سقوط قذافی: روز شادی یا
عزای جمهوری اسلامی
به قلم حسین علیزاده
دیپلمات مستعفی
پیشگفتار:
در کمتر از شش ماه از سقوط حسنی مبارک در 22 بهمن 89، طرابلس مقر حکومت قذافی
در تاریخ 31 مرداد 90 سقوط کرد. بدینسان دمینوی سقوط دیکتاتورهای خاورمیانه به یکی
دیگر از از حاکمان خودکامه عرب رسید که برای 42 سال بلامنازع بر اریکه قدرت تکیه
زده بود.
در این میان آیت الله خامنه ای پیش ازاین، در پی تحولات مصر و سقوط "حسنی
نامبارک" ، تحولات جهان عرب را الهام گرفته از انقلاب اسلامی 57 دانسته بود. با
این حساب آیا امروز باید روز شادمانی جمهوری اسلامی باشد یا روز عزا؟
نگاهی گذرا به روابط جمهوری اسلامی و لیبی: حس تنفر در عین نیاز
پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 در حالی فرا رسید که 5 ماه پیش از آن خبر
ربوده شدن امام موسی صدر به دست معمر قذافی شوک بزرگی برای انقلابیونی بود که از
فردای 22 بهمن قدرت را در ایران در دست گرفتند. ربایش امام موسی صدر چنان بر روابط
جمهوری اسلامی و لیبی سایه افکنده بود که تا روز سقوط قذافی نیز از یاد نرفت.
آغاز جنگ نابرابر صدام علیه ایران (شهریور59)، جمهوری اسلامی را در شرایطی قرار داد که برای خرید جنگ افزارهای
نظامی که مورد تحریم غرب قرار گفته بود، متوسل به دیگر کشورها شود. ایستادن لیبی
در کنار ایران دو امتیاز بزرگ را برای تهران به همراه داشت: تامین جنگ افزارهای
نظامی و شکاف در جهان عرب برای حمایت یکپارچه از صدام که مایل بود جنگ خود را ،
جنگ عرب علیه عجم جا زده تا خود را سردار قادسیه و فاتح دوباره ایران قلمداد کند.
بدینسان و به دلیل نیاز جمهوری اسلامی به یاری قذافی، مصلحت در آن بود تا
پرونده ربایش امام موسی صدر تعمداً نادیده انگاشته شود تا مبادا موجب دلخوری قذافی
را فراهم آورد.
اما نیاز دو کشور یک طرفه نبود. قذافی که خود را "رهبر انقلاب جهانی
اسلام" خطاب می کرد، گمان بر این داشت که با بهره برده از نیاز جمهوری اسلامی
به او، می تواند جمهوری اسلامی را در پشت سر خود برای انقلاب جهانی اسلام داشته
باشد. خیال خام قذافی، در اندک زمانی و پس از رفع نیاز جمهوری اسلامی به او برای جنگ، نقش بر آب شد هنگامی که دید آیت الله
خمینی و سپس جانشین او نیز همین سودا را در سر می پرورانند. انقلاب اسلامی نیز
رهبران خود را "ولی امر مسلمین جهان" قلمداد می کرد. معنای این سخن این
است که قذافی باید در پشت سر ولی امر مسلمین جهان قرار گیرد. این تعارض آشکار تا
بدانجا بود که حتی در اوج رابطه دو کشور، معمر قذافی هرگز حاضر به دیدار از جمهوری
اسلامی طی سی و دو سال گذشته نشد. طی همین مدت نیز از طرف جمهوری اسلامی تنها یک
سفر یک روزه توسط رییس جمهور وقت ایران (خامنه ای) در شهریور 63 صورت گرفت که برای
همیشه بی پاسخ ماند.معروف است که قذافی در پی اصرار های مکرر جمهوری اسلامی برای
سفر به ایران، شرط خود را حضور آیت الله خمینی
رهبر جمهوری اسلامی در پای پلکان هواپیما اعلام داشته بود.
سردی مناسبات دو کشور تا آنجا بود که گروه دوستی پارلمانی ایران و لیبی، در
هشت دوره مجلس شورای اسلامی یا هرگز تشکیل نشد یا هرگز فعال نبود. به رغم اجازه
فعالیت دفتر فرهنگی لیبی در تهران و پخش "کتاب سبز" قذافی در تهران،
لیبی هرگز اجازه فعالیت آزاد دفتر فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را در خاک خود نداد.
اسلام ناب محمدی با تفسیر آیت الله خمینی از آن با اسلام قذافی با تفسیر مارکسیستی
و گرایش پان عربیسمی هرگز با یکدیگر
سازگار نمی توانستند باشد.
محکومیت دایم ایران توسط لیبی تحت عنوان توهم اشغال جزایر سه گانه، دیگر
موضوعی بود که فاصله ها را بین دو کشور بیش از پیش می کرد تا سببی باشد برای بازگشایی
پرونده ربایش امام موسی صدر به عنوان اهرم فشاری بر قذافی.
فاصله گرفتن دو کشور تا بدانجا پیش رفت که در اوج لابی گری جمهوری اسلامی برای
ارجاع نشدن پرونده اتمی اش به شورای امنیت، رأی ممتنع لیبی به قطعنامه 15 بهمن 84
نشان دوستی با تهران نبود. اما این اوج فاصله گرفتن طرابلس از تهران نبود. رأی
مثبت لیبی به عنوان عضو غیر دائم شورای امنیت به قطعنامه 1803 شورای امنیت علیه
پرونده هسته ای ایران، فاصله دو کشور را
از همیشه بیشتر کرد.
در چنین شرایطی آغاز شورش ها علیه معمر قذافی و سرکوب شورشیان با جنگنده بمب
افکن های او از یک سو و توهم جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه
"بهار عربی" الهام گرفته از انقلاب اسلامی ایران است از سوی دیگر، موجب
شد که دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی علیه قذافی به کار افتد تا هم انتقامی باشد
از رفتار خصمانه قذافی و هم تلافی ربودن امام موسی صدر.
اما خوشحالی جمهوری اسلامی که گرفتار
در توهم صدور انقلاب خود به جهان عرب به سر می برد، دیری نپایید چرا که با صدور دو
قطعنامه 1970 و 1973 شورای امنیت بر اساس
فصل 7 منشور ملل متحد در دفاع از "حق صیانت حقوق شهروندی" مردم معترض لیبیایی که مورد هجوم جنگنده بمب افکن
های قذافی قرار گرفته بودند، موجب شد با ورود ناتو به صحنه معادلات داخلی لیبی،
کابوس جمهوری اسلامی آغاز شود.
اینک جمهوری اسلامی و رهبر آن در برابر این پرسش قرار گرفته اند که اگر بهار
عربی الهام گرفته از انقلاب اسلامی است(که مشخصه آن ضدیت با غرب و نظام سلطه می
باشد) چگونه است که نظام سلطه خود در حمایت از جنبش مردمی لیبی در آمده است؟ چگونه
است که مردم لیبی و دولت انتقالی هیچ مخالفتی علیه غرب نداشته و با روی باز از کمک
نظامی ناتو استقبال کرده است؟
نتیجه گیری:
1-
به
یاد داریم که در اوج تنفر جمهوری اسلامی از صدام حسین وقتی که کلیه رسانه های جهان
سقوط صدام را با پخش مستقیم اخبار به سمع و نظر جهانیان می رساندند، جمهوری اسلامی
خبر سقوط دشمن دیرینه خود را هرگز پوشش مستقیم و زنده نداد. علت این واقعه ترس
فراگیر جمهوری اسلامی از حمله امریکا به ایران بود.
اینک نیز شاهدیم که خبر سقوط قذافی نه با سرور و
شادمانی و نه با پوشش مستقیم و زنده به اطلاع عموم توسط رسانه های داخلی ایران نمی
رسد. دلیل این رفتار، کنترل هیجان ناشی از سقوط یک دیکتاتور است که می تواند در
داخل ایران نیز تاثیر گذارد. جمهوری اسلامی نمی خواهد با حضور گستره مردم در
خیابان ها دست به سرکوب کور آنان بزند که نتیجه اش می تواند دخالت نیروهای خارجی
باشد. همچنان که جمهوری اسلامی نمی خواهد سرنوشت قذافی را برای بشار اسد ببیند که
پل ارتباطی جمهوری اسلامی با حزب الله است. بنابر این نه تنها جمهوری اسلامی دریافته
است که بهار عربی متاثر از انقلاب 57 نیست بلکه می تواند موجبات بشار اسد و سپس سقوط
جمهوری اسلامی را فراهم آورد یعنی همان دومینوی سقوط.
2-
جمهوری
اسلامی، به درستی واقف است که بشار اسد نفر بعدی در دومینوی سقوط رهبران خودکامه
خاورمیانه می باشد. این در حالی است که سوریه بر خلاف قذافی، مبارک و بن علی متحد
استراتژیک جمهوری است. سرمایه گذاری های کلان جمهوری اسلامی در سوریه بر کسی
پوشیده نیست. حضور پر رنگ سپاه پاسداران در سوریه تا آنجاست که حفاظت امنیت
ساختمان سفارت ایران در دمشق در دست سپاه پاسداران قرار دارد. سوریه عقبه لجستیکی
کمک رسانی جمهوری اسلامی به حزب الله لبنان است. بدون سوریه حزب الله توان هرگونه
تحرک را از دست خواهد داد. به بیان دیگر سقوط بشار اسد، قطع بازوی عملیاتی جمهوری
اسلامی (حزب الله) در لبنان است.
هشدار سید حسن نصرالله مبنی بر اینکه یک "توطئه
امریکایی برای تجزیه سوریه در کار است[1]"، ناشی
از همین نگرانی است. جالب این است که همین موضع از سوی سپاه پاسداران در هفته نامه
"صبح صادق" تکرار می شود. این نشریه می نویسد[2] "اجانبی
با دخالت در امور سوریه و سازماندهی افراد خاص و تحریک کسانی که به هر دلیل زمینه و
آمادگی اعتراض را دارند، آشوب، اعتراض، تخریب و کشتار راه انداختهاند، تا به افکار
عمومی دنیا بقبولانند که آنچه در سوریه میگذرد، مانند آن چیزی است که در مصر، تونس،
لیبی، یمن و … میگذرد." و سپس با
انتقاد از ترکیه به دلیل میزبانی از دو اجلاس مخالفان بشار اسد می افزاید "اگر
جمهوری اسلامی ناچار به انتخاب باشد، در دفاع از همپیمان خود سوریه، در برابر ترکیه
خواهد ایستاد. چرا که مسائل سوريه پيوند جدی با منافع ايران دارد و این منافع درحالتی
تضمین میشود که در سوریه وضعيت به حالت عادی برگردد.... چنانچه مقامات تركيه بر ادامه مسير فعلی كه منجر به تنشهای
بيشتر و واگرایی میشود، اصرار ورزند تا آنجا كه ايران ناچار شود ميان تركيه و سوريه
يكی را انتخاب كند، منطق منافع راهبردی و شناخت ايدئولوژيك، ايران را به سوی انتخاب
سوريه سوق خواهد داد."
اینک سوریه در وضعیت آچمز قرار گرفته است اگر سرکوب
را ادامه دهد، چه بسا با مداخله نهادهای بین المللی در حمایت از معترضان داخلی رو
به رو شود و اگر سرکوب را متوقف کند، پایه های حکومت اسد در عرض چند ماه سقوط
خواهد کرد. بشار اسد به درستی دریافت است که دوران سرکوب مردم با زمانی که که پدرش
هزاران نفر را در شهر "حماه" در سال 1982 به قتل رساند، تفاوت کرده است.
بشار می داند اگر سرکوب نتیجه داشت، مبارک امروز در دادگاه حاضر نمی شد، بن علی
سقوط نمی کرد و قذافی نیز هنوز حکومت 42 ساله خود را ادامه می داد.
3-
به
شرحی که گفته شد جمهوری اسلامی اینک آرزو دارد، اوضاع خاورمیانه به 8 ماه پیش از این برگردد و تک تک دیکتاتورها منطقه در سر قدرت خود
باشند تا جمهوری اسلامی آسوده شود که موج دومینوی سقوط رهبران خودکامه از شرق خاورمیانه
به غرب آن( جای که سوریه و جمهوری اسلامی در آن قرار دارند) نمی رسد. اما از یاد نبریم
سخن اوباما را که در پیام نوروزی خود به مناسبت حلول سال 90 پیش بینی کرد موج تغییرات که از میدان آزادی
تهران وزیدن گرفته بود ، دوباره به تهران باز خواهد گشت. (ما می دانیم تحولات اخیر
محدود به این چند ماه گذشته نیست. همان نیروهای امید که میدان تحریر (قاهره) را در
بر گرفت، در ژوئن سال 2009 در میدان آزادی (تهران) مشاهده شده بود...آینده ایران متعلق
به جوانان است - جوانان سرنوشت خود را رقم خواهند زد [3]."
حسین علیزاده/ 31 مرداد 90
سایت هایی که مقاله را منتشر کرده اند:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر