر این ندارد که او حکومت سوریه را به دلیل فقدان مشروعیت در حال ذوب شدن می بیند.

اظهارات نواف فارس درباره جمهوری اسلامی
در حالی که هیچ مصاحبه ای از ژنرال مناف طلاس تاکنون منتشر نشده، نواف فارس اظهارات مهمی را علیه جمهوری اسلامی به زبان آورده که در نوع خود از اهمیت زیادی برخوردار است. وی در حالی که تصریح دارد«حق گرفتنی است حتی اگر یک میلیون شهید در این راه داده شود» از حمایت شدن سوریه توسط  جمهوری اسلامی به عنوان «نظامی مبتنی بر مظلومیت امام حسین و دفاع از مظلوم» اظهار تعجب کرد و از رهبران جمهوری اسلامی پرسید که «کجائید با این همه ظلم و ستمی که بر مردم سوریه  می رود؟».
دیپلمات پیشین سوریه با اظهار تعجب از پیشنهاد کوفی عنان برای شرکت دادن جمهوری اسلامی در حل بحران سوریه گفت « تهران خود بخشی از مشکل سوریه است. با این لحاظ چگونه می تواند بخشی از حل بحران این کشور باشد؟». وی افزود که «جمهوری اسلامی خود یکی از عوامل بقای بشار اسد در حکومتی است که کشتار های وحشتناکی را در حق مردم این کشور روا می دارد».

نتیجه:
چنین اظهارات صریحی از سوی سفیر پیشین سوریه به ویژه زیر سوال بردن ایده لوژی جمهوری اسلامی که بر اساس مذهب شیعه برپا شده است، نه تنها سوریه را آماج  انتقادات خود قرار می دهد که جمهوری اسلامی را به عنوان تنها حامی بشار اسد نیز مورد شدیدترین انتقادات قرار می دهد. بدین تریتب با توجه به در هم تنیده بودن منافع رژیم جمهوری اسلامی و رژیم بعث سوریه، دور از واقعیت نخواهد بود که زیان های ناشی از ریزش های درون رژیم سوریه را، زیان هایی برای جمهوری اسلامی نیز می توان قلمداد کرد. 
حسین علیزاده / 17 ژولای 2012     

طلوع مصر اسلامی، غروب جمهوری اسلامی




پیشگفتار:
جمهور اسلامی ادعا دارد خیزش های عربی ادامه انقلاب اسلامی است. این مقاله در صدد است دو مدعا را به شرح زیر اثبات کند:

مدعای اول: انقلاب مصر ادامه انقلاب اسلامی نیست
با ادای سوگند ، اینک محمد مرسی نامزد اخوان المسلمین رسماً به عنوان رییس جمهور مصر قدرت سیاسی را در دست گرفته است تا به عنوان نخستین رییس جمهور اسلامگرای مصر، این کشور را در مسیری رهبری کند که لزوماً خوشآیند جمهوری اسلامی نیست. وی در روز جمعه 10 تیر91 در دانشگاه قاهره بر توقف خون ریزی ها در سوریه تاکید کرد و پیش از آن نیز از قبول پیام تبریک بشار اسد (متحد جمهوری اسلامی) امتناع کرده و گفته بود که «ما حکومت فعلی سوریه را قانونی و نماینده مردم نمی دانیم بلکه "ارتش آزاد سوریه" نماینده قانونی مردم سوریه هستند».- تابناک 7 تیر 91 به نقل از شیعه انلاین-
نخستین سفر مرسی به عربستان سعودی  خشم جمهوری اسلامی را همراه داشته است و خط تخریب محمد مرسی در برنامه های تحلیلی صدا و سیما مشهود بود.این در حالی است  که می دانیم جمهوری اسلامی سعی بلیغ به خرج داده تا خیزش های جهان عرب را ( به استثنای سوریه ! ) بر خلاف مصطلح رایج آن یعنی بهار عربی،  «بیداری اسلامی و ادامه انقلاب اسلامی 1357» بنامد. جای شگفت است درحالی که تا پیش از این دفتر رهبری با رویکردی شیعه گرایانه «مجمع جهانی اهل بیت» را بنیاد نهاده بود، از اواسط سال 90  و در راستای جا انداختن مفهومی به نام بیداری اسلامی، علی اکبر ولایتی  مشاور امور بین الملل علی خامنه ای را به عنوان « نماینده ویژه و دبیرکل مجمع جهانی بیداری اسلامی» منصوب کرده است. این مجمع در راستای تئوریزه کردن منویات رهبری از شهریور 1390 به این سو چندین همایش پر خرج با عنوان بیداری اسلامی و با دعوت از صدها تن ازشخصیت هایی از کشورهای انقلاب کرده، برگزار نموده که در نهایت با دیدار شرکت کنندگان همایش «بیداری اسلامی» با «ولی امر مسلمین جهان» خاتمه یافته اند.
بی دلیل نیست که در سایت علی خامنه‌ای نیز صفحه ویژه‌ای با عنوان «همایش نظریه بیداری اسلامی» راه‌اندازی شده که نظرات رهبری مبنی بر بیداری اسلامی در جهان عرب (به استثنای سوریه !) توسط  تئوریسین های حکومتی از جمله مهدوی کنی، علی تسخیری، حداد عادل و رحیم پور ازغندی  به تفصیل موشکافی شده است. این در حالی است که در سرتاسر این صفحه حتی یک مقاله از نویسنده ای غیر ایرانی آن هم از میان صدها میهمان عرب دعوت شده به تهران یافت نمی شود که در راستای منویات رهبری داد سخن سر داده باشد.
برعکس، مواردی چند اعتراض میهمانان در این دیدارها صورت گرفته که همگی توسط  رسانه ها داخلی سانسور شده اند. شرح یکی از این دیدارها مقاله ای است از خانم «نشوی الحوفی» خبرنگار روزنامه «المصری الیوم» که پس از مراجعت از ایران در تاریخ  4 ژوئن 2011 منتشر کرد. این مقاله با این عنوان که "ایرانی ها انقلاب مصر را فرزند انقلاب خود می دانند" خواندنی است.
خانم نشوی الحوفی می نویسد در یکی از این دیدارها هنگامی که چند باره ادعای تاثیرپذیری انقلاب مصر از انقلاب اسلامی در حضور احمدی نژاد در کاخ ریاست جمهوری تکرار شد «دیگر نتوانستم خودداری کنم. غضبناک دستگاه گوشی ترجمه را از گوش خود درآوردم. از سر خشم داشتم از شنیدن چنین سخنان نا مقبول منفجر می شدم ... با اصرار میکرفون را گرفتم و خطاب به احمدی نژاد با جدیت تمام گفتم: از روزی که وارد تهران شدیم دائما می شنویم که انقلاب مصر تاثیرپذیرفته از انقلاب سی سال پیش انقلاب ایران در سال ۷۹ است و همچنین سخنان تندی درباره حسنی مبارک می شنویم که او ظالم و مزدور بوده است. آقای رییس جمهور (احمدی نژاد) اجازه دهید دو نکته را برایتان روشن کنم نخست اینکه قضیه مبارک چه از او بدی دیده باشیم یا خوبی، یک قضیه داخلی و مربوط به ما مصری ها می شود. از این رو نمی پذیریم کسی به او سخن تند بگوید. دوم اینکه مطلقا هیچ ارتباطی بین انقلاب ۲۵ ژانویه در مصر با انقلاب اسلامی که در دهه ۷۰ میلادی رخ داد وجود ندارد».
خانم نشوی الحوفی در ادامه می نویسد: در حالی این سخنان در حضور احمدی نژاد گفته شد که هیات مصری با دست زدن به تایید سخنان من می پرداختند و حال آنکه احمدی نژاد از شنیدن این سخنان اخم کرده و نشانه های ناخرسندی در چهره ضرغامی (رییس صدا و سیما) که در کنار او نشسته بود نمایان شده بود. او می افزاید: من نیز ناخواسته زیر گریه زدم و خواستم جلسه را ترک کنم چرا که مطمئن بودم تاکید بر تاثیرپذیری انقلاب مصر از انقلاب ایران تصادفی نبود.(پایان ترجمه)

مدعای دوم: گفتمان بدیل جمهوری اسلامی زاده شده اگر مصر به نظامی اسلامی تبدیل شود
بی تردید انقلاب اسلامی ایران گفتمان جدیدی را با نام «اسلام سیاسی» در خاورمیانه رقم زد که از قضا مخاطبان خاص خود را یافت. شگفت است که دیرزمانی است سخنان احمدی نژاد مبتنی بر اسلام سیاسی در ایران رنگ باخته ولی همین سخن ها مخاطبان خود را در برخی دیگر کشورها دارد تا آنجا که مادری رنجیده در لبنان نام نوزاد خود را «احمدی نژاد غلیوش» می نهد چرا که این سخنان آرمانی و حماسی را تسکین آلام روح زخم دیده خود می یابد.
با نگاهی به سخنان آتشین و حماسی محمد مرسی که ضمن قرائت آیاتی از قران  برحمایت دولتش از آرمان فلسطین و توقف خون ریزی در سوریه و آزادی و عدالت برای ملت ها تاکید می کند، تردید باقی نمی ماند که گفتمان  بدیل و رقیب جمهوری اسلامی در مصر زایش یافته است.
جمهوری اسلامی که اینک دستش در جنایات بشار اسد به خون آغشته است، دیر زمانی پیش از این رنگ باخته است تا آنجا که یاران نخسیتن انقلاب اسلامی همچون آیت الله منتظری و شیخ مهدی کروبی گفته اند این نظام نه جمهوری است و نه اسلامی. کدام دلیل بالاتر از آن که طی سه دهه از تاسیس مدل جمهوری اسلامی مبنتی بر ولایت فقیه، حتی آیت الله محمدباقر حکیم پس از سال های اقامت در ایران و مراجعت به عراق پس از سقوط صدام علناً اعلام کرد که به دنبال تاسیس مدل جمهوری اسلامی در عراق نیست. حسن نصر الله نیز به رغم تمامی نزدیکی اش به جمهوری اسلامی هرگز سخن از مدل جمهوری اسلامی برای لبنان به زبان نیاورده است. کافی است مدل جمهوری اسلامی را با نظام های کمونیستی مقایسه کنیم تا بدانیم در طی سه دهه چندین و چند کشور آسیایی و اروپای و آمریکایی مدل سیاسی اتحاد جماهیر شوروی را برای خود برگزیده بودند.
چگونه جمهوری اسلامی تک تک خیزش های عربی را (حتی سقوط قذافی با مداخله خارجی را) خوشآمد گفته در حالی که خیزش مردم سوریه را توطئه خارجی قلمداد می کند. آیا درس آموز نیست که اپوزسیون بحرین برای رفع اتهام از خود، از حمایت جمهوری اسلامی از اعتراض بحرینی ها تبری می جوید. کدام دلیل بالاتر از این که جنبش حماس به رغم داشتن دفتر مرکزی خود در سوریه، با تعطیلی آن صف خود را از بشار اسد و جمهوری اسلامی جدا می کند ولی از آن سو اسماعیل هنیه در روز اعلام پیروزی محمد مرسی به شادمانی می پردازد. آیا با این همه باز می توان باور داشت که گفتمان پوسیده و نخ نمای انقلاب اسلامی بتواند خریداری داشته باشد.
صرف نظر از اینکه رهبر اخوان المسلمین در پاسخ به ادعای علی خامنه ای علناً اعلام کرده بود که انقلاب مصر انقلاب دینی نبود، حتی اگر این فرض را بپذیریم که محمد مرسی جمهوری عربی مصر را به «جمهوری اسلامی مصر» تبدیل خواهد کرد ( که گذر زمان آن را ثابت خواهد کرد و نویسنده در آن تردید دارد)، باید بر این باور بود که جهان اسلام زین پس به ندای اسلام که از مصر(یا ترکیه) برخواهد خواست گوش فرا خواهند داد ونه ایران.
جمهوری اسلامی تهی از گفتمان نوین، با دستان آغشته به خون در سوریه و ایران و مدیریتی به شدت فسادآلود مبتنی بر استبداد ولایت مطلقه فقیه، دیر زمانی است در بستر احتضار قرار گرفته است. طلوع مصر اسلامی، غروب انقلاب اسلامی خواهد بود.
حسین علیزاده / 17 ژولای 2012   
alizadeh44@yahoo.com  

تهدید به بستن تنگه هرمز: اقدامی ناشیانه از سپاه -حسین علیزاده

http://farsi.iranbriefing.net/?p=23398


پیشگفتار:
با آغاز تحریم نفتی از اول ژولای، رژیم جمهوری اسلامی در دوراهی مقابله یا سکوت قرار گرفته است. اگر سکوت کند ناگزیر به تحریم نفت که شاهرگ حیاتی جمهوری اسلامی است تن داده و اگر در صدد تقابل برآید نیز باید آماده گسترش منازعات لفظی به منازعات جنگی با طرف غربی باشد
حسین علیزاده
بنا به اخبار واصله 100 نماینده مجلس با امضای طرحی دو فوریتی خواستار اقدام تنبیهی جمهوری اسلامی علیه تحریم کنندگان شده اند. بنا به این طرح، جمهوری اسلامی خود را موظف می داند از عبور نفتکش هایی که حامل نفت به کشورهای تحریم کننده هستند ممانعت به عمل آورد. طرح مسدود کردن تنگه هرمز دارای یک ماده واحده است با این مضمون که : مطابق این ماده واحده دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است تا بر اساس حق حاکمیت خود از عبور نفتکش‌هایی که به کشورهای تحریم‌کننده ایران، نفت حمل می‌کنند، جلوگیری کند.
چنین طرحی در مجلس جز با بهره بردن از توان نظامی سپاه پاسداران ممکن نیست. لذا این گمانه زنی قوت گرفته است که این طرح بر اساس تصمیم سپاه ولی از زبان نمایندگان برای طرح در صحن علنی آماده شده خصوصا با قبول این فرض که مجلس نهم عملا مجلس سپاه پاسداران است که به ادعای علی مطهری با دخالت و اعمال نفوذ سپاه به نفع برخی نامزدها، آنان موفق به ورود در مجلس شدند.
این در حالی است که به گزارش «تابناک»، آویگدور لیبرمن، وزیر خارجه اسرائیل مدعی شده تهران تا مدت یک یا دو ماه مجبور خواهد شد با عزم و اراده جامعه جهانی دست و پنجه نرم کند. منظور او این است که تا این مدت دانسته خواهد شد که آیا جمهوری اسلامی راهی برای نجات از تحریم ها می یابد یا خیر؟
تنگه هرمز به لحاظ نقش مهمی که در تامین انرژی و تجارت جهانی بر عهده دارد یک آبراه بین المللی مهم به حساب می آید. آمارهاي رسمي حاكي از آن است كه در ۲۰ سال اخير حجم جابه‌جايي نفت، محصولات پتروشيمي و محموله‌هاي LNG بيش از دو برابر شده است به طوري كه هم اكنون به طور متوسط روزانه بين ۱۶ تا ۱۹ ميليون بشكه نفت و سالانه ۷۷ ميليون تن LNG و چندين ميليون تن فرآورده‌هاي نفتي و پتروشيميايي با عبور از تنگه هرمز به بازارهاي چهار گوشه جهان صادر مي‌شود.
پیش از این هنگامی که محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد، بستن تنگه هرمز را یکی از گزینه های جمهوری اسلامی برای مقابله با تحریم دانسته بود، اوباما طی موضع گیری رسمی کشورش را متعهد به باز نگه داشتن این گذرگاه دانسته بود. این از آنروست که اخلال در تردد کشتی ها از تنگه هرمز فشاری قابل توجه بر اقتصاد جهانی وارد می آورد و می توان انتظار داشت که جامعه جهانی نسبت به هرگونه تهدید این تنگه واکنش نشان دهد و ابزار تهدید را ازدست ایران خارج کند. بنابر این عملی کردن این تهدید برابر است با رو در رویی با جامعه جهانی که اجازه بستن آن را نخواهد داد. اینک پرسش این است که آیا سپاه پاسداران در خود توان مقابله با جامعه جهانی را می بیند؟
اینکه سپاه مسئول حفظ و نظارت بر تنگه هرمز است، مطلبی است که روزنامه جوان آنلاین نزذیک به سپاه پاسداران طی مقاله ای بر وحشت غرب از مانور مقتدرانه نيروي دريايي ارتش در اطراف تنگه هرمز و درياي عمان تاکید کرده و افزوده که “حالا در آستانه برگزاري رزمايش سپاه پاسداران به عنوان مسئول اصلي حفاظت از تنگه استراتژيك هرمز در جمهوري اسلامي ايران، در داخل اين تنگه، اين وحشت چندين برابر شده است”
به گزارش رسانه های داخلی، رجزخوانی های برخی مقامات عالیه سپاه تاکید بر اراده این نیروی نظامی در بستن هرمز دارد. اخیرا سردار علی فدوی فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران با اشاره به اهمیت استراتژیک تنگه هرمز بر اقتصاد جهان و اظهارات برخی مقامات غربی خاطرنشان کرد: امروز جمهوری اسلامی ایران تسلط کاملی بر این منطقه داشته و تمامی تحرکات را در آن کنترل می‌کند.

وی با اشاره به سال‌های ۶۶ و ۶۷ در دوران جنگ و غرق شدن ناو یک میلیارد دلاری و بالگرد‌های آمریکایی در خلیج فارس خاطرنشان کرد:‌ اگر مقامات امروز آمریکایی در آن زمان بر سر کلاس دانشگاه بوده‌‌اند اما مقامات آن روزهای آمریکا به خوبی آن ایام را به یاد دارند که ریگان (رئیس جمهور اسبق آمریکا)‌از آن سال‌ها به تلخی یاد می‌کرد.
اشاره سردار فدوی به جنگ نفتکش ها در سال ۱۳۶۰ است که توسط عراق و با حمله به کشتی های تجاری ایران آغاز شد. پس از مدتی ایران به مقابله به مثل پرداخت و تا مهرماه ۱۳۶۶، تنش در آب های خلیج فارس به اوج رسید که ارتش آمریکا را ناگزیر نمود برای تضمین ادامه جریان صادرات نفت وارد عمل شود.
پیش از این نیز یک روز پس از آن که ناوگان پنجم آمریکا در پاسخ به اظهارات مقام های ایران اعلام کرد که اجازه بستن تنگه هرمز را نخواهد داد، سردار حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران گفت، در صورتی که «منافع حیاتی ایران به هر قیمتی تهدید شود»، این کشور « تهدید» را با «تهدید» پاسخ خواهد داد.
پرسش از توانایی سپاه برای بستن هرمز از زاویه دیگر نیز از اهمیت برخوردار است و آن اینکه از دیگر عواقب ایجاد تنش در این قلمرو دریایی می تواند مطرح شدن جدی پرونده ادعای امارات علیه جزایر سه گانه ایرانی در داوری های بین المللی باشد که بی تردید این بارحمایت کشورهای نفتی، آمریکا و اروپا نیز با خود خواهد داشت.
چند روز پیش از این اوباما در دیدار با “محمد بن زاید آل نهیان” ولیعهد ابوظبی در کاخ سفید بود، طی بیانیه مشترکی از موضع امارات در مناقشه این کشور بر سر جزایر سه گانه خلیج فارس حمایت کرد.در این بیانیه آمده است که دولت آمریکا قاطعانه از ابتکارات امارات در زمینه حل و فصل مناقشه بر سر جزایر سه گانه خلیج فارس از طریق مذاکرات مستقیم، دیوان بین المللی دادگستری و یا یک انجمن بین المللی مناسب دیگر حمایت می کند.
نباید از یاد برد که با توجه به نقش مهمی که مالکیت این جزایر و نیز تنگه هرمز در تامین یا تهدید امنیت تجارت جهانی در تنگه هرمز بر عهده دارد، حتی ممکن است اداره این جزایر و حتی تنگه هرمزدر نهایت به کمیسیونی بین المللی واگذارشود که ایران در آن نقشی نداشته باشد و زمینه سلب مالکیت ایران از این جزایر فراهم شود.
نتیجه:
تردیدی نیست که جمهوری اسلامی توانسته توان نظامی خود را به ویژه در بخش موشکی افزایش دهد اما تقابل کردن با مجموعه کشورهای غرب (ایالات متحده، اتحادیه اروپاف کانادا، استرالیا) موضوع ساده ای نیست ان هم با این ملاحظه که اینک روابط دوجانبه ایران با همسایگاه عربش نیز مکدر شده و مناسبات تهران- آنکارا نیز چندان به روال گذشته گرم نیست. بنابر این چندان معلوم نیست که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی تا کجا توان مقابله با این مجموعه گسترده را دارند آن هم در زمانی که صف پشت سر آیت الله خامنه ای چندان متحد به نظر می رسد.
در چنین شرایطی کوفتن بر طبل بستن تنگه هرمز اگر در گمان سپاه تهدید دشمن است ، باید گفت که این تهدید می تواند به فرصتی در دست همان دشمنان تبدیل شود که با قانع ساختن جهانیان که همگی شان از بستن هرمز متضرر می شوند، ائتلاف بزرگی را علیه جمهوری اسلامی ایجاد کنند.
حسین علیزاده / 3.7.2012

مجلس نهم: مجلس سپاه پاسداران

http://farsi.iranbriefing.net/?p=23149


پیشگفتار:
حسین علیزاده
در کارکردهای فرا قانونی سپاه و در باب الیگارشی سپاه در نظام جمهوری اسلامی سخن بسیار گفته شده از جمله آنکه سپاه از یک نهاد نظامی به یک نهاد عمومی که دارای کارکردهای مختلف است، تغییر ماهیت داده است. کارکرد نظامی، امنیتی، فرهنگی، رسانه ای، اقتصادی، علمی و تکنولوژیکی، هسته ای، امور دیوانی (اداره کشور)، قانون گذاری، فعالیت های فرامرزی، تدوین استراتژیهای دفاعی ـ امنیتی و شرکت در سیاستگذاری های کلان کشور همگی را می توان در سپاه سراغ یافت. بنابرین موقعیت کنونی سپاه را نمی توان صرفاً با کارکرد اولیه آن یعنی کارکرد نظامی آن توضیح داد.
نمونه بارز این دست اندازی سپاه به حوزه های فراتر از آنچه قانون اساسی برایش تعریف کرده،حضور پررنگ سپاه به عنوان یک نهاد نظامی درانتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی است که علی مطهری نماینده اصولگرا از دست اندازی سپاه در انتخابات برای راه دادن نماینده خود به مجلس پرده برداشت و گفت:”دخالت سپاه در بسیاری از حوزه های انتخابیه مشهود بود و بسیاری از کاندیداها، چه آنها که در حوزه ها رای آوردند و چه کسانی که رای نیاوردند، این واقعیت را تایید می کنند”. به گفته وی، سپاه پاسداران “به صورتی جدی از کاندیداهای مورد نظر خود حمایت می کرد”.
بدین تریتب سپاه در گام نخست در سازمان دهی مجلس نهم نقش محوری ایفا نموده است. اما این تمام ماجرا نبود. ترکیب کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مثال خوبی از حضور پر رنگ نهادهای نظامی- امنیتی در این کمیسون مهم است.
کمیسیون امنیت ملی در قبضه نیروهای نظامی – امنیتی
بر کسی پوشیده نیست که ریاست مجلس شورای اسلامی، در دست کسی است که زمانی یک از مقامات ارشد سپاه بود. اما اینک علاوه بر علی لاریجانی مهره چینی سپاه در درون مجلس نیز آش را چنان شور کرده که کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی اینک به طور پررنگ در قبضه نیروهای نظامی – امنیتی از سپاه و وزرات اطلاعات قرار گرفته است.
مجلس شورای اسلامی 14 کمیسیون تخصصی دارد که وظیفه اصلی آن ها بررسی طرح ها و لوایح پیش از طرح در صحن علنی مجلس است. یکی از مهم ترین این کمیسیون ها “کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی” است که اینک به شدت ترکیبی نظامی-امنیتی پیدا کرده است. شاهد این ادعا اظهارات علی لاریجانی در پاسخ فاطمه آلیاست. فاطمه آلیا عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هشتم که از عضویت دوباره در این کمیسیون محروم شده، به راه یافتن عده ای که سابقه نامشخصی داشته ولی عضو کمیسیون مزبور شده اند اعتراض نمود. اما رییس مجلس در پاسخی که پرده از نقش پررنگ نهادهای نظامی– امنیتی بر می دارد، گفت: “برخی از نمایندگان سوابق امنیتی داشتند و مثلاً در وزارت اطلاعات کار می کردند ولی سوابق خود را مدیریت دولتی اعلام کردند”.این سخنان علی لاریجانی از آن خاطر ایراد شد که وی به فاطمه آلیا بفهماند این افراد اگر برای او ناشناس هستند ولی در واقع دارای پیشینه ای امنیتی هستند که آنان را واجد صلاحیت برای عضویت در کمیسیون امنیت ملی می کند. فقط مساله این است که این نمایندگان راه یافته، مایل نیستند پیشینه آنان ذکر شود.
چنین اظهار نظری از سوی رییس مجلس نشان از صحنه آرایی مقامات  نظامی– امنیتی در مجلس نهم عموماً و کمیسیون مزبور خصوصاً دارد تا آنجا که برخی از نمایندگان راه یافته در مجلس برای پوشاندن سابقه خود، ترجیح داده که سابقه کار در سپاه و وزارت اطلاعات را اعلام ندارند.
جالب اینکه سایت خبرآنلاین نزدیک به علی لاریجانی با انتشار گزارشی به عضویت دست‌کم 10 فرمانده سابق سپاه در کمیسیون امنیت ملی مجلس نهم اشاره کرده است.تراکم حضور سپاه در این دور مجلس قابل توجه است خصوصاً اینکه برخی از آنان با حفظ سمت به مجلس راه یافته اند. بر اساس قوانین و بنا به توصیه بنیاگذار جمهوری اسلامی، نظامیان حق دخالت در امور سیاسی ندارند مگر انکه استعفا کنند. نام این 10 تن  و مناصبشان در سپاه که مایل به اعلام عمومی آن نبودند به شرح زیر است:
1-    محمد اسماعیلی(از زنجان/ کارشناس ارشد مدیریت امور استراتژیک): رئیس ستاد انصارالمهدی، معاون هماهنگ کننده سپاه زنجان و جانشین رییس سپاه استان
2-    محمدحسن آصفری(از اراک/ دانشجوی ارشد علوم سیاسی): فرماندار اراک و عضو رسمی سپاه
3-    ابراهیم آقامحمدی(از خرم آباد/ دانشجوی دکترای مدیریت دولتی): عضو شورای فرماندهی سپاه لرستان، فرمانده بسیج استان لرستان، نماینده رئیس سازمان بازرسی کل کشور، معاون اسناد شورای نگهبان کل کشور
4-    سید باقر حسینی(از زابل/ دکترای الهیات دانشگاه تهران): نایب رئیس کانون نخبه گان سپاه
5-    منصور حقیقت پور(از اردبیل/ دکترای مدیریت استراتژیک): فرمانده سپاه فرودگاه​ها و امنیت پرواز کل کشور، از مسئولین برون مرزی سپاه، مسئول ستاد بازسازی عتبات عالیات کشور، استاندار اردبیل
6-    حسن کامران(ازاصفهان/ دکترای جغرافیای سیاسی): مسئول بسیج اساتید کشور، مسئول حفاظت و اطلاعات نزاجا
7-    اسماعیل کوثری(از تهران/ فوق لیسانس دفاع و امنیت): بازنشسته سپاه، فرمانده لشگر و رئیس اداره امنیت ستاد کل
8-    صفر نعیمی(ازآستارا/ دکترای افتخاری ایثارگری و فوق لیسانس حقوق قضایی): بازنشسته سپاه با درجه سرلشگری، فرمانده یگان​های خط شکن در دوران جنگ
9-    محمدصالح جوکار(از یزد/ دانشجوی دکتری تهدیدات امنیت ملی): مسئول سازماندهی بسیج یزد، رئیس کمیته انقلاب اسلامی یزد، فرمانده سپاه یزد، چهارمحال بختیاری و هرمزگان
10-  جواد کریمی قدوسی(ازمشهد/ فوق لیسانس حقوق خصوصی): فرمانده بسیج خراسان رضوی
ملاحظاتی چند:
الف) گو اینکه اطلاعاتی درباره ترکیب دیگر کمیسیون ها هنوز به دست نرسیده تا دانسته شود نقش نیروهای نظامی- امنیتی در آن ها چگونه است ولی از باب آنکه “مشت نمونه خروار است”، می توان ترکیب کمیسون امنیت ملی و سیاست خارجی را مصداق بارزی برای صحت ادعای علی مطهری دانست که بر دخالت سپاه پاسداران در انتخابات مجلس نهم و حمایت از نامزد سپاه اعتراض کرد.
ب) نگاهی به اطلاعات بالا از هر یک از این افراد نامبرده، حقیقت دیگری را عیان می سازد و آن اینکه تمام این افراد، دارا یا در حال تحصیل درجه کارشناشی ارشد و یا دکترا هستند. جالب است که در میان آن ها حتی یک نفر یافت نمی شود که دارای مدرک کارشناسی (لیسانس) باشد.
وقتی به یاد می آوریم که علی خامنه ای تصمیم گرفت یک شبه بسیاری را به درجه سردار و سرلشگر نائل آورد و وقتی بالعیان شاهد بودیم زمینه چینی برای راه دادن این افراد در انتخاباتی غیر رقابتی و غیر سالم را فراهم آورند که این افراد امروز بر کرسی مجلس تکیه بزنند، جای تردیدی باقی نمی ماند که مدارک تحصیلی آنان نیز بر اساس نوعی رانت حکومتی به دست آمده است. برای اثبات این ادعا کافی است بررسی شود که اینان کدامین مقاله و کتاب علمی که مقتضای داشتن چنین مدارک عالیه دانشگاهی است از خود به چاپ رسانده اند؟ و گرنه در نظامی که در درون آن علی کردان ادعای دکترا از آکسفورد را داشت، چنین مدارک به سهولت برای “خودی ها” قابل تحصیل است.
ج) برای آن که باورچنین فساد و رانت هایی سهل و ساده باشد، جالب است بدانیم در همین مجلس “علاء الدین بروجردی”  متهم  پرونده اختلاس 3000 میلیارد تومانی، به ریاست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی برگزیده شده همچنان که نماینده قصر شیرین متهم به یک مورد قتل در سال ۱۳۶۹ است و بنا به برخی گفته ها او نیز فرمانده ای از فرماندهان سپاه است.
د) با امعان به حضور کم رنگ مردم در پای صندوق ها که حداکثر حضور 35% مردم را همراه داشت ولی به دروغ 65% اعلام شد، شالوده مجلس نهم را در یک کلام می توان “انتخابات نمایشی در برگزاری و رویکرد نظامی- امنیتی پس از شکل گیری مجلس” توصیف کرد. آنگاه پرسش این است که آیا چنین مجلسی آنگونه که بنیانگذاری جمهوری اسلامی، انتظار داشت عصاره خواست و اراده ملت است؟
حسین علیزاده / 14 ژوئن 2012

۱۳۹۱ تیر ۲۹, پنجشنبه

سفر احمدی نژاد به برزيل: جهل يا تجاهل نسبت به پروتکل های سفر

http://www.radiofarda.com/content/f4_ahmadinejad_trip_brazil_illicit_protocol/24628819.html


پیشگفتار:
"دیکتاتور حقیر- - petty dictator" عنوان و لقب جنجال برانگیزی بود که لی بولینگر(Lee Bollinger) رییس دانشگاه کلمبیا در دیدار احمدی نژاد از آن دانشگاه در تاریخ 3/7/86 به وی داد. در مقابل احمدی نژاد نیز سخنرانی خود را با استدلال اینکه "مورد حمایت امام زمان بوده" ، یکی از دستاوردها و موفقیت های سفرش به نیورک اعلام داشت.
پس از 5 سال از آن دیدار، سفر اخیر احمدی نژاد (20 -22 ژوئن) به برزیل آن هم در سفری که اولین دیدار او از این کشور به شمار می رفت، وی به سفری مبادرت کرد که عالماً و عامداً کلیه اصول تشریفاتی در حفظ شأن و منزلت خود را نیز نادیده گرفت چه رسد به منزلت و جایگاه ملت ایران.
آیا چنین رفتاری با احمدی نژاد از پیش قابل پیش بینی نبود؟ آیا سازوکاری برای سفر مقامات کشورها وجود ندارد؟ آیا مواجهه با چنین رفتاری از پیش امکان پذیر نبود؟

پروتکل ها و اصول تشریفات در سفر مقامات
حساسیت سفر مقامات کشورها تا آنجاست که اداره ای به نام اداره تشریفات (پروتکل) در وزارت خارجه و نهاد ریاست جمهوری وجود دارد که با وسواس بسیار حسن اجرای اصول تشریفانی را پیگیری می کند. این اداره در ارتباط تنگاتنگ با سفارت ترتیب دیدارها، زمان و مکان آن، تعداد حاضران در آن، محور مذاکرات، محل اقامت، تشریفات حین استقبال و بدرقه و بسیاری ریزه کاری های  سفر را به دقت از پیش بررسی می کند و پس از اطمینان از همه آن ها سفر انجام می پذیرد. پس از انقلاب اسلامی، اطمینان حاصل کردن از اینکه در ضیافت ها مشروبات الکلی و گوشت غیر حلال سرو نشود و همچنین یادآوری به میزبان که طرف ایرانی با زن ها دست نمی دهد از وظایف اداره تشریفات است که از مجرای سفارت با میزبان هماهنگی کامل می شود.
رعایت تشریفات نه فقط ویژه روسای قوا بلکه تا حد سفر یک مدیرکل و رییس اداره نیز با وسواس توسط اداره تشریفات و از کانال سفارت چندباره بررسی می شود. بدیهی است این حساسیت برای سفر روسای قوا به مراتب بیشتر است چرا که کوچکترین لغزش در حرکات و سکنات آنان از دید رسانه های داخلی و خارجی که به دنبال "شکار لحظات" هستند، نادیده نمی ماند. چه بسیار دیده شده است که سفری مهم در لحظات آخر به دلیل نادیده گرفتن یکی از اصول تشریفات لغو می گردد تا از هرگونه آبروریزی خودداری شود.
 با وجود چنین پروتکل هایی که میزبان و میهمان خود را ملزم به رعایت آن ها می داند، اظهارات سخنگوی وزارت خارجه در برابر انتقادات به سفر احمدی نژاد جای بسی شگفتی است. مهمانپرست گفته است که "احمدی نژاد در برزیل یک استثنا نبود". سخنگوی وزارت خارجه با چشم پوشیدن بر تمام تشریفات نادیده گرفته شده  در سفر، فقط عدم دیدار رییس جمهور برزیل با همتای ایرانیش را موجه دانسته و می گوید "عملاً امکان پذیر نبود که در یک اجلاس دو روزه مقامات 100 کشور با رئیس جمهور کشور میزبان ملاقات دو جانبه داشته باشند."
شگفت انگیزتر اظهارات علاءالدین بروجردی رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجه درباره نحوه استقبال از احمدی نژاد است که  گفت: "اتفاقاً کاملاً در شان رییس جمهور بوده است، زیرا باید بدانیم اجلاس‌های بین المللی با سفرهای دوجانبه متفاوت است نه رییس جمهور کشور مبداء استقبال می‌کند و نه الزاماً ملاقاتی انجام می‌شود!!... فکر می کنم این حاشیه سازی و سر و صداها از آنجا که صهوینیست ها درآن منطقه خیلی فعال هستند، بیشتر حرکت های تخریبی در قبال نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است."
بروجردی و مهمانپرست یا با اصول تشریفات ناآگاه هستند یا عمداً چشم بر نقض اصول تشریفات در حق رییس دولت می بندند. با در نظر گرفتن سابقه دراز این دو در وزارت خارجه فرض اول به هیچ روی، پذیرفتنی نیست چرا که حتماً و پیش از سفر، سفارت ایران در برزیل از عدم تدارک "سفری شایسته و بایسته" اطلاع حاصل کرده و نهاد ریاست جمهوری را مطلع ساخته است. با چنین فرضی وقتی احمدی نژاد مبادرت به سفری می کند که همه اصول تشریفات در آن با علم و اطلاع خودش و به دست خودش نادیده گرفته، چاره ای نیست جز سرپوش گذاشتن بر "رسوایی های خود خواسته". رسوایی های سفر احمدی نژاد به برزیل به شرح زیر بود:
1-      خانم دیلما روسف رییس جمهور برزیل میزبان اجلاس بین المللی محیط زیست (موسوم به ریو 20) با در خواست ملاقات احمدی نژاد، مخالفت کرده بود. بنا به اصول تشریفات پیش از سفر مقامات یک کشور، سفارت آن کشور رایزنی برای دیدار سران را از هفته قبل انجام می دهد و امکان و یا عدم امکان دیدار از پیش از سفر روشن است.
این سخن مهمانپرست درست است که "بحث ملاقات‌های روسای 100 کشور با رئیس جمهور کشور میزبان (برزیل)...عملاً امکان پذیر نبود." ولی پرسش این است که آیا اگر پادشاه عربستان نیز از رییس جمهور برزیل تقاضای ملاقات می کرد، مخالفت می شد؟
2-      کافی است با نگاهی به تصاویر منتشر شده در سایت ریاست جمهوری ایران، دید که به رغم حضور 100 تن از سران و مقامات کشورها، احمدی نژاد نتوانسته است با هیچ یک از آنان (به استثنای رییس جمهور سریلانکا و دبیر کل سازمان ملل) ملاقات کند. به بیان دیگر، تردیدی نیست که سفارت جمهوری اسلامی به تک تک دیگر میهمانان تقاضای دیدار دوجانبه را مطرح ساخته ولی هیچ یک حاضر به انجام ملاقات نشده اند.
اگر دیدار با رییس جمهور برزیل به دلیل فشردگی برنامه های کنفرانس ناممکن بود، باید پرسید چرا احمدی نژاد نتوانست از میان صد تن از مقامات کشورهای جهان از جمله روسای جمهور اندونزی و آفریقای جنوبی، و نخست وزیران چین، هند و ترکیه و وزیران محیط زیست الجزایر، مصر و پاکستان وبسیاری دیگر از هیات ها حتی یک ملاقات مهم داشته باشد؟ آیا غیر از این است که پیش از سفر، همه هیات های حاضر در کنفرانس به رایزنی های سفارت ایران مبنی بر درخواست ملاقات با احمدی نژاد پاسخ منفی داده بودند؟
آیا شگفت انگیز نیست که حتی در حین اجلاس، عکاس مخصوص هیات حمهوری اسلامی فقط موفق به شکار لحظاتی از "دیدار سرپایی" احمدی نژاد با لولا داسیلوا  رییس جمهور پیشین برزیل شود؟
3-      در اقدامی بی سابقه، احمدی نژاد در حالی در فرودگاه ریو از هواپیمای خارج و پا به خاک برزیل نهاد که حتی یک نفر از مقامات برزیلی پای پلکان هواپیما حاضر نبودند. شگفت انگیزتر اینکه تنها استقبال کنددکان احمدی نژاد، رییس سازمان محیط زیست ایران ( معاون احمدی نژاد) و سفیر ایران بودند وبس. چنین اتفاقی تاکنون در هیچ جای دنیا سابقه نداشته است.
یا سفارت جمهوری اسلامی از اراده دولت برزیل برای چنین رفتاری مطلع بوده یا نه. در صورت اول چرا احمدی نژاد مبادرت به این سفر نمود؟ و اگر هم نمی دانست و در فرودگاه آگاهی یافت باز هم می بایست از ورود به خاک میزبان خودداری می کرد. در کجای دنیا سابقه دارد که رییس یک دولت در کشوری دیگر "فقط" مورد استقبال مقامات خود قرار گیرد؟  
4-      جالب است که در چنین فضایی سایت ریاست جمهوری ادعا کرده که احمدی نژاد با جمعی از نخبگان و فرهیختگان برزیلی! دیدار داشته است. شگفت انگیز است که سایت ریاست جمهوری حتی نام یک نفر از این فرهیختگان برزیلی را ذکر نکرده است. جالب تر اینکه احمدي نژاد در این جلسه با بيان اينكه مردم برزيل مردماني صميمي، عدالت خواه و دوست داشتني هستند‌ گفت: "ما هيچ گاه در برزيل احساس غريبي نمي كنيم ! چرا كه معتقديم مردم برزيل دوستان قديمي ملت ايران بوده كه در حقيقت در يك جبهه و جهت قرار دارند."
5-      شگفت انگیزتر اینکه سایت ریاست جمهوری تصاویری را از کنفرانس مطبوعاتی احمدی نژاد منتشر کرده و مدعی شده که کنفرانس مطبوعاتی با حضور رسانه های بین المللی انجام شده است. اما متن خبر در سایت ریاست جمهوری خود گواهی می دهد که از میان صدها رسانه حاضر در اجلاس ریو، تنها خبرنگارانی از شبكه تلويزيوني تله‌سور و تلويزيون شهر برازيليا  و روزنامه‌نگاري از شهر سائوپائولو در کنفرانس مطبوعاتی حضور داشتند و بس.
6-      همزمان با آغاز سخنرانی محمود احمدی نژاد در نشست محیط زیست سازمان ملل، هیئت کانادایی جلسه را ترک کرد. دیگر هیأت از کشورهای آمریکا، استرالیا و 27 عضو اتحادیه اروپا نیز از حضور در سخنرانی او خود داری نموده بودند. چگونه است که تحریم سخنرانی احمدی نژاد توسط این کشورها مهم به یک رسم عادی تبدیل شده است؟
7-      مراسم بدرقه احمدی نژاد با لغو کلیه اصول تشریفات و بدون حضور حتی یک مقام برزیلی کمتر از مراسم استقبال نبود. درست تر آن است که بگویم اصلا مراسم بدرقه ای در کار نبود جز فرش قرمزی که فقط تعدادی از نیروهای امنیتی با او عکس یادگاری گرفتند.


نتیجه:
دیر زمانی است که سرلوحه وزارت خارجه ایران، این سخن علی خامنه ای است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی باید بر اساس سه اصل "عزت، حکمت و مصلحت" باشد. با شرحی که از آغاز تا پایان سفر گفته شد، کدام عزت در این سفر مراعات شد و کدامین مصلحت در کار بود که به رغم ناکامی سفارت جمهوری اسلامی در تدارک یک سفر شایسته، احمدی نژاد در اجلاس ریو حضور یابد؟ تقریبا نیمی از هیات ها در سطحی غیر سران در اجلاس حضور یافته بودند.
در سستی اظهارات مهمانپرست و بروجردی همین بس که عوض حیدرپور دیگر عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در خصوص سفر احمدی نژاد به برزیل گفت: رئیس جمهور باید از همان ابتدا که وارد فرودگاه برزیل شده و متوجه شد که شأن ریاست جمهوری و جمهوری اسلامی ایران رعایت نمی شود، سفر را ادامه نمی داد و باز می گشت.
متاسفانه به دلیل سیستم به شدت غیرشفاف جمهوری اسلامی، هیچ گزارشی از هزینه های سفر پرتعداد هیات جمهوری اسلامی با هواپیما اختصاصی به سفری که تنها دستآورد آن آبروریزی بود، وجود ندارد.
باید گفت ذهنیت احمدی نژاد از سفرهای خارجی، چیزی جز ذهنیت او از سفرهای استانی و مخاطبانی از روستاها نیست؛ سفرهایی تکراری، شعارآلود، پرحاشیه و  پرهزینه .
  حسین علیزاده - 28 ژوئن 2012