پیروزی اخوان المسلمین در انتخابات
ریاست جمهوری مصر:
گمانه زنی ها در مناسبات تهران- قاهره
پیشگفتار:
با کسب 52 درصد آرا ، نتایج رسمی خبر
از پیروزی محمد مرسی نماینده اخوان المسلمین در نخستین انتخاب آزاد مصر پس از
دوران مبارک (موسوم به جمهوری دوم مصر) دارد. بی تردید این نتیجه، مصر را در مسیری
جدید قرار خواهد داد چرا که با نوع گرایش فکری اخوان المسلمین پرسش های عدیده ای
در خصوص سیاست خارجی مصر در مناسبات و روابط آتی این کشور با امریکا و اسرائیل از
یکسو و جمهوری اسلامی از سوی دیگر مطرح می شود. این پرسش از آن رو حایز اهمیت است
که تا پیش از سقوط مبارک، مصر دارای روابط حسنه با ایالات متحده و قرارداد صلح با
اسرائیل بود. پرسشی که این اینک ذهن هر پژوهشگری را به خود معطوف می سازد این که آیا
پس از سه دهه تنش در روابط تهران- قاهره، اینک و پس از به قدرت رسیدن جریان
اسلامگرای اخوان المسلمین قرار است رابطه مصر با جمهوری اسلامی (دیگر جریان
اسلامگرای خاورمیانه) بهبود یابد؟ آیا می توان انتظار نوعی مناسبات دوستانه میان
تهران- قاهره را زین پس داشت؟
نگاهی به تاریخ: بازخوانی سه دهه تنش
در روابط تهران- قاهره
سردی روابط تهران- قاهره همواره علامت
سوالی بر پیشانی جمهوری اسلامی است که چرا پس از انقلاب سال 57 تاکنون سطح مناسبات
دیپلماتیک تهران- قاهره در حد دفتر حفاظت منافع منجمد باقی مانده است؟
می دانیم که سیاست خارجی ایران بر مدار
سه پارامتر مهم تدوین و به اجرا گذاشته شده است. این سه عبارتند از : 1- توسعه
روابط با کشورهای اسلامی 2- توسعه روابط با کشورهای افریقایی 3- توسعه روابط با
کشورهای غیر متعهد.
با این ملاحظه که مصر کشوری است واجد
هر سه ویژگی یاد شده و از آن بالاتر خود یکی از بنیانگذاران جنبش عدم تعهد می باشد،
چگونه بوده و هست که طی سه دهه گذشته روابط تهران- قاهره چنان سرد است که پس از
امریکا، مصر تنها کشوری است که تهران فاقد روابط رسمی دیپلماتیک با آن است؟ (
امریکا و مصر تنها کشورهایی هستند که روابط دیپلماتیک تهران با آنان در حد
"دفتر حفاظت منافع" است نه سفارت).
پاسخ این معما در نقش تعییین کننده
اسرائیل در سیاست خارجی ایران و مصر است. پیمان صلح کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل
تا بدانجا خشم آیت الله خمینی را بر انگیخته بود که شخصا دستورقطع رابطه با مصر را
صادر نمود.
مانع
اول: آیا رییس جمهورجدید مصر در صدد برهم زدن پیمان کمپ دیوید بر خواهد
آمد؟
اینک پرسش پیش روی رییس جمهور جدید
مصر، تصمیم گیری درباره پیمان کمپ دیوید است. در دوران مبارزات انتخاباتی یکی از
شعار های اسلامگرایان تجدید نظر در پیمان کمپ دیوید بود اما آنچه که هیچ یک به
روشنی از آن پرده بر نداشت مساله تجدید نظر کلی در پیمان یا تجدید نظر جزئی در آن
است.
به نظر می رسد پس از سه دهه، دو کشور
مصر و اسرائیل ملاحظاتی چند در برخی مفاد کمپ دیوید داشته باشند اما تجدید نظر کلی
مصر در پیمان به معنی برهم زدن مناسبات دیپلماتیک با اسرائیل و قطع روابط، اقدامی
است که یک دولت عمگرا هرکز مبادرت به آن نخواهد کرد.اینکه آیا دولت محمد مرسی
دولتی عملگرا باشد یا آرمانگرا و آیا ارتش مصر اجازه تجدید نظر کلی در پیمان را
دهد، موضوعی است که آینده روشن می سازد.
آنچه مهم است اینکه اگر دولت اسلامکرای
محمد مرسی همچنان پیمان کمپ دیوید را تا حد شناسایی دولت اسرائیل به عنوان دولتی
مستقل معتبر بداند، بزرگ ترین مانع در روابط تهران- قاهره همچنان به قوت خود باقی
خواهد ماند. در چنین فرضی آنگاه پرسش از علی خامنه ای این است که چگونه بهارعربی
را برآمده و ادامه انقلاب اسلامی 57 قلمداد می کند؟
مانع دوم : شیعه گرایی
اگر جهان مسیحیت به رغم تنوع مذاهبش به
واتیکان و پاپ اعظم شناخته می شود، جهان اسلام نیز به رغم مذاهب گوناگونش به قاهره
و شیخ الازهر شناخته می شود (ونه مکه و مدینه و قم). این ویژگی خود نشان از جایگاه
رفیع مصر در جهان اسلام دارد. در چنین شرایطی، یکی از اختلافات موجود میان جمهوری
اسلامی و مصر، نمایندگی جریان شیعه گرایی توسط روحانیان حاکم درایران است. به بیان دیگر اگر چه اخوان
المسلمین و حاکمان ایران هر دو، جریان اسلامگرا را راهبری می کنند اختلاف آنان به
اندازه اختلاف فرقه های ارتودکس و کاتولیک است که دو قرائت مختلف را نمایندگی می
کند.
به بیان ساده لزوماً اسلامگرایی همسویی
در سیاست خارجی تهران و قاهره را رقم نخواهد زد. چه مثالی بالاتر از اینکه اینک
روابط جمهوری اسلامی با دولت اسلامگرای ترکیه (آنهم هم در شرایطی که تنش میان
آنکارا و تل آویو به خاطر حمله به کشتی ترکیه توسط اسرائیل بالا گرفته) رو به سردی
نهاده است. بنابر این تا زمانی که جمهوری اسلامی در مظان تبیلغ شیعه گرایی باشد،
حتی دولت اسلامگرا محمد مرسی نیز با احتیاط به تجدید روابط با تهران برخورد خواهد
کرد.
مانع سوم: ناخرسندی های اخوان المسلمین
از جمهوری اسلامی
تا پیش از انقلاب اسلامی، فدائیان
اسلام و شخص نواب صفوی رابطه حسنه ای با
اخوان المسلمین برقرار نموده بودند که در نتیجه منجر به دیدار او از قاهره شد. بنا به پژوهش های تاریخی، ترور حسنعلی
منصور و سپهبد رزم آرا نخست وزیران وقت ایران به دست فدائیان اسلام الگو گرفته از
ترور محمود النقراشی نخست وزیر مصر توسط اخوان المسلیمن بود.
در نتیجه این رابطه حسنه میان اخوان و
فدائیان اسلام، اعدام نواب صفوی توسط
محمدرضا شاه کینه اخوان را به دنبال داشت. روابط حسنه دولت پادشاهی ایران
با اسرائیل و اعدام نواب صفوی موجباتی را فراهم آورد که اخوان المسلمین از انقلاب
اسلامی و استقرار یک حکومت اسلامی استقبال فراوان به عمل آورد. اما، این ماه عسل
دیری نپاید که به سرخوردگی اخوان از جمهوری اسلامی منتهی شد. علل این سرخوردگی
عبارتند بود از :
-
تعیین حاکمیت ولایت فقیه در قانون اساسی
-
انتخاب رییس جمهور از میان شیعیان
-
انتقاد و نگرانی از وضعیت اهل تسنن در ایران
-
اصرار جمهوری اسلامی بر ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر( که اخوان ادامه
آن را جنگ برادرکشی ارزیابی می کرد).
-
انتقاد شدید از تحکیم روابط ایران و سوریه
مانع سوم: سوریه دشمن اخوان، متحد جمهوری اسلامی
به شرحی که گفته شد پررنگ بودن مذهب شیعه در انقلاب اسلامی، نخستین
سرخوردگی ها را در اخوان موجب شد اما از آن مهم تر تحکیم مناسبات سیاسی تهران –
دمشق اصلی ترین دلیل برای دل بریدن اخوان از جمهوری اسلامی بود چرا که در سال 1982
حافظ اسد طی عملیاتی موسم به " شهر سوخته" تصفیه حساب خونینی از اخوانی های سوریه در شهر
حماه به عمل آورد که بنا به برخی آمار تعداد کشته شدگان آن بالغ بر 30 هزار نفربود.
این جنایت نه تنها با سکوت مطلق جمهوری اسلامی همراه بود که هر روز تحکیم مناسبات
تهران – دمشق را نیز به دنبال داشت.
اینک محمد مرسی نامزد اخوان المسلمین درزمانی به ریاست جمهوری مصر
برگزیده می شود که بشار اسد جنایات پدر را تکرار و جمهوری اسلامی نیز بی پروا تنها
حامی اوست. وی اخیراً در مصاحبه ای با خبرنگار الكويتيه صراحتا اعلام کرد که
"ديدار با كاردار ايران در مصر را نپذيرفته تا هنگامي كه موضع آنها (جمهوری
اسلامی) در خصوص سوريه مشخص شود"
با چنین موضعگیری صریح روشن
شده است که رییس جمهور آتی مصر که خود برآمده از انقلاب مردمی و فروکشیدن دیکتاتور مصر از قدرت است، حاضر نخواهد
بود بر این همه جنایت بشار اسد در حق مردم سوریه که بسیاری از آنان پیروان اخوان
المسلمین هستند، چشم فرو بسته و آن را نادیده انگارد. اگر چنین است، تردیدی نخواهد
بود که جمهوری اسلامی در انتخاب میان دمشق و قاهره، بی گمان جانب دمشق را برخواهد
گزید همچنان که میان دمشق و آنکارا نیز جانب دمشق را اختیار نموده است.
نتیجه:
به شرحی که برشمرده شد، تجدید مناسبات تهران- قاهره حتی پس از انتخاب
محمد مرسی نامزد اخوان به ریاست جمهوری مصر در گرو پارامتری های گوناگونی است که
به دشواری بتوان باور داشت این پارامترها هرگز و یا به زودی محقق شود. پارامترهای
دخیل در تجدید رابطه جمهوری اسلامی با مصر و ارتقا روابط دو کشور به سطح سفارت، عبارتند
از:
1- تجدید نظر اساسی مصر در پیمان کمپ
دیوید که طی آن اسرائیل را به عنوان دولت مستقل شناسائئ کرد (شرط جمهوری
اسلامی برای مصر)
2- سکوت و نادیده انگاشتن مصر در قبال
حوادث خونین سوریه (شرط ناگفته جمهوری اسلامی برای مصر)
3- دست شستن تهران از گسترش و تبلیغ شیعه در
آینده مناسبات سیاسی دو کشور (شرط مصر برای جمهوری اسلامی)
اینکه محمد مرسی تا چه اندازه
پراگماتیست بوده و خود را متعهد به پیمان کمپ دیوید بداند، موضوعی است که در آینده
روشن خواهد شد و اینکه دولت برآمده از انقلاب مصر تا کجا رضایت دهد که در برابر
جنایت اسد در سوریه مهر سکوت بر لب نهد نیز آینده داوری خواهد کرد اما، آنچه
تردیدی در آن نیست اینکه جمهوری اسلامی به عنوان نظامی برآمده از "اسلام ناب
محمدی" و اصل "ولایت فقیه" که قرائت ویژه ای از شیعه را برای سه
دهه در ایران تحمیل نموده است، حاضر به هیچگونه مصالحه بر اندیشه های بنیادین
انقلاب اسلامی نخواهد بود.
حسین علیزاده / 24 ژوئن 2012
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر