جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۱ تیر ۲۷, سه‌شنبه

مفتی عربستان هم تظاهرات مصر و تونس را فتنه خواند


   سخن آشنا: مفتی عربستان هم تظاهرات مصر و تونس را فتنه خواند
                                                                                                                 به قلم حسین علیزاده - دیپلمات پیشین


    در حالی که جهانیان با احترام به تحولات جهان عرب و به ویژه خیزش مردم مصر و تونس می نگرند، مفتی سعودی با به کارگیری تعبیری که برای ایرانیان آشناست، آن رافتنهخوانده است. عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ مفتی عربستان در موضعی کاملاً متفاوت با اقبال جهانی از تحولات مصر و تونس اظهار داشته است که: تظاهرات مصر دامن زدن به فتنه بین دولت ها و حاکمان آنهاست. وی تظاهرات پی در پی در کشورهای عربی را "برنامه های از پیش برنامهریزی شدهدانست و گفت :دشمنان میخواهند تا از طریق این تظاهرات کشورهای بزرگ-عربی- را به کشورهای کوچک عقب افتاده تبدیل کنند وی همچنین این اعتراضات را توطئه دشمنان اسلام برای گسترش آشوب دانست و گفت این آشوب ها به دست دشمنان اسلام وطرفدارانشان ترتیب داده شده است( 6 فوریه 2011)-
فتنه، دشمن و توطئه سه کلید واژه در اظهارات مفتی عربستان هستند که از قضا برای ایراینان سخنی بسیار آشنا بشمار می روند. در ایران و در پی تحولی اجتماعی که جنبش سبز نام گرفت، دستگاه حاکمیت جمهوری اسلامی از رهبر گرفته تا امامان جمعه و رسانههای دولتی یکپارچه، آن را فتنه 88 و رهبران جنبش را سران فتنه نام نهادند. آیت الله خامنه ای در جایی گفت : دشمنان قصد داشتند با فتنهانگيزي اين حضور پرشور -انتخابات 88- را تحتالشعاع قرار دهند اما موفق نشدند و فتنه 88 كشور را در برابر ميكروبهاي سياسي واكسينه كرد.... فتنه سال گذشته كه فتنه بزرگی بود و سالها بعد مشخص خواهد شد كه چه توطئه خطرناكی در پشت آن نهفته بود( 29مهر 89 در دیدار از قم )-

    انقلاب اسلامی در مصر، فتنه در ایران
حاکمیت واقعیت گریز ایران بسان هر نظام ایدئولوپزیکی که جهان و تحولات پیرامون را آنگونه تفسیر و تحلیل میکند که با ذوق و سلیقه ائدئولوژیک خود خوشایند باشد، دو رویداد اعتراض آمیز مهم در خاورمیانه یعنی خیزش مردمی در مصر و جنبش سبز در ایران را با سلیقه خود تفسیر نموده است. در خصوص اعتراضات گسترده مردم ایران، چنانچه گفته شد حاکمیت ایران با نادیده انگاشتن میلیونها معترض در پیش چشم خود، آنان را خس و خاشاک و گوساله و بزغاله و فتنه خواند ولی در کمال شگفتی نه تنها تظاهرات مردم مصر را در هزاران کیلومتر آن سو تر نادیده نگرفت که آن را به عنوان پس لرزه های انقلاب اسلامی برای شکل گرفتن خاورمیانه اسلامی دانسته است. احمد خاتمی امام جمعه و عضو خبرگان رهبری چیین می گوید: پس از گذشت 31 سال از انقلاب اسلامی...این تحرکات پس لرزه انقلاب اسلامی است ... به کسانی که واقعیتها را نمیبینند اعلام میکنیم که خاورمیانه اسلامیدر حال شکل گیری است. ( 8 بهمن 89 نماز جمعه تهران )-

    
    آیا تحولات جهان عرب متأثر از انقلاب اسلامی است؟
 در حالیکه نه ایران و نه هیچ کشور دیگری انتظار چنین خیزشی را در جهان عرب نداشت، به جرأت میتوان گفت تنها کشور جهان که به خود اجازه داده تا تحولات جاری در جهان عرب را متأثر از خود بداند، جمهوری اسلامی است. مصباح یزدی می گوید: به ثمر نشستن انقلاب در تونس و تظاهرات كشور مصر همه به بركات دهه فجر و انقلاب اسلامي ايران است( 7 بهمن89 )

    برای نقض این مصادره باید پرسید که اگر کشوری مثل کوبا ادعا داشت تحولات جهان عرب متأثر از انقلاب اوست، غیر از این است که می بایست دلیلی برای ادعای خود اقامه می کرد؟ صرف ادعای رهبر جمهوری اسلامی که "حسنی نامبارک" نوکر امریکاست15 بهمن 89)، مدعای جمهوری اسلامی را ثابت نمیکند زیرا این ادعا را کوبا نیز میتوانند داشته باشند که خیزش مصر متأثر از خیزش آنان است. اگر جمهوری اسلامی راست میگوید باید بتواند دلایلی نشان دهد که در خیزش مصر و تونس، مشخصه "استکبار ستیزی و قطع ید استکبار از بلاد مسلمین" که وجه فارق انقلاب اسلامی از دیگر انقلابهای جهان بود، دیده شده است و حال آنکه تنها چیزی که نه در تونس و نه در مصر و نه دیگر کشورهای عربی دیده نشده، استکبار ستیزی و معارضه با امریکاست. نهایت خواست معترضان کنار رفتن رهبران فاسدشان است. جالب این است که حتی یک شعار در سرتاسر این خیزش ها علیه آمریکا دیده و شنیده نشده است که هیچ اگر هم شعاری علیه آمریکا در قاهره شنیده شده، از زبان طرفداران و حامیان مبارک بوده که عمیقاً از فشار آمریکا برای کناره گیری مبارک از قدرت ناخرسندند
    ادعای تأثیرپذیری تحولات مصر از جمهوری اسلامی در حالی است که حتی احزاب و جریانات ریشه داری چون احوان المسلمین، الجهاد الاسلامی،حزب ناصری( طرفداران عبدالناصر) به خود جرأت ندادهاند تا خیزش مصر را مصادره به مطلوب و متأثر از فعالیتهای خود علیه مبارک بدانند. با این ملاحظه ببیند بی پروایی جمهوری اسلامی تا کجا است که خیزش مصر را پس لرزه های انقلاب اسلامی میداند و نهایت دلیلش هم شعار الله اکبر و در دست داشتن قرآن توسط معترضان است. احمد خاتمی خطیب جمعه تهران در 8 بهمن با بيان اين كه مردم در اين قيامها با شعار الله اكبر به پيش ميروند، اين امر را نشانگر ماهيت اسلامي قيام بر شمرد و گفت:"اين قيام يك قيام ديني است." پرسش این است که مگر در جنبش سبز علاوه بر شعر الله اکبر ، یا حسین میرحسین شعار مردم نبود؟ پس چرا عضو خبرگان رهبری شعار مردم ایران را نشنید وانگهی مگر در مصر مسیحیان با نشان دادن صلیب دوش به دوش مسلمانان حضور خود را در میدان تحریر به نمایش نگذاشتند؟


    آیا اخوان المسلمین به دنبال مدل جمهوری اسلامی است؟

    برخی در ایران و برخی دیگر در بیرون ایران این توهم را دامن میزنند که حضور جریان اخوان المسلمین در تحولات مصر، بالقوه میتواند مصر را به سوی جمهوری اسلامی سوق دهد.کسانی که چنین ادعای را دارند نه اخوان المسلمین را میشناسد ونه جمهوری اسلامی را زیرا اگر چه اخوان المسلمین در سالهای اولیه انقلاب اسلامی قویاً از انقلاب اسلامی برای ساقط کردن شاه ایران که شریک نزدیک اسرائیل در منطقه بود، خرسند بود ولی اندک زمانی پس از استقرار جمهوری اسلامی از  آن سرخورده شد. علل سرخوردگی اخوان از جمهوری اسلامی عبارت است از

    ناخرسندی از تعیین ولایت فقیه در قانون اساسی ایران

    ناخرسدی از انتخاب رئیس جمهور از میان شیعیان

    نگرانی از بی مهری های دولت به اهل سنت

    ناخرسندی از تحکیم روابط ایران با سوریه که طرفداران اخوان در سوریه را شدیدا سرکوب کرده است

    ناخرسندی اخوا ن از اصرار ابران در ادامه جنگ با عراق در حالی که اخوان آن را جنگ بین برادران مسلمان می دانست

    این چه خیال باطلی است که اصلاً جمهوری اسلامی میتواند مدلی در جهان اسلام باشد هنگامی که شخصیتی مثل محمدباقر حکیم پس از سالها اقامت در ایران و پس از مراجعت به عراق در پی سقوط صدام، علناً اعلام کرد به دنبال مدل جمهوری اسلامی برای عراق نیست. وی به خوبی درک کرده بود مدل کنونی حکومت اسلامی ایران به هیچ وجه قابل نسخه برداری در عراق نیست. اگر محمدباقر حکیم مدل جمهوری اسلامی را غیر قابل اجرا در عراق بداند چه گمان باطلی است که کشورهای مثل مصر دنبال آن باشند. مدل اخوان برای حکومت اسلامی، بی شک مدلی متفاوت با مدل جمهوری اسلامی است
  
    رمز گشایی از مفهوم فتنه؟
فتنه درآمیختن حق و باطل است به گونهای که تشخیص حق از باطل دشوار می گردد. دست کم در روایت شیعه از تاریخ صدر اسلام مثال معروفی برای فتنه زبانزد است که باز میگردد به رو در روئی طلحه و زبیر دو صحابه پیامبر با همراهی عایشه همسر پیامبر در برابر امام علی در جنگ جمل. بنا به گفته راویان، رو در رویی چنین افرادی با علی بن آبی طالب تا بدانجا برای یاران او غیر قابل درک بود که از خود می پرسیدند: آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل گرد هم آمده باشند؟
این روایت از تاریخ آغازین اسلام،برای تبین فتنه 88 از لابلای کتابها تاریخی به استعانت گرفته شد تا با شبیه سازی دوران کنونی جمهوری اسلامی با صدر اسلام ، موسوی و کروبی دو یار بنیانگذار انقلاب اسلامی را که در اعتراض به تقلب انتخاباتی زبان به اعتراض گشودند با طلحه و زبیر برابر بنشانند ( هنوز جمهوری اسلامی نتوانسته است برای عایشه شبیه سازی در دوران معاصر کند). در این برابرنشاندن موسوی و کروبی با طلحه و زبیر که بر امام حق قیام کرده بودند، ناگزیر آیت الله علی خامنه ای باید برابر با امام علی باشد. در سفر به قم پارچه نوشتهای بود مزین به این شعر کهزین علی تا آن علی فاصله یک آیینه است... این علی از نجف و آن علی از خامنه است. بدینسان حاکمیت تکلیف طلحه و زبیر زمانه را از پیش مشخص کرده است. جواد لاریجانی تصریح دارد که : وقتی میرحسین موسوی اعلام کرد من پیروز انتخابات هستم، این مصداق کامل خروج بر امام عادل بود( 7 فوریه 2011). رهبرجمهوری اسلامی نیزگفته است: برخورد قاطع امير مومنان با طلحه و زبير، نمونه اي تاريخي از ضرورت توجه به حال کنوني افراد در هرگونه قضاوت و ارزيابي است.(14 خرداد 89    

    مصر مصداق فتنه یا پس لرزه انقلاب اسلامی؟
به شرحی که در بالا گفته شد، اینک صاحبان منبر و فَتوا در ایرن و عربستان هر یک به سلیقه خود، تحولات جاری در جهان عرب را ارزیابی کرده اند. مفتی عربستان آن را فتنه و مفتیان ایران آن را پس لرزههای انقلاب اسلامی دانسته اند.تردیدی نیست که دستگاه دین دولتی در حمهوری اسلامی، از اساس دستگاه دین دولتی در عربستان را قبول ندارند کما اینکه آنان نیز اینان را قبول ندارند. همچنین تردیدی نیست که فعالان سیاسی مصری و تونسی از اساس نه تفسیر جمهوری اسلامی را و نه مفتی عربستان را قبول ندارند. آنان نه خود را فتنه میدانند و نه ملهم از از انقلاب اسلامی . اگر جمهوری اسلامی به خود اجازه میدهد تفسیر مفتی سعودی از تحولات جهان عرب را نپذیرد، آن دیگری هم به خود حق میدهد تفسیر جمهوری اسلامی از این تحولات را نپذیرد.آیا نباید این توهمات را به یکباره به گوشهای نهاد و از انگ زدن پرهیز کرد و ماهیت تحولات را از زبان آنان که تاریخ را در کشورشان رقم میزنند پرسید و سنجش را بر عهده افکار عمومی واگذار کرد؟ واقعیت این است که از ساختار ایدئولوژیک مسلط بر افکار و اذهان ارباب منابر(چه در عربستان و چه در ایران) که از دانش جامعه شناسی بی بهره اند، انتظاری بیش از این نمیرود که تحولات را با سلیقه خود و شبیه سازی های نامتقارن تاریخی تفسیر نکنند.

    جنبش سبز مصداق فتنه یا یک تحول اجتماعی؟
اگر حاکمیت به خود این حق را میدهد که در اظهارات مفتی عربستان مبنی بر فتنه خواندن تحولات سیاسیاجتماعی جهان عرب تردید کند، باید این حق را به دیگران بدهد که آنان نیز در فتنه خواندن جنبش سبز توسط رهبر جمهوری اسلامی تردید کنند.اگر حاکمان ایران ، صاحبان فَتوا در عربستان را آخوند های درباری میدانند که حفاظان قدرت سیاسی آل سعود هستند، چرا نباید دیگران همین انگ را به جمهوری اسلامی بچسبانند که برای حفظ قدرت سیاسی، مخالفان خود را فتنه گر، منافق، محارب ، مفسد فی الارض و..می نامد.
تردیدی نیست که فتوای مفتی عربستان مبنی بر فتنه نامیدن خیزش جهان عرب، فتوایی در حمایت از دستگاه حاکمه  عربستان است که اینک دامنه خیزش و خروش مردم را تا یمن می بیند. طبیعی است این حاکمان سعودی نگران سرنوشت خود باشند و چه ابراز توجیه گری بهتر از دین که جنبش تحولخواهی جهان عرب را فتنه بنامد و حال آنکه شیخ یوسف القرضاوی یکی از علمای برجسته جهان عرب نه تنها آن را فتنه نمیداند که شرکت در تظاهرات را برای هر مصری واجب و کشته شدگان را شهید توصیف می کند. بنگرید تفاوت از کجا است تا کجا؟

    این دوگانگی در ایران نیز مشاهده می شود. مگر مرجعیت شیعه در برابر جریان تحولخواه ایران، دوپارچه نشد که یکی بسان آیت الله منتظری و صانعی در دفاع از آن برآمد و دیگری در صدد مشوه کردن آن با فتنه خواندش .حاکمیت جمهوری اسلامی به وجه عام، روحانیان دولتی به وجه خاص و رهبر جمهوری اسلامی به وجه اخص در تناقض گویی بس آشکار گرفتار آمده اند. همانطور که خود ترفند ارباب فتاوا در عربستان را برملا میکنند، ترفندهای خود را نیز برملا می کنند. خروش میلیونی مردم در هزاران فرسخ آن سو تر را  خیزش اسلامی می نامند ولی خروش میلیونی در تهران را فتنه عدهای خس و خاشاک.حمایت جهان غرب و مشخصاً امریکا از تحولات در جهان عرب چگونه میتواند با انقلاب اسلامی در خاورمیانه قابل جمع باشد و حال آنکه اندک حمایت آمریکا از جنبش سبز آن هم با تأخیر و تعلل،حمایت توطئه گران خارجی از فتنه گران داخلی توصیف می شود.این چه انقلاب اسلامی در جهان عرب با الهام از انقلاب اسلامی ایران است که آمریکا اصرار بر کنار رفتن رهبران عرب از جمله "حسنی نامبارک" دارد؟ فتنه 88 چه فتنه ای بود که حاکمیت جمهوری اسلامی روز پس از انتخابات همه رسانههای خارجی را از ایران اخراج کرد تا مبادا اعتراضات عدهای خس و خاشاک را به تصویر بکشند ولی تمامی رسانه های جهان بیوقفه تظاهرات میدان تحریر را گزارش میدهند که در آن حتی یک شعار علیه آمریکا یا یک عکس از خامنه ای دیده نمیشود؟

    اگر قرار است خیزش جهان عرب را ملهم از ایران دانست باید آن را ملهم از رأی من کو؟ دانست . رأیی که هم در ایران دزدیده شد و هم در مصر و تونس و یمن و ... این خیزش که از ایران آغازیدن گرفت به ایران باز خواهد گشت. منتظر میمانیم

    

    یازده بهمن هشتاد و نه/ هلسیکی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر